۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

بحث آزاد 16استدلالات موافقان و بحث با مخالفان

با سلام خدمت دوستان بالاخره از بین موافقین قرآن یک نفر تشریف ‏آورد و استدلالاتی آورد .و جای شکر داره که بین جماعت مذهبیون ‏افرادی هم هستند که بجز چماق و تکفیرو هتاکی،رفتار انسان وار را ‏هم فراگرفته اند.اما بنده بجهت اهمیت موضوع عین مطالب ایشان را ‏کپی میکنم." با سلام خدمت استاد و عذر خواهي از دير به دير رسيدن خدمت شما
فرموده بوديد " اولا اعجاز چون اثبات نبوت میفرمایدباید برای عموم روشن باشد و نمیشود بگوییم فقط عده’ ‏اندکی این را درک میکنند" .
ما چون به غير از قران متمسك بدون تحريف ديگري براي شرح معجزه نداريم ناچارا از خود قران بايستي ‏موضوع را بررسي كنيم . در داستان حضرت موسي و در جلسه معرفي عليرغم اينكه آن حضرت معجزات ‏خود را آشكار نمود ولي فرعون وافراد حاضر در جلسه چون فرق بين سحر و معجزه را نميدانستند خارق ‏عادت بودن آن را در ك نكردند و مسئله به يوم الزينه كشيده شد . كه در آنجا نيز قران تنها از ايمان آوردن ‏حقيقي جادوگران (به خاطر علمشان و تعقلشان ) خبر ميدهد . و با توجه به اينكه در داستان حضرت ‏موسي و پس از نجات از فرعون مشاهده ميكنيم كه هر زمان يك درخواست غير منطقي توسط قوم بني ‏اسرائيل از حضرت ميشود بايستي پذيرفت كه بني اسراييل تنها به عنوان يك منجي به حضرت مينگريستند ‏و اصولا نه اعجاز و نه هدف آن را درك كرده اند .اين وضعيت در مورد حضرت عيسي بغرنج تر است يعني ‏پس از اينكه حضرت معجزات خود را آشكار نمود او را متهم به سحر نمودند و انكارش كردند به خاطر عدم ‏تمييز ايندوونه گنهكار بودن و... كه شما ميفرماييد. پس خداوند به حواريون وحي نمود كه به حضرت ايمان ‏آورند (البته نوع وحي مشخص نيست)(آل عمران- 52).(استاد:چنین آیه ای وجود خارجی ندارد) و حتي ‏حواريون نيز جهت اطمينان قلب از حضرت تقاضاي طعام آسماني كردند!!(مائده -113) . و در مورد ايمان ‏آوردن مردم به حواريون نيزمطلقي در كار نيست ، گروهي ميپذيرند و گروهي خير(صف-14)(استاد:موضوع ‏این آیه اصلا ایمان آوردن مردم به حواریون نبوده بلکه بر عکس موضوع ایمان آوردن حواریون به عیسی بوده) ‏‏.در مورد حضرت ابراهيم نيز اگر انداختن آن حضرت به آتش و نجات او را معجزه بدانيم، باز قران در آن مورد نيز ‏تنها ايمان حضرت لوط را تائيد مي كند. اصولا اعجاز هاي اينچنيني از منظر قران چندان مطلوب نمي باشد ‏زيرا به علت عدم آگاهي مردم سريعا انكار و عنوان سحر و جادو به خود ميگيرد.
در مورد قران نيز خدمتتان عرض كنم كه عنوان سحر و ساحر و كاهن و نسبت دادن آن به قران و پيامبر ‏اسلام نيز چيزي است كه در جاي جاي قران عنوان گرديده است و به كار بردن اين الفاظ از طرف دشمنان ‏خود مويد خرق عادت بودن آن در بين آنان به لحاظ ظاهري است و اما اينكه ميفرماييد قران در زماني نازل ‏شده كه 17 نفر در عربستان آن روز سواد داشتند و قران براي بيسوادهاي آن زمان چيز عجيبي بوده است ‏، بايستي خدمتتان بگويم كه به نظر ميرسد كه عمده اين 17 نفر در مكه و دشمنان آن حضرت بوده اند كه ‏در جنگ بدر نيز حضور داشته و دستگير شده اند و پيامبر اسلام آزادي هر يك ازآنها را مشروط به با سواد ‏كردن 10 مسلمان ميداند .ضمن اينكه اولا دست بردن آنها به شمشير خود نشان دهنده اين است كه حتي ‏سواد نيز در مسئله تحدي قران بدرد اين گروه نخورده و ثانيا اگر پيامبر به عنوان ايجاد كننده قران باسواد ‏بودن مردم را عاملي براي پنبه شدن ادعاهاي خود بداند كه نبايستي به حكم فوق فرمان دهد تا بعد افراد ‏بفهمند چه كلاهي سرشون رفته و دشمن او شوند .سواد اين همه انسان در طول 1400 سال را نيز كناري ‏ميگذاريم
فرموده بوديد" به آن عالم میگوییم وجه اعجازی قرآن چیست؟میفرماید توضیحش برای شما سخته باید ‏عربی بلد باشی!"
در مورد سلمان ميخوانيم كه آن حضرت در پي يافتن پيامبري كه بشارتهاي او در انجيل آمده است و انطباق ‏خصوصيات او با شخصي كه در حجاز ادعاي پيامبري ميكند در مدينه به آن حضرت ملحق شد و جايي ‏نخوانده ايم كه ايشان مثلا در مدينه بود وبا اينكه پارسي زبان بود پس از استماع آيات قران ودرك اعجاز آن ‏به حضرت ايمان آورده باشد. بنده هم به عنوان كسي كه به زور رو خواني قران را ميداند در اين مورد ‏نمیتوانم ادعایی داشته باشم . فرموده بوديد" به عرب عالم میگوییم وجه اعجازی چیست؟میگوید اعجازی ‏در آن نیست و فقط بعضی جاهایش صنایع ادبی خاصی بکار رفته همین"
چون شما مطلب را به صورت كلي عنوان كرديد بنده هم به صورت كلي خدمتتان عرض كنم كه شما يك ‏عرب عالم بيطرف در حد و اندازه مولف الميزان كه داراي سايت يا وبلاگ باشد معرفي كنيد تا اين موضوع ‏بررسي شود . علامه در جاي جاي تفسيرشان وبه اندازه وسعشان فصاحت وظرافتهاي الفاظ(بدون توان در ‏جمع بندي كلي و يافتن قاعده خاص در) آيات را توضيح داده اند .و يا از سري كتب علوم قراني تاليف آيه الله ‏معرفت به همراه نقل قولهاي عالمان سرشناس عرب در مورد اعجاز بياني و ... قران ذكر شده كه در صورت ‏نيازدر خلال بحث خدمت شما ودوستان وب خواهم آورد ولي متهم كردن تمام علماي مسلمان به" ترسو ‏بودن وتعصب" و اينكه يك انسان با وجدان در بين آنها نبوده باشد كه كودكانه و بي محتوا بودن قران را بر ملا ‏كند و اين همه انسان را از خواب جهل و غفلت بيدار كند ، چندان شايسته نمي باشد . اگر قبلا نيز ترس ‏جان بوده ،الان كه ديگر تمام كشورهاي غربي پناه دهنده چنين افرادي با حفاظت مخصوص هستند پس ‏چرا هيچ موجي درباره به چالش كشيدن قران تاكنون ايجاد نگرديده است وهر چه تبليغات هست در واقع ‏گره زدن افكار، برداشتهاواعمال فرقه هاي مسلمان با اين كتاب است ويا مطالب مبتذل و بي محتوا مثل ‏آيات شيطانيو...؟.
براي اينكه بحث كلي نباشه لطفا فقط نظرتون رو درباره مطالب بالا عنوان كنيد.
باز هم با يك سري مطلب و سوال خدمتتون ميرسم
با تشكر "با عرض سلام خدمت شما دوست محترم و ممنون از زحمتی ‏که کشیدید.اولا در مطلب آخر را که با قرمز علامت گذاشتم عرض ‏بنده نبوده بلکه کلام معاندان بوده که صد البته بر پایهء استدلالات ‏سلف بوده.هرچند مطالب حضرتعالی را در جای جای بحث آزاد ‏توضیح داده ام متاسفانه حضرتعالی هم مطلب جدیدی نفرمودید و ‏بنده مجبورم تاکید بر مکررات کنم.که البته اگر اجازه بفرمایید در ‏پایان بحث اجماع عرایضم را جمعبندی میکنم.قبل از هرچیز فرض ‏ما یعنی مشترکات ما این است که فرد مقابل به توحید اعتقاد دارد اما ‏به قرآن معتقد نیست و معتقد است که قرآن جعلیاتیه که حضرت ‏صلی الله آن را بافته.شما میخواهید اثبات بفرمایید که این کتاب نه ‏تنها غلط ندارد-بلکه تنها راه برای سعادت بشریت است و عقل هیچ ‏بشری چنین مطالب مهمی را نمیتواند بیاورد (نه اینکه فصاحت و ‏بلاغتش بالاتر از کتب دیگر است)بلکه میخواهید بفرمایید اصلا با ‏علم و عقل بشر قابل قیاس نیست .در نتیجه فردیکه مدعی است این ‏کتاب را از جانب خدا آورده ،پیغمبر است و بر جان و مال ناموس ما ‏تصرف دارد ،یعنی اولا به انفس مسلمین است از ملکیت خودشان و ‏هرچه میگوید باید اطاعت شود در مورد زنان- برده داری در اسلام- ‏حقوق اقلیتها- جهاد با کفار(کتابی مگر جزیه دهند و حربی).در ‏سته.... بنا بر این اگر شما شواهد تاریخی قرآنی دال بر اثبات ‏نظریات خود میفرمایید ،این نظریات باید وجه اشتراکی با اسناد ‏تاریخی مورد تایید معاندین هم داشته باشند.حالا مطالب حرتعالی را ‏مورد بحث قرار میدهیم.متاسفانه آیاتی که فرمودید اصلا معانی ‏مذکور را نمیدهند که بنده در حاشیه سبز رنگ عرض کردم .در ‏مورد اعجاز موسی علیه السلام اولا کار ایشان تغییر در خلقت اشیاء ‏بود که گمان جادوگری بر حضرت برده شد.اما بعد از اینکه ‏جادوگران جمع شدند و به اعجاز حضرت پی بردند خودشان از ‏اولین کسانی بودند که برایشان سجده نمودند.در حالی که بقول خود ‏شما از اولین افرادی که مقابل حضرت شمشیر کشیدند با سوادهای ‏عرب بودند یعنی دقیقا بر عکس اعجاز موسوی.وانگهی اعجاز ‏حضرت مقید به اژدها کردن عصا نبود.فلق بحر که با جادو امکان ‏پذیر نیست و تمام بنی اسرائیل به عینه این اعجاز را دیدند نه اینکه ‏مثل علم جادوگران چشم بندی و خطای دید باشدحتی از دریا هم ‏عبور کردند.(هر چند اسناد تاریخی این واقعه را هم دروغ میداند ‏البته نه اسناد مسلمین عزیز) اینکه فرمودید بنی اسرائیل فقط بعنوان ‏یک منجی به حضرت مینگریستند باید عرض کنم درسته که یکی از ‏اهم وظایف موسوی ،نجات بنی اسرائیل بود،اما ایشان وظیفهء ‏پیغمبری داشت و امتش هم آنرا پذیرفته بودند یا حداقل مورد بحث ‏بود.به همین خاطربعد از نجات از فرعون ،باز هم حضرت را رها ‏نکردند حتی 40 نفر از بزرگترین عابدان خود را با ایشان راهی ‏طور کردند و در داستان گوسالهء سامری که یکی از مواردی است ‏که معاندین آنرا استدلالی بر جعلیت قرآن میدانند این است که سامری ‏دنبال موسی علیه السلام رفت و وقتی دید جبرئیل پیش ایشان آمد ‏دوید و مقداری خاک از زیر پای جبرئیل برداشت و توی دهان ‏گوساله طلائی خود ریخت و گوساله شروع کرد حرف زدن(قول ‏معاندین:شمارا به خدا هیچ عقل علیلی این را باور میکند؟جبرئیل ‏جلوی سامری به حضرت ظاهر شود او هم خاک کف پای اور ابر ‏دارد و خود جبرئیل علیه السلام مسئول هدایت باشد و اثر رد پایش ‏گمراه کننده؟؟؟؟؟ طه آیهء 96) و اینهم که فرمودید" عنوان سحر و ساحر و ‏كاهن و نسبت دادن آن به قران و پيامبر اسلام نيز چيزي است كه در جاي جاي قران عنوان گرديده است و ‏به كار بردن اين الفاظ از طرف دشمنان خود مويد خرق عادت بودن آن در بين آنان به لحاظ ظاهري است " ‏باید عرض کنم آنها حضرت را بخاطر قرآن جادوگر خطاب ‏نمیکردند بلکه در جای جای قرآن آمده که حضرت را جادو گر ‏مینامیدند به این تفسیر که(این فرد با جادو عقل شما را زایل کرده که ‏این اشعار بی سرو ته را معجزهء نبوت میدانید) به همین خاطره که ‏در جای دیگر می گوید ایشان مجنون هستند.از شما میپرسم ‏جادوگری چه سنخیتی با دیوانگی دارد؟؟و این لفظی است که امروز ‏هم بین ما متداوله و تا پسری بخاطر یک دختر رفتار عادیش را که ‏بعلت عشقه تغییر میدهد ،میگوییم جادو شده.در حالی که "اگر در ‏آنزمان بقول شما شعرا این مطالب نیمه شعر را اعجاز میدانستند،مثل ‏جادوگران فرعون باید مطیع میشدند نه اینکه بگویند این جعلیات ‏چیست و شمشیر علیه ایشان بکشند".در ضمن سواد خواندن و نوشتن ‏عادی،نقد ادبی را منتج نمیشود.وانگهی از اول این اسلام عزیز عقل ‏و شعور انسانهارا از دایرهء تصمیم خارج فرمود کما اینکه در آیهء ‏قبل ماجرای زید به آن اشاره نمود که:هیچ مومن و مومنه ای حق ‏ندارد خلاف امر خدا ورسولش تصمیمی بگیرد و در آن اختیاری بر ‏انها نیست.در ضمن آیهء تحدی قرآن یعنی 23 سورهء بقره در بیست ‏و دومین سال از بعثت پیغمبر صلی الله یعنی فقط یکسال مانده به ‏وفات ایشان نازل شد.یعنی بنیان اسلام محکم شده و همه مخالفان ‏کشته شده اند و اصلا کسی جرات تحدی نداشته چون بلافاصله طبق ‏نصوص قرآن گردنش را میزدند.آخه این هم شد تحدی؟؟؟زمانی که ‏شما فرصت حرف زدن به طرف مقابل ندهی اصلا لفظ تحدی معنا ‏نداره!!!و بالطبع با استحکام فرهنگ اسلام عزیز که"هرکس نظری ‏مخالف ما داشت همینکه اسلام به او برسد و نپذیرد،جان و مال و ‏ناموس او بر مجاهدین اسلام ،مباح میشود و اگر اهل کتاب باشد بعد ‏از جزیه شرایط آنرا باید رعایت کند که مهمترین شرط این است که ‏حق اشاعه مذهب خود و ایراد گیری به اسلام را ندارد)خب بفرمایید ‏ببینم چه کسی باقی می ماند که تحدی کند؟؟در ضمن اگر ادیان دیگر ‏هم مثل اسلام نتوانند ابراز حقیانیت خود را داشته باشند مسلما آن ‏ادیان هم زیر سوالند.چون معجزه یعنی چیزی که بشر مثل و مانند ‏آنرا نتواند بیاورد.اما اگر پذیرش اعجاز هم بنا باشد تعبدی و غیر ‏یقینی باشد، پس در نهایت بفر مایید ما اسلام آوردیم و قرآن معجزه ‏است و هرکسی هم که قبول نکند سرش را بیخ تا بیخ میبریم.یعنی ‏همان کاری که در مورد بسیاری از بزرگان که مدعی جعلی بودن ‏قرآن بودند اعمال شد مثل عبدالله بن مقفّع برگردانندهء کتاب ارزشمند ‏کلیله و دمنه!مثل کسروی و ... . در مورد جناب سلمان هم فرمودید ‏که" آن حضرت در پي يافتن پيامبري كه بشارتهاي او در انجيل آمده است و انطباق خصوصيات او با ‏شخصي كه در حجاز ادعاي پيامبري ميكند در مدينه به آن حضرت ملحق شد " باید حضور شما ‏عرض کنم که این اسناد را از کجا آوردید؟؟؟(چون بنا شد بر اساس ‏مشترکات صحبت کنیم) بنده در نسخه ای نوشتهء مجلسی چنین ‏داستانی را دیدم طبق معمول بدون سند و .... عرض کنم حضور شما ‏یکی از دلایلی که معاندین در مورد جعلی بودن قرآن دارند استناد به ‏تواریخه.که یکی از مهمترین آنها داستان وعدهء انجیل به نبوت ‏حضرت صلی الله است.برای اینکه اصلا اناجیل کتب آسمانی ‏نیستند!!چه کسی گفته انجیل کتاب عیسی علیه السلام بوده؟؟؟انجیل ‏به معنای بشارت است ماخوذ از یونانی و نام چندین کتاب در شرح ‏زندگانی عیسی علیه السلام(قصه) و معجزات و بعضی تعالیم ایشان ‏توسط یاران(حواریون)یا یاران یارانشان است. قول معاندین این ‏است که:وقتی حواریون حتی حواری حواریون انجیل را مینوشتند ‏اصلا درخواب هم نمیدیدند که بعد از 600 سال کسی بیاید و بگوید ‏نوشته های انها کتاب عیسی علیه السلام بوده !!!و طبعا خود ‏آنها(یعنی حواریون) بعلت نوشتن انجیل، خدا بودند!!! حتی یکی از ‏کسانی که انجیل را نوشته اصلا در زمان حیات خود ،عیسی علیه ‏السلام را درک نکرده و جناب یوحنّا مکاشفات خود را نوشته.کلا ‏انجیل یعنی بشارتها وقصه ها و زندگینامهء عیسی علیه السلام نه به ‏قلم خدا!!!بلکه به قلم کسانی که بعضی از آنها اصلا حضرت را ‏زیارت نکردند!حالا شما با چه سندی داستانهای خنده دار و بدون سند ‏جناب سلمان را که بزرگان ما بافته اند بدون سند نقل میفرمایید؟؟آیا ‏شایسته است در بحث آزاد غیر از مشترکات موضوعی نقلشود؟؟ ‏بعدا...شما فرمودید"شما يك عرب عالم بيطرف در حد و اندازه مولف الميزان كه داراي سايت يا ‏وبلاگ باشد معرفي كنيد تا اين موضوع بررسي شود . علامه در جاي جاي تفسيرشان وبه اندازه وسعشان ‏فصاحت وظرافتهاي الفاظ(بدون توان در جمع بندي كلي و يافتن قاعده خاص در) آيات را توضيح داده "با ‏کمال تاسف گویا باز هم بحث را خلط فرمودید و وضع شیء بما ‏وضع له نمودید.دوست محترم اولا اعجاز قرآن صرفا برای یک ‏عدهء محدود نیست که بنده حتما بروم و فردی مثل طباطبایی را بیابم ‏که تفسیر هم داشته باشد و ظرافات قرآن را نقل کند و وب سایت هم ‏داشته باشد!!اگر چنین بود خود قرآن میفرمود من اعجاز برای امثال ‏طباطبایی هستم و بس!!.بنده از قول معاندین از شما میپرسم:مگر ‏خداوند برای دریافت اعجاز قرآن از طرف عوام الناس چنین شرط ‏عجیب و غریبی گذاشته که شما میفرمایید؟؟آیا فقط افرادی خاص مثل ‏صاحب المیزان میتوانند اعجاز قرآن را درک کنند؟؟؟اگر اینطور ‏باشد که درزمان حضرت حتی افراد با سواد هم نبودند چه برسه به ‏افرادی که صغری و کبرای المیزان را بلد باشند!!!درضمن معاندین ‏میگویند:ما نباید اثبات کنیم قرآن وحی و اعجازه!بلکه خود قرآن ‏چون مدعای اثبات دارد باید معجزه بودن خود را ثابت کند!چون ‏معجزه بودن قرآن اهمیتش برای این است که هزار قاعده و قانون ‏عجیب و غریب را بر بشریت واجب میکند!حال اگر این اعجاز ،در ‏اثبات خودش هم بماند دیگر به چه درد میخورد؟در ضمن اگر وجه ‏اعجازی قرآن برای فردی مثل آقایان اثبات شود که نمیشود بر عموم ‏بشریت آنرا تعمیم داد!!!نمیشود یک کتابی 4 تا ضرب المثل و قواعد ‏فصاحت و بلاغت در قلیلی از آیات داشته باشد و آنرا تعمیم بدهیم بر ‏معجزه!!!چون قبلا گفتم کتاب زیبا فقط کتاب زیبا است نه معجزه ای ‏برای بشریت.اما چون قرآن به عربی آمده من تصور نمودم اعراب ‏از این کتاب اعجاز زبان خود را دیده اند(مسلما مساوری اعراب ‏جاهلیت همین اعراب امروزی هستند که اگر از انها بالاتر ‏نباشند،درک و فهمشان کمتر از اعراب بدوی نیست.)اما چگونه است ‏که هیچ کس خوارق عادتی از این کتاب آسمانی ندیده!!!!یکی ‏میگوید:وان یکاد چون برای چشم زخمه پس قرآن معجزه است!!!در ‏حالی که یقین نمودن مشکلات ما و ارتباط آن به چشم زخم، اصلا ‏اثبات شدنی نیست.بفرض صحت هزار تا چیز در رفع نظر بد ‏داریم.آخه شما را به خدا این شد استدلال؟؟؟اما از طرفی معاندین ‏‏1000 تا استدلال محکم در باب جعلی بودن قرآن دارند که بسیاری ‏از آنها را عرض کردم که خلاصتا 9 استدلال کلی بود که برای ‏هرکدام دهها نشانه از آیات قرآن آورده اند مثل برده داری –حقوق ‏زنان- حدود- توجه به خانواده و .... .و این را هم عرض کنم اگر ‏کسی ادعا کند من پیغمبر هستم نباید دیگران با استدلال او را نفی ‏کنند بلکه وجه اعجازی او باید آنچنان قوی باشد که جز امثال ‏طباطبایی،فردی بدوی که در بیابانهای عربستان مارمولک میخورد ‏هم به نبوت ایشان یقین کند که تقریبا تمام مردم عربستان چنین ‏افرادی بودند جز 17 نفر که بقول شما آنها هم علیه حضرت قیام ‏نمودند که این قرآن اصلا وجه اعجازی ندارد!در ضمن اگرهم ‏فرضا آنها اعجاز قرآن را پذیرفته باشند(که نپذیرفتند بلکه فقط به ‏زور شمشیر مسلمان شدند که زندگی مملو از نبرد حضرت دال بر ‏این است) چون قرآن معجزهء جاوید است باید بزرگان برای نسل ‏امروز هم اعجاز قرآن را بیان کنند صرف 4 تا مقوله از 4 تا آیه ‏مثل یا ارض ابلعی ماءک دلیل اعجاز نیست.باید تمام آیات قرآن ‏بینظیر باشد ومن وشما باید تفاوت آیات قرآن را با اشعاری مثل ‏اشعار یزید و حافظ و ... بیان کنیم.باز هم میگویم.فرضا اگر قرآن ‏فصاحت وبلاغت زیادی داشته باشد باز هم اعجاز نیست چون با ‏افعال بشری سنخیت می یابد. اما فلق بحر بدون اسباب و علل یا ‏اژدها کردن عصا(بشرطی که چشم بندی نباشد مثل فعل جادوگران) ‏تغییر خلقت چوب است به موجود زنده. نه اینکه مثل جادوگران چشم ‏بندی کنند وحضرت موسی علیه السلام بهتر چشم بندی کند.وانگهی ‏‏.... اگر قرآن اثبات نشود بقیه کتب آسمانی بدلیل عدم تواتر اصلا ‏اثبات نمیشوند.پس جزو مشترکات بحساب نمیآیند پس بهتره در ‏استدلال با تاریخ عرب و عجم و 1400 سال قبل کار نداشت ‏هباشیم.شما امروز بیا وجه منطقی- بشری – استدلالی و البته ‏فصاحت و بلاغت و ...ی قرآن را برای بشر اثبات کن.چکار دارید ‏به اعتقاد یا عدم اعتقاد اعراب سوسمار خور بیسواد 1400 سال ‏قبل!!!الان شما بیا اثبات کن که خدا وند در قرآن فرموده ما کوهها را ‏مثل میخ در زمین فرو کردیم یعنی چه؟با کدام عقل و با کدام علم ‏بشریت قابل توازن است ؟یا اینکه 7 طبقهء آسمان را طبقه ای بر ‏روی طبقه ای دیگر ساختیم یعنی چه؟این که همان نجوم بطلمیوسی ‏که با مرکزیت کرهء زمین است که مدار 7 کوکب را 7 طبقهء آسمان ‏میدانستند!!!این 7 طبقه را قبل از اسلام همه قبول داشتند که طبقهای ‏بر طبقهء دیگر موجود است و در کلیسای وانک هم نقاشی آنها ‏ترسیم شده و ستارگان دیگر فقط چراغهای آسمان اشاره شده.آخر ‏شما یک وجه اعجازی بماند....یک وجه عقلانی و منطقی بر قواعد ‏قرآن بیابیم که ما بتوانیم اثبات کنیم این قرآن حداقل یک کتاب ‏معمولیه(و مورد تمسخر معاندان قرار نگیریم)تمام استدلالات من ‏وشما اینه که اگر قرآن معجزه نیست چرا 1400 سال قبل عربها مثل ‏آنرا نیاوردند؟(در حالی که آیات تحدی فقط یکسال قبل از فوت ‏حضرت نازل شد که هرکس به اسلام اعتقاد نداشت بی برو برگرد او ‏را میکشتند!!مثل ابن مقفع و ... . بقیه استدلالات دال برر اینه که ‏قرآن در بعضی آیات(که خیلی محدوده) دارای فصاحت و بلاغت ‏است. خب این شد معجزه؟؟؟!!!!یادتان باشد آیات تحدی در سال 22 ‏بعثت یعنی فقط یکسال مانده به وفات حضرت بر ایشان نازل شده. ‏منتظر استدلالات بهتر و منطقی تر هستم. ممنونم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.