۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

بحث آزاد 15 استدلالات مخالفان

به به از این ایام عالی با عرض سلام حضور دوستان عزیز بعد از اتمام ‏استدلالت جناب سروش و پاسخ به ایشان یکی از دوستان بسیار بزرگوار ‏مطالبی از جناب ابطحی نوشته اند.جناب ابطحی فردی مافوق بشر است ‏و استعداد بسیار زیادی در تفسیر دارد.کما اینکه با آنکه عموم احادیث ‏شیعه دلالت بر عدم روئیت حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه ‏الشریف دارد،ایشان کتابی مملو از قصه های روئیت حضرت دارد.از آن ‏گذشته کتابی با نام پرواز روح دارد که دست کمی از کتاب قبلی ندارد.اما ‏آنچه به بحث ما مربوط میشود سخنان ایشان در مورد اعجاز قرآن است ‏که دوست عزیز اشاره فرمود و بنده آن را از دیدی منتقدانه نقد ‏میکنم(یادتان باشد بحث ،بحث آزاده و اولین شرط این نوع بحث اینه که ‏با دید یک انسان بدون تعصبات فکر کنید.خالی الذهن خالی الذهن.نه مثل ‏یک بسیجی متعصب .چون میخواهیم اگر اشکالی در ذهن خود میبینیم ‏بعدا آنرا جویا شویم.اینکه تمام عمر وحشت تخریب لانهء عنکبوت ‏تخیلات خود را داشته باشیم که نشانهء ایمان نیست!ایمان باید با تحقیق ‏بدست آید نه با توهم)اما سخنان ایشان. اما قبلا مشترکاتمان را بررسی ‏کنیم.ایشان معتقد به توحید- عصمت ائمه علیهم السلام(که البته در این ‏بحث کاربردی ندارد و چون مقدمات آن یعنی قرآن اثبات نشده، فعلا ‏نمیتوان به آن ایمان داشت)اما ایشان میخواهند اثبات کنند قرآن معجزه ‏است.معجزه لفظی است که کمی نامانوسه وباید معنا شود.ایشان اینگونه ‏معنا میکنند." ((24)) و به عبارت علمى معجزه فاعل است و از عجز گرفته شده يعنى ‏غير فاعلش كه خداى تعالى باشد ديگران عاجزند از انجامش.
‏((25)) بنابر اين اگر جن و انس كه دو گروه عاقل و متفكر عالم خلقت اند نتوانند مثل قرآن ‏رابياورند به طريق اولى بقيه موجودات عالم خلقت كه مادون اين دو نوع ازمخلوقاتند و اهل ‏علم و فكر و عقل نيستند نمى توانند كتابى مثل قرآن را بياورند.
پـس قـرآن بـا اين بيان و اين آيات كه آنها را مفسرين , آيات تحدى مى نامند معنى اعجاز را ‏براى خود ثابت كرده و مى گويد: كه من معجزه ام و كسى غير از خدانمى تواند مثل مرا ‏بوجود آورد. "بحث بعدی ایشان فائدهء معجزه است که میگویند" اگر ما بتوانيم ‏معجزه بودن قرآن را همان گونه كه خود قرآن مدعى است ثابت كنيم ,طبعا خدا را ثـابـت ‏نـموده و يكى از دلائل محكم اثبات وجود خدا را بيان كرده ايم ."در حالی که وجود ‏خداوند مقدم بر وجود قرآنه چون خداوند از طریق عقل صرف شناخته ‏میشود و نیاز نیست ما به قرآن ایمان بیاوریم و بعد تازه بگردیم دنبال ‏خداوند!!البته اینگونه کلمات و استدلالات تازگی ندارد ادامه...ایشان در ‏باب اثبات قرآن از این روش استدلال نموده اند که:" بـعـضى از مفسرين در ‏تفسير آيه شريفه 23 سوره بقره كه مى فرمايد: وان كنتم فى ريب مما نزلنا على عبدنا فاتوا ‏بسوره من مثله و ادعوا شهدائكم من دون اللّه ان كنتم صادقين .
‏(اگـر دربـاره نـزول قـرآن از جـانب خدا بر پيامبر در شك هستيد يك سوره از مثل اوبياوريد.) ‏گـفـته اند: كه ضمير مثله (مثل او) ممكن است هم به پيامبراكرم (ص )برگردد و هم ممكن ‏است به قرآن برگردد و هم ممكن است به هر دوى آنها برگردد " این همان ایرادی ‏است که معاندین میگیرند و آنرا مغلطه میدانند.حضرت در زمانی بوده ‏که بقول خود ایشان خانواده های ساکن مکه حدود 100 نفر بودند.و فقط ‏‏17 نفر در کل مملکت عربستان سواد داشتند.درضمن مقولهء اعجاز ‏نباید سنخیتهای بشری داشته باشد.صحبت معاندین این است.کلام قشنگ- ‏شعر زیبا با اوزان عروضی و صنایع ادبی،حتی اگر بی رقیب هم باشد ‏فقط شعر است و کلام ادبی.نه معجزه! در ضمن اگر مشابه آن کلمات ‏ادبی بخواهید بیاورید چند مقوله باید داشته باشید.اولا عرب باشید(چون ‏سجایای زبانهای دیگر را قبول نمیکنند)تازه اگر هم کلامی زیبا بیاورید ‏معاندین قبول نمیکنند.فرضا اگر آنرا هم در سطح قرآن بیاورید ‏میگویند:نه خیر!شما درس خوانده ای برو یک نفر امیّ و بیسواد پیدا کن ‏که شاعر باشد-عرب هم باشد – آیاتی هم مثل قرآن بیاورد-تازه اگر هم ‏پیدا شود میگویند:نه قرآن قشنگتر نوشته این که استدلال اعجاز نشد!!(در ‏بحث آزاد البته) ایشان وجه اعجاز ی قرآن را از دو صورت بررسی ‏میکند " به عبارت واضحتر قرآن از دو نظر معجزه است .
اول : از جـهـت خـصـوصياتى كه در آورنده آن يعنى پيامبر اسلام (ص ) بوده كه دنخوانده و ‏مـطـلبى از كسى و يا از جائى استفاده نكرده مى باشد زيرا در اين آيه بخصوص با كلمه (من ‏مثله ) ذكـر شـده كـه بطور وضوح منظور از مثل پيامبرى كه درس نخوانده و از كسى چيزى ياد ‏نگرفته مى باشد.
‏" اما مخالفین دربیان استدلال و بحث میگویند:اولا خانم خدیجه فردی ‏بوده که از زنان بزرگ و تجارمشهور بوده بعضی ها میگویند ایشان ‏خواندن و نوشتن را به حضرت یاد داده.بعضی ها هم از قرابت اسلام با ‏زرتشتیت ومسیحیت استفاده نموده میگویند:حضرت درسفرهای ‏تجارتی(چون نمایندهء حضرت خدیجه بوده) چون خواندن و نوشتن برای ‏یک تاجر لازم و حتی واجب است،آنرا فراگرفته بود و چون هر سفری ‏به ایران ممکن بوده چندین ماه به درازا بکشد خود بخود چنین موقعیتی ‏را برای حضرت فراهم نموده.یکی از استنادات انها استناد به موضوع ‏قلم و دوات است که متواتر بین فریقین است که حضرت نزدیک وفات ‏فرمودند:قلم و کاغذ برای من بیاورید تا چیزی بنویسم تا هرگز بعد از ‏من گمراه نشوید.هرچند که خیلی ها این را هم تفسیر میکنند به ‏اینکه"خب حضرت شاید میخواستند بگویند و کسی دیگر آنرا بنویسد ‏جوابش هم این بود که اگر چنان بود جلوی همه آن را میگفتند چه نیازی ‏بود به قلم و دوات و...)اما فرضا که حضرت امی هم باشند،بسیاری از ‏شعرا سواد درست و حسابی خواندن و نوشتن نداشتند.ولی شاعر بودند ‏نظیر جناب فرهاد امینی و بسیاری از شعرای دیگر.اگر فردی بیسواد ‏ترانه بسازد آیا اعجازه؟میگویند نه اما مانند قرآن نمیتواند بسازد.وقتی ‏میگوییم کلام قرآن چه تفاوتی با اشعار فلان شاعر دارد میگوید آن را ‏باید عرب باشی تا بفهمی.بنده ازاعراب هم سوال نمودم آنها هم چیز ‏خاصی ندیده بودند.اما مغالطات که انتها ندارد.میگویند:خدا اگر بخواهد ‏خودت میفهمی!!! خب اگر اینجوریه یکباره بگویید قرآن معجزه ‏است.هیچ دلیلی برای اثباتش نداریم.خدا فرموده تو هم بگو چشم وگرنه ‏توگردنتو میزنیم!معجزه ایکه برای اثبات خودش هم به اشکال بر بخوره ‏میشود معجزه؟(این کلام معاندینه نه کلام بنده چون بنده هم بقدری ‏مسلمان هستم که جز حسن نبینم اما جواب حقهء اینها را نمیتوانیم بدهیم ‏قبول کنید) ادامه کلام ایشان" اعجاز دوم : از جهت آنكه وقتى به اعماق و مطالب ‏علمى و تحقيق و پيشگوئى ها وفصاحت و بلاغت قرآن تـوجـه مـى شـود كـامـلا روشـن مى ‏گردد كه اگر جن و انس بخواهند پشت به پشت هم بدهند نمى توانند مثلش را بياورند, مى ‏باشد زيرا درسوره يونس مى فرمايد: فاتوا بسوره مثله (بدون من ) كه در اينجا منظور سوره ‏اى ازقرآن است"شاید جناب ابطحی در کتابخانهء جن و غول عضو هستند ‏ولی بنده به چنین درکی نرسیدم.اما استدلالات علمی و...ی ایشان را ‏بررسی میکنیم.در ضمن من نمیدونم چرا بعضیها اینقدر دوچار خفت ‏عقل هستند!!ما میخواهیم اعجاز قرآن را ثابت کنیم. ایشان میگوید چون ‏قرآن گفته جن و انس نمیتوانند مثل قرآن بیاورند وچون قرآن معجزه ‏است و از جانب خداوند است و ... پس قرآن معجزه است!!! ؟؟؟به رنگ ‏آبی و قرمز که ترجمه کلام ایشانه توجه کنید !چون قرآن معجزه است ‏پس نتیجه میگیریم که معجزه است!در ضمن ایشان مدعای نفی دارند.در ‏روش بحث توحید عرض کردم اگر شما ادعای عدم حدوث شیءی را ‏داری باید تمام جاهای ممکن که دال بر وجود شیء است را بگردی بعد ‏چنین ادعایی کنی.شما که در عالم جنها نرفتی .اگر هم رفتی تمام دیو ها ‏و غولهای عالم را ندیدی!در کتابخانه های(نداشته اشان هم نگشتی)پس ‏چجوری میگی نه انسانها و نه جنها چنین کتابی نمیتوانند بیاورند چون ‏در قرآن مثلا حقایق علمی و .. وغیره است؟؟!! بابا یکدفعه بگو قرآن ‏معجزه است هرکسی هم قبول نکنه میزنم توی مغزش!اما استدلال روش ‏داره !طریق داره!ادامه... استدلال ایشان از اینکه حضرت امی بوده" ‏بـدون تـرديـد و به اتفاق تمام مورخين پيغمبراسلام (ص ) مدعى بوده است كه دنخوانده و مطلبى را از جائى ‏جز از خداى تعالى استفاده نكرده و تعليم نگرفته است . اگـر ما بتوانيم اين ادعا را اثبات كنيم بدون ‏ترديد آوردن قرآن از يك چنين فرد درس نخوانده اى معجزه است" جواب این است اولا ‏که نظر معاندین را عرض کردم که بر پایهء احادیث متواتره،در ضمن ‏دلیل لازم و کافی بر حدوث اشیاء چیه؟؟حدوث شیئه.وقتی جناب ‏کربلایی کاظم یک ساعته حافظ کل قرآن شد،دیگه برای حضرت ‏اعجازی نمیمونه!چون کسی دیگری هم عین همین مشخصات حافظ قرآن ‏شده!این استدلال را به استدلالات قبل علاوه کنید.ادامه..." در مـكـه و بـلـكـه ‏در جـزيـره العرب , مردم باسواد و متمدنى وجود نداشته و بلكه داراى تعصبات جاهلانه فوق ‏العاده زشتى بوده اند.
حضرت على بن ابيطالب (ع ) فرموده : وقـتـى كـه خداى تعالى پيغمبراسلام را مبعوث فرمود ‏حتى يك نفر از عربها خواندن و نوشتن رانمى دانست ايـن مقدمه را بخاطر اين جهت عنوان ‏كرديم كه بگوئيم : پيغمبراسلام (ص ) نمى توانسته از هر كسى سخنى ياد بگيرد و از مردم ‏مكه مطالب علمى قرآن را افواها بياموزد.
مقدمه چهارم : اطـراف مـكـه در آن زمان شهر و يا قريه آبادى كه اوضاعش بهتر از مكه باشد ‏وجودنداشته " این هم یکی از دلایلی است که اگر مردم آنزمان گفتند قرآن ‏معجزه است چون بیچاره ها اصلا کتاب ندیده بودند.(هرچند که حرف ‏ایشان 100 در 100 غلطه چون آن زمان هم معلقات سبعه داشتیم که در ‏بتخانهء مشهور آنجا یعنی کعبه آویزان بودند" که جواب همه را قبلا ‏عرض کردیم.اما مقولهء اعجازی قرآن در فصاحت و همانطور که قبلا ‏عرض شد کلام زیبا با استعاره و صنایع ادبی،(بقول معاندین)فقط کلام ‏زیبا است.خدا که شاعری نمیکنه !در ضمن این صنایع ادبی در همه ‏جای قرآن نیست .مشهورترین آنها در ارض ابلعی است که شاعر ‏میگوید :کی بود تبت یدا مانند یا ارض ابلعی (در داستان طوفان نوح) ‏پس بعضی آیات صنایع ادبی دارد و بعضی بکلی فاقد آن هستند.کما ‏اینکه بعضی آیات موزونند و بعضی خیر.دلیل دیگر ایشان این است" عدم ‏اختلاف در معانى و الفاظ قرآن" و میگویند اگر قرآن از غیر خدا بود بین معانی ‏و الفاظ اختلاف واقع میشد.(معاندین گویند)اولا که این استدلال،دلالت بر ‏اعجاز نداره که! هرکسی میتواند سخنی خلاف واقع بگوید و آنرا سالها ‏کش دهد!در ضمن اختلاف در موضوعات و...ی قرآن به کرات دیده ‏میشود کم اینکه ناسخ و منسوخ قرآن دلالت بر همین تضاد های آیات ‏دارد.البته بعدا خداوند چاره ء این اختلافها را یافت و فرمود:اشکال نداره ‏که آیات ضد هم هستند!هر آیه ای را که منسوخ کنیم بهترش را برای ‏شما میآوریم!(من با صحت قول اینها کاری ندارم اما استدلالات اینها ‏جواب میخواهد نه توپ و تشر و تکفیر و ...)جالب اینه که ایشان در ‏استدلال خود فرمودند"در آيه 113 سوره طه مى فرمايد: و لاتعجل بالقران من قبل ان ‏يقضى اليك وحيه و قل رب زدنى علما.
عـجله نكن در بيان الفاظ قرآن قبل از آنكه آن ارتباط مخصوص بين تو و خالقت برقرار گردد .
و به تو اجازه بيان آيات قرآن داده شود و به تو وحى گردد.
و آمـدن جـبـرئيـل براى صدور اجازه بيان آيات از جانب خدا بوده است" خب این آیه اگر ‏تحت الفظی معنا شود که عصمت حضرت و صحت قران و ... را تحت ‏الشعاع قرار میدهد که!!فعل جمله فعل نهی است و دلالت بر این دارد که ‏خداوند جلوی عجلهء حضرت را در بیان آیات از قول خودش ‏گرفته!!یعنی امکان داشته که هنوز وحی نرسیده حضرت....معاذ ‏الله.بگذریم.(بنده نوشته های ایشان را کپی کردم آدرس نوشته ها در ‏کامنت دوستان در مطلب قبل موجوده) اما رسیدیم به بخش خوشمزه ‏تفاسیر این استاد شگفت انگیز که بنظر بنده عجایب هشتگانهء جهان ‏شده.ایشان در اثبات اعجاز قرآن توی دهان معاندین زده و با دلایل قاطع ‏اثبات کرده قرآن معجزه است و فرموده"1 اول : مساله آهن: در آيه24 همين ‏سوره مى گويد: و انـزلـنا الحديد فيه باس شديد و منافع للناس و ما آهن را كه در آن صلابت و ‏محكمى شديد و منافعى براى مردمان در آن است نازل نموديم . دانشمند معروف آقاى نوفل ‏در كتاب القرآن و العلم الحديث مى گويد: تـا قـرن هيجدهم يعنى دوازده قرن پس از نزول قرآن ‏هنوز كارهاى فلزى در نهايت ضعف بود و نه تنها ارزش آن شناخته نشده بود بلكه اساسا مهم ‏و قابل توجه تلقى نمى شد تا آنكه ناگهان چشم دنـيـا به آهن دوخته شد
‏" خب دهان همه معاندین با این استدلال متلاشی شد.خدا در قرآن ‏فرموده:آهن برای مردم خاصیت هم دارد! از این معجزه بالاتر ‏میخواهید؟؟؟کی فکرش را میکرد که آهن خاصیت داشته باشد.دانشمند ‏معظمی که فرمودند آهن تا قرن 18 نا شناخته بوده و ... و ایشان ‏اورادانشمند معظم خوانده اند.بهتر بود کمی تفکر میفرمودند و وضع ‏ایران را قبل از صدور اسلام عزیز میسنجیدندکه 550 سال قبل از ‏اسلام،در تخت جمشید قرقره ها و اهرمهای فلزی و مفرغی استفاده ‏میشد.وعظمت صنایع فلزات ایران قبل از صدور اسلام به حدی بود که ‏حتی امروزه بسیاری از کارهای ظریف طلا و ... را نمیتوانند با وسائل ‏مدرن امروز انجام دهند.و کارهای آهنی حتی مجسمه های آهنی هم با ‏قدمتهای چند هزار ساله در ایران یافت شده حتی کارهای هنری آهنی در ‏هر حال اولین دلیل ایشان در اعجاز قرآن که فقط حضرت ادراک ‏فرمودند اینه که هیچکس نمیفهمید آهن بدرد میخوره و این ‏اعجازاست.سند دوم ایشان" دوم : مساله حركت زمين قـرآن بـا لـطافت خاصى كه نه با ‏نظرات مردم آن زمان صريحا مبارزه كرده باشد كه آنهااز اسلام دورى كنند و نه حقيقت را بيان ‏نكرده باشد, در چند مورد به حركت وضعى و انتقالى زمين اشاره فرموده و مى گويد: الم ‏نجعل الارض كفاتا احيائا و امواتا و جعلنا فيها رواسى شامخات و اسقيناكم ما فراتا. ‏يـعـنـى : آيـا مـا براى شما زمين را مروركننده سريع ((53)) و زنده و مرده قرار نداده ايم بلكه ‏در آن كوههاى ثابت و بلندى قرار داديم و براى شما از آن آبهاى پاك و گوارا آفريديم .
در گذشته مفسرين در تفسير اين آيه شريفه دچار اشكالاتى شده بودند زيرا كلمه كفات در ‏لغت عرب به معنى موجودى كه با سرعت پروازمى كندمى باشد. ((54)) و آنـهـا بـه عناوينى ‏اين جمله را تاويل مى كردند ولى پس از كشف حركت انتقالى زمين معنى آيه شـريـفـه ‏كـامـلا واضح شد و نيز معلوم گرديد كه چرا پروردگار پس ازجمله كفات كه در آيه شـريفه ذكر ‏شده , زنده شدن و مردن زمين كه بوسيله جمله احيا و امواتا گفته شده كه مسلم با ‏ضـمـيـمـه آيات ديگر مراد تابستان و زمستان است وبوجود آمدن تابستان و زمستان دراثر ‏حركت انتقالى زمين است .
و يـا در نتيجه حركت انتقالى زمين و بوجود آمدن فصل زمستان و تابستان جريان آب از ‏اقيانوسها به سطح خشكى و تصفيه آنها بوسيله ابرها و آشاميدن بشر از آب پاك وقابل شرب ‏نام مى برد.
و يا در سوره نبا آيه 5 مى فرمايد: الم نجعل الارض مهادا و الجبال اوتادا.
آيا ما زمين را براى شما گهواره و كوهها را ميخهائى بر آن قرار نداديم .
و در سـوره طـه آيـه 53 مى گويد: الذى جعل لكم الارض مهدا خدا آن كسى است كه زمين را ‏گاهواره قرارداد.
تـرديـدى نـيـسـت كـه اين دو آيه با تشبيه كاملا جالبى كه اهل دقت متوجه آن هستند به ‏حركت وضعى زمين اشاره كرده است خـوانـنـده مـحـتـرم تامل كن كه چگونه اين آيات به ‏حركت زمين نيكو اشاره كرده , چقدر عالى گـاهـواره را بـراى زمـين به استعاره گرفته , ‏آنچنانكه گهواره به منظوررشد و استراحت طفل حـركـت داده مـى شـود,هـمـچـنـان زمـين در ‏اثر حركت سبب رشد و استراحت بشر و حيوانات مى گردد.
و عـجـيبتر آنكه پس از بيان حركت زمين در اين آيات كه اشاره به حركت وضعى زمين است ‏فورا بـعـد از آن بـه بيان استحكام زمين بوسيله كوهها كه اگر نبود در اثر حركت وضعى زمين در ‏هم مـى پاشيد و بعد اشاره به شب و روز كه باز هم در اثر حركت وضعى زمين يعنى گردش ‏آن به دور خـود بـوجـود مى آيد مى فرمايد و حيرت دانشمندان جهان را به خود جلب مى نمايد ‏‏.
‏.
‏"اولا اگر قرآن دم دست دارید ببینید این آیه را چه معنا نموده.کفاتا در ‏سورهء 77 آیهء21 است کفات در عربی به معنای پرواز سریع نمیدهد ‏بلکه به معنای در بر گیرنده و جایگاه است(ترجمه قرآن بر اساس قواعد ‏دستور زبان عربی و واژه های آن)مسلما اگر در آنروز مشهور بوده که ‏کفات به معنای پرواز سریع است اعراب میگفتند بابا زمین که پرواز ‏نمیکنه!!!!در تمام ترجمه ها شما ببینید یک چنین گوهر افشانیی که از ‏ایشان دیدید دیده شده یا خیر!!در ضمن در تمام آیات دیگر زمین به ذلول ‏یا شتری که مسافرش را پرت نمیکند یا گهواره تعبیر نموده.شما ‏گهوارهء پرواز کننده دیدید؟یا شتر بالدار؟هرچند که برای بهائم حضرات ‏علیهم السلام گروهی مثل ملاعلی دربندی و ملا حسین کاشفی نویسنده ‏کتاب سراسر دروغ اسرار قاسمی،قائل به بال شده اند تا عروس حضرت ‏قاسم را به مقصد و بی بی شهر بانو را در شهر ری برساند.اما بحث ما ‏سر عقلا است نه جعّال!در ضمن (معاندین:) چرا تمام این اکتشافات بقول ‏شما واضح بعد از این بدست شما افتاد که یک دانشمند بدبختی عمرش را ‏صرف این کرد که ما را از این مزخرفات خارج کنه؟؟اگر این مطلب را ‏که اینطور با تبختر میگویید:"معلوم است بله بله.اشاره به حرکت وضعی ‏دارد و ..."اینهمه واضح بود چرا چوب تکفیر بر سر مردم کوبیدید و ‏هنوز هم که هنوزه در کتاب علل الشرایع تفسیر این مقوله از شیخ ‏صدوق-نویسنده ء یکی از 4 کتاب معتبر شیعه یعنی من لا یحضره الفقیه ‏موجود است که زمین پهن شده روی شاخ گاو و گاو روی ماهی و ماهی ‏در آب است؟؟؟واقعا که آدم از اینهمه.... بگذریم.! دوباره ایشان فرمودند ‏اگر کوهها نبودند زمین بعلت چرخش از هم می پاشید!!البته بیشتر از این ‏از عقل اینها نمیشه توقع داشت !بابا کره زمین زمانی که تشکیل شد ‏اصلا بعلت همین چرخشها بود !زمین توده ای گازو غبار و ... بود اگر ‏بنا بود بعلت چرخش متلاشی بشه اصلا ایجاد نمیشد چون برعکس این ‏افاضات علت انهدامش سبب ایجادش شده!در ضمن من نمیفهمم چرا در ‏قرآن و نوشته جات مذهبی،کوهها را حقیقتی جدای زمین میدانند!!!در ‏قرآن کوهها میخ هستندکه برزمین کوفته شده.شما هم که میگویید اگر ‏کوهها نبودند زمین میپاشید میشه بفرمایید اگر کوهها از جنس زمین ‏نیستند پس چی هستند؟در نهج البلاغه هم که از قول حضرت نقل شده که ‏قبلا عرض کردم:خدا کوهها را مثل میخ توی زمین فرو کرد که مبادا ‏مردم را از روی خود بر زمین اندازد(مثل اسب یا الاغی که دهنه اش ‏را اگر میخ نکنید با جست و خیرو جفتک مردم را برزمین میاندازد!اما ‏جالب اینه دهنه الاغ را به زمین میخ میکنند اما کدام اسب یا ... ای را ‏دیدید که میخ را توی... مثلا پشتش فرو کنند تا رم نکند و ...؟درضمن ‏اگر زمین بخواهد تمرد کند مردم را کجا میاندازد؟به زمین دیگه؟؟؟کدوم ‏زمین؟ای وای...در حجابیم و حجابیم و حجاب.... این حجاب است که ‏خود راز معمای من است... بگذریم ادامه..." سوم : مساله كرويت زمين
اگر در سوره بقره آيه 110 مى فرمايد: و للّه المشرق و المغرب فاينما تولوا فثم وجه اللّه .
‏((57)) در مـقـام بـيـان احاطه الهى بر مخلوق بوده و اينجا جز كلمه مشرق و مغربى كه در ‏زمان خطاب محسوس خلق است چيز ديگرى نبايد گفته شود, زيرا خلاف بلاغت بوده ‏استقسمت دوم از آيات سـوره رحـمن آيه 17 رب المشرقين و رب المغربين خداى دو مشرق و ‏دو مغرب .
در اين آيه كه جـنـبـه مـنـاظـره و خـطـاب به فرد خاص و زمان خاص منظور نشده است و بلكه ‏فقط در بيان خـداشـنـاسى براى جن و انس بوده و تمام زمانها را در نظر گرفته است ,كلمه ‏مشرقين در آيه آمده و با بيان زير به كرويت زمين اشاره فرموده است : زيرا واضح است كه با ‏توجه به كرويت زمين , در هر زمانى كه خورشيد از ديدگان ماناپديد شود در همان زمان در ‏جاى ديگر ظاهرمى گردد و مسلم در غير اين فرض مشرقين و مغربين به صيغه تثنيه معنى ‏ندارد.
و نيز در آيه 38 سوره زخرف مى فرمايد: حتى اذا جانا قال يا ليت بينى و بينك بعد المشرقين ‏فبئس القرين .
وقـتـى آنـكـه پيروى از شيطان كرده و از ذكر خدا اعراض نموده به محضر عدل الهى در قيامت ‏مـشـرف مـى گـردد, مى گويد: اى كاش بين من و تو اى شيطان دورى دو مشرق بود, زيرا تو ‏بد قرينى براى من بودى .
جـاى تـرديـد نيست با فرض كرويت زمين و شرحى كه در آيه بالا ذكر شد بعد دومشرق در ‏سطح كره , در نهايت درجه دورى از يكديگر قرار گرفته است " خب کرویت راهم ثابت ‏کرد. در حالی که اگر کرهء زمین هر شکل هندسی اعم از کره-هرم-‏مکعب-مکعب مستطیل و حتی بدون حجم یعنی همان خاک پهن شده ‏روی دریا به اعتقاد مسلمانان قبل از اکتشافات لامذهبها بود،باز هم ‏مشرقها و مغربهای زیادی داشت.مشرق یعنی اگر در جهت جغرافیایی ‏بایستی سمت راست شما و جاییکه خورشید طلوع میکند.اگر خدا ‏میفرمود برای تمام نقاط زمین مشرق و مغرب وجود دارد خب ایندلالت ‏میکرد بر اینکه منظورش حداقل یکی از احجام هندسی است.اما میگوید ‏رب دو مشرق و دو مغرب .بعد میگوید رب المشارق و المغارب .در ‏ضمن مشرقین هم اشاره به دو زمان طلوع است یعنی بین الطلوعین یا ‏طلوع ماه و خوشید که معنای آیه که فاصلهء من و تو به اندازه ء دو ‏مشرق باشد دلالت بر این دارد که من در جایی باشم که ماه طلوع کنه و ‏تو در جایی باشی که خورشید طلوع کند و یا بلعکس.مسلما اگر معنای ‏این آیه اینقدر روشن بود همان زمان با حضرت میجنگیدند و علمای ‏اعلام ما این وضوح را لااقل یکساعت قبل از گالیله ءکافر گوربگوری ‏کشف میکردند نه صدها سال بعد از اینکه همه دنیا فهمیدند تازه از قرآن ‏کشف شود.راستی یک جمله قول معاندین):همینکه تمام اکتشافات دینی ‏بعد از اکتشافات افراد دیگر بوده دلالت بر این دارد که این قصه ها که ‏اینها از خود میسازند اصلا در قرآن نیست و منظور قرآن نبوده" ‏ادامه....راستی ایشان در قرآن آیاتی در مورد موشک و فضا پیما و ... ‏را هم یافته اند ببینید" چهارم : مساله سفر كيهانى از نظر قرآن
در زمـانى كه كليه فلاسفه معتقد بودند كه نفوذ در سقف نيلگون آسمان , غير ممكن است و ‏حتى زيـر بـار ادعـا پـيـامـبـر اسـلام (ص ) كـه مـن بـه مـعراج جسمانى رفته ام بعنوان آنكه ‏خرق و التيام ((59)) لازم مى آيد, نمى رفتند.
اسلام همان گونه كه مى گويد: و سخر لكم الفلك .
‏((60)) و سخر لكم الانهار. ((61)) نيز مى گويد: و سخر لكم الشمس و القمر. ((62)) (خدا ‏مسخر شما خورشيد و ماه را قرار داد).
و سخر لكم ما فى السموات و ما فى الارض جميعا منه ((63)) (خدا مسخر شما گرداند آنچه ‏در بالائيهاو پستى است , همه را, ولى اختيار در حقيقت از اواست ).
و بـلـكـه صريحتر مى فرمايد: يا معشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار ‏السموات و الارض فانفذوا لاتنفذون الا بسلطان .
‏((64)) اى گروه جن و انس اگر مى توانيد به اقطار آسمانها و زمين نفوذ كنيد پس فرو رويد ‏ولى اين كار رانمى توانيد انجام دهيد مگر با تسلط و تهيه وسائل حركت به اقطار آسمانها و ‏زمين"بله...چون فرمودند ما خورشید وماه را برای شما مسخر کردیم پس ‏یعنی خبر داده که به فضا میرویم...!!در حالی که منظور از مسخر ‏کردن خورشید رفتن توی خورشید و تحمل دمای 5 میلیون درجه ‏نیستومنظورش اینه که خورشید را وسیله ای برای معاش شما نمودیم. ‏خدا در قرآن فرموده که جنها میرفتند به آسمان تا وحی را دریافت کنند و ‏بشنوند و ملائکه با تیرهایی از شهاب سنگها آنها را میزدند که امروزه ‏فهمیده اند که بابا شهاب سنگها بر خورد ذرات سنگها ی آسمانی با جو ‏زمینه نه تیر های ملائکه برای جنها!!!درضمن در این آیه موضوع ‏اقطار آسمان و زمین را یک موضوعیت قرار داده.که ای جن و انس ‏شما نمیتوانید به قطر ها و اطراف آسمان بروید مگر سلطان که به ‏معنای تسط است(به معنای مگر با داشتن قدرتی )است. در ضمن گویا ‏ایشان اعتقاد دارد که حضرت از کره زمین خارج شده وبا سفینهء ‏فضایی به خدا نزدیک شده که اینگونه میفرماید.در هر حال اقطار زمین ‏با اقطار آسمان در یک مقوله آورده که به هردوی اینها اگر میخواهید ‏نفوذ کنید نفوذ نمیتوانید کنید مگربا تسلط بر قدرتی.خب مگر روی زمین ‏باید با موشک سفر کنم که ایشان فرموده اند سفر های آسمانی و ‏‏....!!!!در ضمن فرضا که منظور خدا این است که میشود روزی به ‏خارج از زمین هم سفر نمود.خب این اعجازه؟ میشود را کی دیده کی ‏شنیده؟مثل اینکه میفرماید جن و انس نمیتوانند مثل قرآن بیاورند .حالا تا ‏زمانی که کسی ندیده و اثبات نشده میگویند هست و تو نمیفهمی.اگر هم ‏استدلالات مثل کوههای میخی اثبات کند که چنین مقولاتی نیست میگویند ‏نه منظور از کوه مومنین هستند که کالجبل الراسخ و ... در هر حال این ‏آیه دلالت بر سفر فضایی نداره.در ضمن جن و انس نامبرده شده اند و ‏مسلما جنها موشک نساختند اگر هم بسازند اثباتش مشکله درضمن قبلا ‏هم آنها به آسمان میرفتند که ملائکه تیرهای شهاب در چلهء کمان نهاده ‏بطرفشان تیراندازی میکردند.این تناقض را چکارکنیم؟آیه ای میگوید ‏نمیشود به آسمان رفت مگر با سلطان اما آنها میرفتند که وحی بشنوند که ‏ملائک بطرفشا ن شلیک میکردند.ادامه..." پنجم : جنين شناسى از نظر اسلام و ‏قرآن قرآن در اين باره مى گويد: و تـلـك حـجـتـنـا اتـيناها ابراهيم على قومه نرفع درجات من ‏نشا ان ربك حكيم عليم (تا آنكه مـى فـرمـايـد:) ومـن ذريـتـه داود و سـليمان و ايوب و يوسف ‏و موسى و هارون و كذلك نجزى المحسنين و زكريا و يحيى وعيسى و الياس كل من ‏الصالحين .
‏((65)) از ايـن آيه مستفاد است كه يكى از فرزندان حضرت ابراهيم حضرت عيسى است ‏باآنكه عيسى پدر نـداشـت پـس مـسلم از ناحيه مادر به حضرت ابراهيم منتسب است. ‏‏((68)) پيامبر اكرم (ص ) فرمود: جبرئيل به من خبر داد كه وقتى آب مرد بر آب زن پيشى گيرد ‏فرزند بـه شـكـل پـدر مـتـولد مى شود و اگر آب زن بر آب مرد پيشى گيرد فرزند به شكل مادر ‏متولد مى گردد.
‏2 - روزى از پيغمبر اسلام (ص ) سوال شد كه : انسان چگونه بوجود مى آيد .
آن حضرت فرمود:ما الـرجـل ابـيـض غـليظ و ما المرئه اصفر رقيق فاذا علا ما الرجل ما المرئه ‏كان الولد ذكرا باذن اللّه عزوجل و اذاعلا ما المرئه ما الرجل خرج الولد انثى باذن اللّه تعالى .
‏((69)) (آب مـرد سـفـيـد غـليظ است و آب زن زرد رنگ رقيق است وقتى اين دو در رحم جمع ‏شوند اگرآب مرد بر آب زن غلبه كند فرزند به خواست خداوند عزوجل پسر خواهد بود .
و اگر آب زن بر آب مرد غلبه پيدا كند فرزند به اجازه خداوند دختر خواهد شد).
‏3 - پـيشواى ششم شيعيان امام صادق (ع ) فرمود: اذا سبق ما الرجل ما المرئه فالولد يشبه ‏اباه و عمه و اذاسبق ما المرئه ما الرجل يشبه الولد امه و خاله .
‏((70)) (اگر آب مرد بر آب زن سبقت گرفت فرزند شباهت به پدر و عمويش پيدا مى كند و اگر ‏بعكس شديعنى آب زن بر آب مرد غلبه كرد نوزاد شباهت به مادر و دائى خوددارد).
از روايات فوق چند نكته علمى استفاده مى شود.
اول : چنانكه علم جنين شناسى ثابت كرده نطفه زن و مرد در انعقاد فرزند هر دوموثرند.
دوم : پـيـشـوايان اسلام در اين روايات اشاره به علم ژنتيك و يا قانون وراثت نموده اندبا اينكه ‏در كتاب دانش كه به گمان اروپائيان مجموعه گرانبهائى از معارف بشرى است مى نويسد: در ‏طى قـرون مـتـمادى بشر درباره اسرار توارث دچار حيرت بوده و فقط از اواخر قرن گذشته ‏شروع به درك چگونگى اين مساله نمود ولى مطالعات درباره اين موضوع فقط از اوائل قرن ‏حاضر به صورت دانش مستقلى كه علم پيدايش موجودات نام گرفته در آمده است" به به ‏چه اعجازی از این بالاتر که فرزند از پدر و مادر با هم متولد میشود ‏یعنی یک خروس نمیتواند به تنهایی تولید مثل کند و نیاز به مرغ دارد از ‏این معجزه بالاتر چی میخواهید؟؟؟در ضمن این طفلکی نه اینکه ژنتیک ‏نخوانده نمیداند که ذکور و اناث شدن بچه به پیشی گرفتن آب زن و مرد ‏بستگی ندارد بلکه به مسائل ژنتیکی مربوط میشود در ضمن پیشوایان ما ‏با این نوشته ثابت میشود که به تمام علوم ژنتیک واقف بودند و این مندل ‏دزد رفته و از روی قرآن علم ژنتیک را ایجاد نموده!بهتره این مفسرین ‏احادیث غلط را نیاورند و بیشتر از این آبروی خودشان و ما را ‏نبرند.ادامه..." ششم : عمر زمين و قرآن وقتى قصه حضرت آدم را نقل مى كند از قول ‏ملائكه مى گويد: اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدما. ((74)) يعنى : آيا مى خواهيد در ‏كره زمين كسى را قرار دهى كه در آن فساد و خونريزى كند در تـفـسير اين آيه مفسرين ‏واقعى قرآن يعنى ائمه اطهار (ع ) مى فرمايند ملائكه سابقه زندگى بشر و خصوصيات روحى ‏او را مى دانسته اند به همين جهت اين سوال را ازپروردگار نموده اند.‏
‏"البته این که میگویند فرشتگان از خداوند پرسیدند آیا میخواهی افرادی ‏خلق کنی که خونریزی کنند،یعنی عمر زمین چقدره.در حالی که ایشان ‏فکر نکردند که اگرنسل بشر موجود بوده همین نسل است که ادامه پیدا ‏نموده تا به امروز نه اینکه همه نابود شوند و بشر گلی را دوباره خدا ‏خلق کنه.در حدیثی هم که آورده که قبل از حضرت آدم حضرت ادم ‏دیگری بوده حدیث را غلط مینویسند .چون در ادامه حدیث حضرت ‏میفرماید اگر تا روز قیامت بپرسی که بعد از این آدم کی بوده باز من ‏میگویم آدم دیگر.یعنی هر حضرت آدمی گلی بوده که فرشتگان در او ‏دمیده اند؟؟؟؟یا امتداد نسل انسان اولیه به اینجا رسیده؟تازه همه اینها چه ‏ربطی به عمر کرهء زمین داره؟؟؟ ادامه..." هفتم : قرآن و موجودات آسمانى
امـروز بـا وسائل مختلف علمى كشف شده كه در كرات ديگر نيزموجودات زنده اى وجود دارد ‏كه آنها حتى داراى علم و عقل ودانشند.
و قرآن نيز با آياتى به اين جمله اشاره فرموده و مى گويد: و من اياته خلق السموات و الارض و ‏ما بث فيهما من دابه و هو على جمعهم اذا يشا قدير. ((75)) يعنى : از نشانه هاى خدا ‏خلقت و آفرينش آسمانها و زمين و جنبندگانى است كه در آنها پراكنده شده است و او قدرت ‏دارد هرگاه بخواهد همه را جمع آورى كند.
كه از كلمه دابه كاملا استفاده مى شود كه در آسمانها نيز جاندارى وجوددارد.
ايـن بـود چند جمله بسيار مختصر از صدها مطلب علمى كه در اعجاز قرآن از نظرعلوم مادى ‏در كتب مختلف ذكر شده است " جالبه بدانید که هنوز هیچ کشفی صورت ‏نگرفته بلکه احتمال وجود چنین موجوداتی داده شده.در ضمن در دینی ‏که خورشید و ماه را زنده بداند و به انها سلام کند چنین مقولاتی که ‏پیشگویی بحساب نمیآید؟در ضمن جنبندگان به معنای دابه اشاره به ‏موجود زنده ندارد کما اینکه خورشید و ماه هم جنبنده هستند بدون اینکه ‏موجود ذیروح به انها اطلاق شود.ادامه..." هشتم : قرآن و اخبار از آينده- و اذ ‏يعدكم اللّه احدى الطائفتين انها لكم و تودون ان غير ذات الشوكه تكون لكم و يريد اللّه ان يحق الحق بكلماته و ‏يقطع دابر الكافرين .
‏((76)) زمـانـى كـه وعـده داد خدا كه بر يكى از دو دسته لشگر دشمن پيروز خواهيد شد و شما دوست ‏داشـتـيـدطائفه غير مسلح براى شما باشد و تنها شما با آنها روبرو شويد ولى خدا مى خواهد حق را آشكار كند ‏وكافران را ريشه كن سازد- سوره روم آيه دوم الى ششم مى فرمايد: غلبت الروم فى ادنى الارض و هم من بعد ‏غلبهم سيغلبون فى بضع سنين للّه الامر من قبل و من بـعد و يومئذيفرح المومنون بنصر اللّه ينصر من يشا و ‏هو العزيز الرحيم وعداللّه لايخلف اللّه وعده و لكن اكثر الناس لايعلمون .
يـعـنـى : روميان در نزديكترين سرزمين مغلوب شدند ولى آنها به زودى پيروز خواهند شد چند سال بيشتر ‏طول نمى كشد كارها پيش از اين و بعد از اين دست خدا است و او توانا و مهربان است و در آن روز ‏مـومـنـين از نصرت الهى خوشحال مى شوند خداوند هر كس را بخواهد يارى مى كند و وعده الهى تخلف ‏ندارد ولى بيشتر مردم نمى دانند3 - انا اعطيناك الكوثر فصل لربك و انحر ان شانئك هو الابتر. ((77)) مـا بـه ‏تـو كـوثـر عـطا كرديم براى خدا نماز بخوان و نحر كن و بدان كه دشمنت يعنى بنى اميه مقطوع النسل است - ‏در سوره فتح آيه 27 مى فرمايد: لـقـدصـدق اللّه رسـولـه الرويا بالحق لتدخلن المسجد الحرام ان شااللّه امنين ‏محلقين روسكم و مقصرين لاتخافون فعلم ما لم تعلموا فجعل من دون ذلك فتحا قريبا.
خـدا رويـاى رسـول را راسـت قـرار داد زيـرا حـتـمـا اگر خدا بخواهد در حال آرامش و امنيت ‏واردمـسـجدالحرام خواهيد شد5 - در روز جنگ بدر ابوجهل صدا زد: (انا جميع منتصر) ما جمعى پيروزيم , ‏آيه 44 و45 سوره قمر نازل شد: ام يقولون نحن جميع منتصر سيهزم الجمع و يولون الدبر.
آيـا آنـهـا مـى گـويـنـد مـا جـمـع پـيروزى هستيم ولى به زودى آنها شكست خواهند خورد و فرارمى كنند. 6 - ‏تبت يدا ابى لهب و تب ما اغنى عنه ماله و ما كسب سيصلى نارا ذات لهب . يـعـنـى : نابود باد دو دست ‏ابى لهب و نابود شد هيچگاه مال و تجارتش او را نجات نخواهد داد به زودى در آتش سوزان ‏شعله ور وارد مى شود.‏
‏"در مورد اولی که فرمودند موضوع در مورد جنگ بدر بوده است اما ‏نکتهء مهم اینه که معلوم نیست این آیات در زمان جنگ بر حضرت ‏نازل شده یا خیر در هر حال داستان این بود که مسلمین میخواستند به ‏قافلهء تجار بدون سلاح حمله کنند اما قافله داستان را فهمید و از مکه ‏لشکر کوچکی گرد آمد و حضرت سر چاههای آب که شریان حیاتی هر ‏جنگی-شریعه و آب بود .کمین کردند و کفار را کشتند .خب هر جنگی ‏یک پیروزی و یک شکست دارد و این خیر دقیقی نیست که انسان بفهمد ‏اعجازه !مثلا در بازی پرسپولیس استقلال اگر شما پیش بینی کنید که ‏استقلال میبره و واقعا اینطوری بشه شما معجزه کردید؟؟؟ مورد دوم هم ‏عین قبلیه با این تفاوت که جای ایران و روم عوض شده و گفته شده دو ‏ابرقدرت یعنی روم و ایران با هم جنگیند و ایران شکست خورد بعدا ‏ایران روم را میبرد. سوم:ما بالاخره نفهمیدیم این سوره در شان نزول ‏کیه بعضی ها میگویند یک یهودی که همه اعضای خانواده اش ‏مرد.ایشان میگوید بنی امیه در هر حال خاندان اموی امروز هم باقی ‏هستند و در عربستان زندگی میکنند.4:در مورد فتح مکه هم خبر خاصی ‏نبود چون لشکر مسلمانان چندین برابر مشکران بود و آنها با مسالمت و ‏دادن امان وارد شهر شدند کفار هم که دیدند تعدادشان خیلی کمتر از ‏حضرت است تسلیم شدند تازه خداوند نفرموده قطعا بدون خونریزی ‏وارد میشوید بلکه فرموده انشاء الله اگر خدا بخواهد با آرامش و ... وارد ‏میشوید خب اگر هم نمیشد میگفت خب خدا حتما نخواسته دیگه! در ‏مقولهء 5 هم عین دو جنگ قبل. اصلا زمان نزول این وحی معلوم نیست ‏قبل از جنگ بوده یا بعد از جنگ علتش هم این است و سط جنگ کی ‏این آیات را یاد داشت میکرد؟استخوان شانهء شتر و دوات از کجا ‏میآوردند ؟به هر حال مطلب را قبلا عرض کردم. مطلب 6 که فرمود ‏خدا ابو لهب را نابود کند اولا فرمود ه :الهی که دست ابولهب قطع بشه ‏و لفظ دعاگونه است.اتفاقا این آیه یکی از محلهای اشکاله.معاندین ‏میگویند مگر نه اینکه اذا اراد الله شیئا ان یقول له کن فیکون ؟خب خدا ‏که میگوید بریده باد دستان ابولهب باید همانجا دستش قطع میشد.پس چرا ‏نشد؟این که این را تفسیر میکنند به مردن و کشته شدن او خب خیلی ها ‏در جنگ کشته شدند.آیا این اعجازیه که این بزرگوار بدست آورده؟اما ‏یک اعجاز مسلم قرآن را برای شما مینویسم و آن این است که چنین ‏مفسرانی زائیده شده اند که چنین الهامات و برداشتهایی از قران دارند که ‏مشت محکمی است بر دهان نا باوران وحیانیت قرآن (بنده چکیدهء ‏بحثهای خود با معاندین را نوشتم و نخواستم دو دومقاله یادداشت کنم.اگر ‏طولانی شد ببخشید. و خواستم بحث بسته شود. ممنونم)‏

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.