با سلام خدمت دوستان بالاخره از بین موافقین قرآن یک نفر تشریف آورد و استدلالاتی آورد .و جای شکر داره که بین جماعت مذهبیون افرادی هم هستند که بجز چماق و تکفیرو هتاکی،رفتار انسان وار را هم فراگرفته اند.اما بنده بجهت اهمیت موضوع عین مطالب ایشان را کپی میکنم." با سلام خدمت استاد و عذر خواهي از دير به دير رسيدن خدمت شما
فرموده بوديد " اولا اعجاز چون اثبات نبوت میفرمایدباید برای عموم روشن باشد و نمیشود بگوییم فقط عده’ اندکی این را درک میکنند" .
ما چون به غير از قران متمسك بدون تحريف ديگري براي شرح معجزه نداريم ناچارا از خود قران بايستي موضوع را بررسي كنيم . در داستان حضرت موسي و در جلسه معرفي عليرغم اينكه آن حضرت معجزات خود را آشكار نمود ولي فرعون وافراد حاضر در جلسه چون فرق بين سحر و معجزه را نميدانستند خارق عادت بودن آن را در ك نكردند و مسئله به يوم الزينه كشيده شد . كه در آنجا نيز قران تنها از ايمان آوردن حقيقي جادوگران (به خاطر علمشان و تعقلشان ) خبر ميدهد . و با توجه به اينكه در داستان حضرت موسي و پس از نجات از فرعون مشاهده ميكنيم كه هر زمان يك درخواست غير منطقي توسط قوم بني اسرائيل از حضرت ميشود بايستي پذيرفت كه بني اسراييل تنها به عنوان يك منجي به حضرت مينگريستند و اصولا نه اعجاز و نه هدف آن را درك كرده اند .اين وضعيت در مورد حضرت عيسي بغرنج تر است يعني پس از اينكه حضرت معجزات خود را آشكار نمود او را متهم به سحر نمودند و انكارش كردند به خاطر عدم تمييز ايندوونه گنهكار بودن و... كه شما ميفرماييد. پس خداوند به حواريون وحي نمود كه به حضرت ايمان آورند (البته نوع وحي مشخص نيست)(آل عمران- 52).(استاد:چنین آیه ای وجود خارجی ندارد) و حتي حواريون نيز جهت اطمينان قلب از حضرت تقاضاي طعام آسماني كردند!!(مائده -113) . و در مورد ايمان آوردن مردم به حواريون نيزمطلقي در كار نيست ، گروهي ميپذيرند و گروهي خير(صف-14)(استاد:موضوع این آیه اصلا ایمان آوردن مردم به حواریون نبوده بلکه بر عکس موضوع ایمان آوردن حواریون به عیسی بوده) .در مورد حضرت ابراهيم نيز اگر انداختن آن حضرت به آتش و نجات او را معجزه بدانيم، باز قران در آن مورد نيز تنها ايمان حضرت لوط را تائيد مي كند. اصولا اعجاز هاي اينچنيني از منظر قران چندان مطلوب نمي باشد زيرا به علت عدم آگاهي مردم سريعا انكار و عنوان سحر و جادو به خود ميگيرد.
در مورد قران نيز خدمتتان عرض كنم كه عنوان سحر و ساحر و كاهن و نسبت دادن آن به قران و پيامبر اسلام نيز چيزي است كه در جاي جاي قران عنوان گرديده است و به كار بردن اين الفاظ از طرف دشمنان خود مويد خرق عادت بودن آن در بين آنان به لحاظ ظاهري است و اما اينكه ميفرماييد قران در زماني نازل شده كه 17 نفر در عربستان آن روز سواد داشتند و قران براي بيسوادهاي آن زمان چيز عجيبي بوده است ، بايستي خدمتتان بگويم كه به نظر ميرسد كه عمده اين 17 نفر در مكه و دشمنان آن حضرت بوده اند كه در جنگ بدر نيز حضور داشته و دستگير شده اند و پيامبر اسلام آزادي هر يك ازآنها را مشروط به با سواد كردن 10 مسلمان ميداند .ضمن اينكه اولا دست بردن آنها به شمشير خود نشان دهنده اين است كه حتي سواد نيز در مسئله تحدي قران بدرد اين گروه نخورده و ثانيا اگر پيامبر به عنوان ايجاد كننده قران باسواد بودن مردم را عاملي براي پنبه شدن ادعاهاي خود بداند كه نبايستي به حكم فوق فرمان دهد تا بعد افراد بفهمند چه كلاهي سرشون رفته و دشمن او شوند .سواد اين همه انسان در طول 1400 سال را نيز كناري ميگذاريم
فرموده بوديد" به آن عالم میگوییم وجه اعجازی قرآن چیست؟میفرماید توضیحش برای شما سخته باید عربی بلد باشی!"
در مورد سلمان ميخوانيم كه آن حضرت در پي يافتن پيامبري كه بشارتهاي او در انجيل آمده است و انطباق خصوصيات او با شخصي كه در حجاز ادعاي پيامبري ميكند در مدينه به آن حضرت ملحق شد و جايي نخوانده ايم كه ايشان مثلا در مدينه بود وبا اينكه پارسي زبان بود پس از استماع آيات قران ودرك اعجاز آن به حضرت ايمان آورده باشد. بنده هم به عنوان كسي كه به زور رو خواني قران را ميداند در اين مورد نمیتوانم ادعایی داشته باشم . فرموده بوديد" به عرب عالم میگوییم وجه اعجازی چیست؟میگوید اعجازی در آن نیست و فقط بعضی جاهایش صنایع ادبی خاصی بکار رفته همین"
چون شما مطلب را به صورت كلي عنوان كرديد بنده هم به صورت كلي خدمتتان عرض كنم كه شما يك عرب عالم بيطرف در حد و اندازه مولف الميزان كه داراي سايت يا وبلاگ باشد معرفي كنيد تا اين موضوع بررسي شود . علامه در جاي جاي تفسيرشان وبه اندازه وسعشان فصاحت وظرافتهاي الفاظ(بدون توان در جمع بندي كلي و يافتن قاعده خاص در) آيات را توضيح داده اند .و يا از سري كتب علوم قراني تاليف آيه الله معرفت به همراه نقل قولهاي عالمان سرشناس عرب در مورد اعجاز بياني و ... قران ذكر شده كه در صورت نيازدر خلال بحث خدمت شما ودوستان وب خواهم آورد ولي متهم كردن تمام علماي مسلمان به" ترسو بودن وتعصب" و اينكه يك انسان با وجدان در بين آنها نبوده باشد كه كودكانه و بي محتوا بودن قران را بر ملا كند و اين همه انسان را از خواب جهل و غفلت بيدار كند ، چندان شايسته نمي باشد . اگر قبلا نيز ترس جان بوده ،الان كه ديگر تمام كشورهاي غربي پناه دهنده چنين افرادي با حفاظت مخصوص هستند پس چرا هيچ موجي درباره به چالش كشيدن قران تاكنون ايجاد نگرديده است وهر چه تبليغات هست در واقع گره زدن افكار، برداشتهاواعمال فرقه هاي مسلمان با اين كتاب است ويا مطالب مبتذل و بي محتوا مثل آيات شيطانيو...؟.
براي اينكه بحث كلي نباشه لطفا فقط نظرتون رو درباره مطالب بالا عنوان كنيد.
باز هم با يك سري مطلب و سوال خدمتتون ميرسم
با تشكر "با عرض سلام خدمت شما دوست محترم و ممنون از زحمتی که کشیدید.اولا در مطلب آخر را که با قرمز علامت گذاشتم عرض بنده نبوده بلکه کلام معاندان بوده که صد البته بر پایهء استدلالات سلف بوده.هرچند مطالب حضرتعالی را در جای جای بحث آزاد توضیح داده ام متاسفانه حضرتعالی هم مطلب جدیدی نفرمودید و بنده مجبورم تاکید بر مکررات کنم.که البته اگر اجازه بفرمایید در پایان بحث اجماع عرایضم را جمعبندی میکنم.قبل از هرچیز فرض ما یعنی مشترکات ما این است که فرد مقابل به توحید اعتقاد دارد اما به قرآن معتقد نیست و معتقد است که قرآن جعلیاتیه که حضرت صلی الله آن را بافته.شما میخواهید اثبات بفرمایید که این کتاب نه تنها غلط ندارد-بلکه تنها راه برای سعادت بشریت است و عقل هیچ بشری چنین مطالب مهمی را نمیتواند بیاورد (نه اینکه فصاحت و بلاغتش بالاتر از کتب دیگر است)بلکه میخواهید بفرمایید اصلا با علم و عقل بشر قابل قیاس نیست .در نتیجه فردیکه مدعی است این کتاب را از جانب خدا آورده ،پیغمبر است و بر جان و مال ناموس ما تصرف دارد ،یعنی اولا به انفس مسلمین است از ملکیت خودشان و هرچه میگوید باید اطاعت شود در مورد زنان- برده داری در اسلام- حقوق اقلیتها- جهاد با کفار(کتابی مگر جزیه دهند و حربی).در سته.... بنا بر این اگر شما شواهد تاریخی قرآنی دال بر اثبات نظریات خود میفرمایید ،این نظریات باید وجه اشتراکی با اسناد تاریخی مورد تایید معاندین هم داشته باشند.حالا مطالب حرتعالی را مورد بحث قرار میدهیم.متاسفانه آیاتی که فرمودید اصلا معانی مذکور را نمیدهند که بنده در حاشیه سبز رنگ عرض کردم .در مورد اعجاز موسی علیه السلام اولا کار ایشان تغییر در خلقت اشیاء بود که گمان جادوگری بر حضرت برده شد.اما بعد از اینکه جادوگران جمع شدند و به اعجاز حضرت پی بردند خودشان از اولین کسانی بودند که برایشان سجده نمودند.در حالی که بقول خود شما از اولین افرادی که مقابل حضرت شمشیر کشیدند با سوادهای عرب بودند یعنی دقیقا بر عکس اعجاز موسوی.وانگهی اعجاز حضرت مقید به اژدها کردن عصا نبود.فلق بحر که با جادو امکان پذیر نیست و تمام بنی اسرائیل به عینه این اعجاز را دیدند نه اینکه مثل علم جادوگران چشم بندی و خطای دید باشدحتی از دریا هم عبور کردند.(هر چند اسناد تاریخی این واقعه را هم دروغ میداند البته نه اسناد مسلمین عزیز) اینکه فرمودید بنی اسرائیل فقط بعنوان یک منجی به حضرت مینگریستند باید عرض کنم درسته که یکی از اهم وظایف موسوی ،نجات بنی اسرائیل بود،اما ایشان وظیفهء پیغمبری داشت و امتش هم آنرا پذیرفته بودند یا حداقل مورد بحث بود.به همین خاطربعد از نجات از فرعون ،باز هم حضرت را رها نکردند حتی 40 نفر از بزرگترین عابدان خود را با ایشان راهی طور کردند و در داستان گوسالهء سامری که یکی از مواردی است که معاندین آنرا استدلالی بر جعلیت قرآن میدانند این است که سامری دنبال موسی علیه السلام رفت و وقتی دید جبرئیل پیش ایشان آمد دوید و مقداری خاک از زیر پای جبرئیل برداشت و توی دهان گوساله طلائی خود ریخت و گوساله شروع کرد حرف زدن(قول معاندین:شمارا به خدا هیچ عقل علیلی این را باور میکند؟جبرئیل جلوی سامری به حضرت ظاهر شود او هم خاک کف پای اور ابر دارد و خود جبرئیل علیه السلام مسئول هدایت باشد و اثر رد پایش گمراه کننده؟؟؟؟؟ طه آیهء 96) و اینهم که فرمودید" عنوان سحر و ساحر و كاهن و نسبت دادن آن به قران و پيامبر اسلام نيز چيزي است كه در جاي جاي قران عنوان گرديده است و به كار بردن اين الفاظ از طرف دشمنان خود مويد خرق عادت بودن آن در بين آنان به لحاظ ظاهري است " باید عرض کنم آنها حضرت را بخاطر قرآن جادوگر خطاب نمیکردند بلکه در جای جای قرآن آمده که حضرت را جادو گر مینامیدند به این تفسیر که(این فرد با جادو عقل شما را زایل کرده که این اشعار بی سرو ته را معجزهء نبوت میدانید) به همین خاطره که در جای دیگر می گوید ایشان مجنون هستند.از شما میپرسم جادوگری چه سنخیتی با دیوانگی دارد؟؟و این لفظی است که امروز هم بین ما متداوله و تا پسری بخاطر یک دختر رفتار عادیش را که بعلت عشقه تغییر میدهد ،میگوییم جادو شده.در حالی که "اگر در آنزمان بقول شما شعرا این مطالب نیمه شعر را اعجاز میدانستند،مثل جادوگران فرعون باید مطیع میشدند نه اینکه بگویند این جعلیات چیست و شمشیر علیه ایشان بکشند".در ضمن سواد خواندن و نوشتن عادی،نقد ادبی را منتج نمیشود.وانگهی از اول این اسلام عزیز عقل و شعور انسانهارا از دایرهء تصمیم خارج فرمود کما اینکه در آیهء قبل ماجرای زید به آن اشاره نمود که:هیچ مومن و مومنه ای حق ندارد خلاف امر خدا ورسولش تصمیمی بگیرد و در آن اختیاری بر انها نیست.در ضمن آیهء تحدی قرآن یعنی 23 سورهء بقره در بیست و دومین سال از بعثت پیغمبر صلی الله یعنی فقط یکسال مانده به وفات ایشان نازل شد.یعنی بنیان اسلام محکم شده و همه مخالفان کشته شده اند و اصلا کسی جرات تحدی نداشته چون بلافاصله طبق نصوص قرآن گردنش را میزدند.آخه این هم شد تحدی؟؟؟زمانی که شما فرصت حرف زدن به طرف مقابل ندهی اصلا لفظ تحدی معنا نداره!!!و بالطبع با استحکام فرهنگ اسلام عزیز که"هرکس نظری مخالف ما داشت همینکه اسلام به او برسد و نپذیرد،جان و مال و ناموس او بر مجاهدین اسلام ،مباح میشود و اگر اهل کتاب باشد بعد از جزیه شرایط آنرا باید رعایت کند که مهمترین شرط این است که حق اشاعه مذهب خود و ایراد گیری به اسلام را ندارد)خب بفرمایید ببینم چه کسی باقی می ماند که تحدی کند؟؟در ضمن اگر ادیان دیگر هم مثل اسلام نتوانند ابراز حقیانیت خود را داشته باشند مسلما آن ادیان هم زیر سوالند.چون معجزه یعنی چیزی که بشر مثل و مانند آنرا نتواند بیاورد.اما اگر پذیرش اعجاز هم بنا باشد تعبدی و غیر یقینی باشد، پس در نهایت بفر مایید ما اسلام آوردیم و قرآن معجزه است و هرکسی هم که قبول نکند سرش را بیخ تا بیخ میبریم.یعنی همان کاری که در مورد بسیاری از بزرگان که مدعی جعلی بودن قرآن بودند اعمال شد مثل عبدالله بن مقفّع برگردانندهء کتاب ارزشمند کلیله و دمنه!مثل کسروی و ... . در مورد جناب سلمان هم فرمودید که" آن حضرت در پي يافتن پيامبري كه بشارتهاي او در انجيل آمده است و انطباق خصوصيات او با شخصي كه در حجاز ادعاي پيامبري ميكند در مدينه به آن حضرت ملحق شد " باید حضور شما عرض کنم که این اسناد را از کجا آوردید؟؟؟(چون بنا شد بر اساس مشترکات صحبت کنیم) بنده در نسخه ای نوشتهء مجلسی چنین داستانی را دیدم طبق معمول بدون سند و .... عرض کنم حضور شما یکی از دلایلی که معاندین در مورد جعلی بودن قرآن دارند استناد به تواریخه.که یکی از مهمترین آنها داستان وعدهء انجیل به نبوت حضرت صلی الله است.برای اینکه اصلا اناجیل کتب آسمانی نیستند!!چه کسی گفته انجیل کتاب عیسی علیه السلام بوده؟؟؟انجیل به معنای بشارت است ماخوذ از یونانی و نام چندین کتاب در شرح زندگانی عیسی علیه السلام(قصه) و معجزات و بعضی تعالیم ایشان توسط یاران(حواریون)یا یاران یارانشان است. قول معاندین این است که:وقتی حواریون حتی حواری حواریون انجیل را مینوشتند اصلا درخواب هم نمیدیدند که بعد از 600 سال کسی بیاید و بگوید نوشته های انها کتاب عیسی علیه السلام بوده !!!و طبعا خود آنها(یعنی حواریون) بعلت نوشتن انجیل، خدا بودند!!! حتی یکی از کسانی که انجیل را نوشته اصلا در زمان حیات خود ،عیسی علیه السلام را درک نکرده و جناب یوحنّا مکاشفات خود را نوشته.کلا انجیل یعنی بشارتها وقصه ها و زندگینامهء عیسی علیه السلام نه به قلم خدا!!!بلکه به قلم کسانی که بعضی از آنها اصلا حضرت را زیارت نکردند!حالا شما با چه سندی داستانهای خنده دار و بدون سند جناب سلمان را که بزرگان ما بافته اند بدون سند نقل میفرمایید؟؟آیا شایسته است در بحث آزاد غیر از مشترکات موضوعی نقلشود؟؟ بعدا...شما فرمودید"شما يك عرب عالم بيطرف در حد و اندازه مولف الميزان كه داراي سايت يا وبلاگ باشد معرفي كنيد تا اين موضوع بررسي شود . علامه در جاي جاي تفسيرشان وبه اندازه وسعشان فصاحت وظرافتهاي الفاظ(بدون توان در جمع بندي كلي و يافتن قاعده خاص در) آيات را توضيح داده "با کمال تاسف گویا باز هم بحث را خلط فرمودید و وضع شیء بما وضع له نمودید.دوست محترم اولا اعجاز قرآن صرفا برای یک عدهء محدود نیست که بنده حتما بروم و فردی مثل طباطبایی را بیابم که تفسیر هم داشته باشد و ظرافات قرآن را نقل کند و وب سایت هم داشته باشد!!اگر چنین بود خود قرآن میفرمود من اعجاز برای امثال طباطبایی هستم و بس!!.بنده از قول معاندین از شما میپرسم:مگر خداوند برای دریافت اعجاز قرآن از طرف عوام الناس چنین شرط عجیب و غریبی گذاشته که شما میفرمایید؟؟آیا فقط افرادی خاص مثل صاحب المیزان میتوانند اعجاز قرآن را درک کنند؟؟؟اگر اینطور باشد که درزمان حضرت حتی افراد با سواد هم نبودند چه برسه به افرادی که صغری و کبرای المیزان را بلد باشند!!!درضمن معاندین میگویند:ما نباید اثبات کنیم قرآن وحی و اعجازه!بلکه خود قرآن چون مدعای اثبات دارد باید معجزه بودن خود را ثابت کند!چون معجزه بودن قرآن اهمیتش برای این است که هزار قاعده و قانون عجیب و غریب را بر بشریت واجب میکند!حال اگر این اعجاز ،در اثبات خودش هم بماند دیگر به چه درد میخورد؟در ضمن اگر وجه اعجازی قرآن برای فردی مثل آقایان اثبات شود که نمیشود بر عموم بشریت آنرا تعمیم داد!!!نمیشود یک کتابی 4 تا ضرب المثل و قواعد فصاحت و بلاغت در قلیلی از آیات داشته باشد و آنرا تعمیم بدهیم بر معجزه!!!چون قبلا گفتم کتاب زیبا فقط کتاب زیبا است نه معجزه ای برای بشریت.اما چون قرآن به عربی آمده من تصور نمودم اعراب از این کتاب اعجاز زبان خود را دیده اند(مسلما مساوری اعراب جاهلیت همین اعراب امروزی هستند که اگر از انها بالاتر نباشند،درک و فهمشان کمتر از اعراب بدوی نیست.)اما چگونه است که هیچ کس خوارق عادتی از این کتاب آسمانی ندیده!!!!یکی میگوید:وان یکاد چون برای چشم زخمه پس قرآن معجزه است!!!در حالی که یقین نمودن مشکلات ما و ارتباط آن به چشم زخم، اصلا اثبات شدنی نیست.بفرض صحت هزار تا چیز در رفع نظر بد داریم.آخه شما را به خدا این شد استدلال؟؟؟اما از طرفی معاندین 1000 تا استدلال محکم در باب جعلی بودن قرآن دارند که بسیاری از آنها را عرض کردم که خلاصتا 9 استدلال کلی بود که برای هرکدام دهها نشانه از آیات قرآن آورده اند مثل برده داری –حقوق زنان- حدود- توجه به خانواده و .... .و این را هم عرض کنم اگر کسی ادعا کند من پیغمبر هستم نباید دیگران با استدلال او را نفی کنند بلکه وجه اعجازی او باید آنچنان قوی باشد که جز امثال طباطبایی،فردی بدوی که در بیابانهای عربستان مارمولک میخورد هم به نبوت ایشان یقین کند که تقریبا تمام مردم عربستان چنین افرادی بودند جز 17 نفر که بقول شما آنها هم علیه حضرت قیام نمودند که این قرآن اصلا وجه اعجازی ندارد!در ضمن اگرهم فرضا آنها اعجاز قرآن را پذیرفته باشند(که نپذیرفتند بلکه فقط به زور شمشیر مسلمان شدند که زندگی مملو از نبرد حضرت دال بر این است) چون قرآن معجزهء جاوید است باید بزرگان برای نسل امروز هم اعجاز قرآن را بیان کنند صرف 4 تا مقوله از 4 تا آیه مثل یا ارض ابلعی ماءک دلیل اعجاز نیست.باید تمام آیات قرآن بینظیر باشد ومن وشما باید تفاوت آیات قرآن را با اشعاری مثل اشعار یزید و حافظ و ... بیان کنیم.باز هم میگویم.فرضا اگر قرآن فصاحت وبلاغت زیادی داشته باشد باز هم اعجاز نیست چون با افعال بشری سنخیت می یابد. اما فلق بحر بدون اسباب و علل یا اژدها کردن عصا(بشرطی که چشم بندی نباشد مثل فعل جادوگران) تغییر خلقت چوب است به موجود زنده. نه اینکه مثل جادوگران چشم بندی کنند وحضرت موسی علیه السلام بهتر چشم بندی کند.وانگهی .... اگر قرآن اثبات نشود بقیه کتب آسمانی بدلیل عدم تواتر اصلا اثبات نمیشوند.پس جزو مشترکات بحساب نمیآیند پس بهتره در استدلال با تاریخ عرب و عجم و 1400 سال قبل کار نداشت هباشیم.شما امروز بیا وجه منطقی- بشری – استدلالی و البته فصاحت و بلاغت و ...ی قرآن را برای بشر اثبات کن.چکار دارید به اعتقاد یا عدم اعتقاد اعراب سوسمار خور بیسواد 1400 سال قبل!!!الان شما بیا اثبات کن که خدا وند در قرآن فرموده ما کوهها را مثل میخ در زمین فرو کردیم یعنی چه؟با کدام عقل و با کدام علم بشریت قابل توازن است ؟یا اینکه 7 طبقهء آسمان را طبقه ای بر روی طبقه ای دیگر ساختیم یعنی چه؟این که همان نجوم بطلمیوسی که با مرکزیت کرهء زمین است که مدار 7 کوکب را 7 طبقهء آسمان میدانستند!!!این 7 طبقه را قبل از اسلام همه قبول داشتند که طبقهای بر طبقهء دیگر موجود است و در کلیسای وانک هم نقاشی آنها ترسیم شده و ستارگان دیگر فقط چراغهای آسمان اشاره شده.آخر شما یک وجه اعجازی بماند....یک وجه عقلانی و منطقی بر قواعد قرآن بیابیم که ما بتوانیم اثبات کنیم این قرآن حداقل یک کتاب معمولیه(و مورد تمسخر معاندان قرار نگیریم)تمام استدلالات من وشما اینه که اگر قرآن معجزه نیست چرا 1400 سال قبل عربها مثل آنرا نیاوردند؟(در حالی که آیات تحدی فقط یکسال قبل از فوت حضرت نازل شد که هرکس به اسلام اعتقاد نداشت بی برو برگرد او را میکشتند!!مثل ابن مقفع و ... . بقیه استدلالات دال برر اینه که قرآن در بعضی آیات(که خیلی محدوده) دارای فصاحت و بلاغت است. خب این شد معجزه؟؟؟!!!!یادتان باشد آیات تحدی در سال 22 بعثت یعنی فقط یکسال مانده به وفات حضرت بر ایشان نازل شده. منتظر استدلالات بهتر و منطقی تر هستم. ممنونم
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.