۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه
راه سعادت 6 ادامه ..عشقهای بی سرو ته....سدی برای خوشبختی
با سلام خدمت تمام دوستانِ عزیز و امیدوارم که حال همهءشما خوب و عالی عالی عالی باشه. خب در ادامء بحث مشکلات ارتباطی جوانهای این دوره و زمانه را خدمت شما عرض کردم حالا میرسیم به ادامهء بحث ... قانون کلی ما این بود که هر کسی لیاقت همان وضعی را دارد که در آن قرار داره... اگر طرف شما به ما خیانت نموده و ما دوچار مشکلات عدیده شدید باید ایراد را در وجود خود جستجو کنید نه ایشان.... نه.... اشباه نکنبد منظور من این نبود که شاید شما گناهی کردید که امروز به این داستان مبتلا شده اید و. ... بلکه منظور من این بود که اولا اشتباهی که شما مرتکب شده اید انتخاب نادرست ما بوده...به هر حال اگر قضاو قدر و اجبار و خانواده و ... برای شما چنین معضلی را درست نموده اند این شما هستید که مشغول ادامه دادن این مسیر و این زندگی مشکلدار هستید .... بله ممکنه ارادئهء من توسط موجودات مختار دیگر برش بخورد اما این من هستم که اگر اوضاع درونی خود و خیالات خود را تغییر دهیم میتوانم مشکلات خود را حل کننم و اگر من دلم برای خودم نسوزد مطمئنا هیچ کس دیگری دلش بیشتر از من برای من نمیسوزد.مثلا شما همین رکود اقتصادی وحشتناک را ببینید.... به طرف میگوییم آقا چرا اینقدر اوضاع مادی تو مشکلدار است؟؟؟ میگوید: ما در تحریم هستیم و ... و ذلک میگویم پس من چطوری موفق شدم؟؟؟ اینهمه آدم از کجا موفق شدند؟؟؟ میگویند:شما پولدار ها با ما فقرا فرق دارید... در حالی که بنده کل سرمایه ام را فقط با تدریسهای خصوصی و .... استخراج نمودم خلاصه منظور این است که در این شرایط نا هنجار هزار ها نفر بدون کمک گرفتن از پدر و مادر و اموال ارثیه و ... و ذلک دارند موفق میشوند.پس من و شما هم میتوانیم .هزار ها نفر بعد از طلاق و .... موفق شدند زندگی بسیار خوبی برای خود بسازند.البته بنده معتقد به طلاق نیستم اما در جای خودش آنرا از ازدواج هم مقدستر میدانم.در ضمن در روانشناسی ما میگوییم فرزند 3 ساله پدر آدم بزرگساله. یعنی بیس و پایهء اولیهء شخصیت کودک در 3 سالگی شکل میگیرد بعد در 7 سالگی و در 11 سالگی بسیاری معتقدند که شخصیت فرد لا یتغیّر باقی خواهد ماند.اگر بعد از آن تغییری در فرد ایجد شود متناسب با داشته های قبلی اوست. خب حالا نتیجه میگیریم... فردی که بع خیانت و ولگردی عادت نموده ،محال ممکن است که به راحتی بتواند مشکل خود را حل کند و ساختن با چنین فردی بسیار کار ابلهانه ای است. از دید بنده یک آقای ولگرد هرزه درست مانند یک خانم خائن خیابانگرد است و ایندو با هم هیچ تفاوتی ندارند.البته داستانهایی مانند متعه و صیغه و ... باب شده که متاسفانه بیشتر آقایان متاهل وارد این داستان میشوند و اسلام هم دهها تاییدیه برآن زده اما فکر کنم بهتره قوانین ما یک تجدید نظری لااقل در مورد افراد متاهل در این باره داشته باشند چون لا اقل همین امسال بنده حدود 10 زندگی خانوادگی را دیدم که با توسل به این سنت حسنه متلاشی شده اند.حالا کاری ندارم عیب از کجاست و ... به هر حال لاا قل برای افراد متاهل قبل از بر طرف نمودن موانع این موضوع را خالی از مشکلات خانوادگی نمیبینم.پس نتیجه براین شد. اول از همه در مورد انتخاب فرد مورد نظر خود دقت کافی را به عمل بیاورید چه در دوستی و چه در ازدواج.ببیند فردی که از شما خوشش آمده چه حسنی در وجود شما بر او آشکار شده که میخواهد با شما دوست شود؟؟آیا دریک همایش علمی یا هنری یا ... بوده یا خیر سایه های قرمز و آبی و بادمجانی بالای چشم شما ایشان را مجذوب نموده؟؟؟ دقت کنید ببیند دختر خانمی که هزار ها نقش و رنگ زننده بر بوم صورتش مالیده برای چه موضوعی این عمل را انجام داده؟؟؟ بنده کاری به این ندارم که بتونه کاری صورت آیا شایستهء یک انسان است یا خیر ....موضو ع اینه که اگر جز قیافهء اجق وجق و موهای خارپشت مانند و اسکلت کمر بند شما ایشان را به خود جذب کرده توقع نداشته بایسد ایان برای شما دوست و یار وفاداری باشه یا بلعکس.ببیند مهم اینه که در دوستیهای خیابانی و ولگردانه نه تنهاغالبا شما چیزی بدست نمیآورید...بلکه معمولا خودتان را هزینه میکنید.قیمت یک چنین آقا یا خانمی یک ساندویچ بیشتر نیست و در هر کوچه و خیابانی از این هرزه های دوره گرد مثل مورو ملخ ریخته.اگر تماسل به دوستی یا ... با ایها دارید لا اقل به اندازهء خودشان برایشان خرج عاطفی- مالی- احساسی و از همه مهتر اتلاف وقت نمایید.آخه اینهمه تلفنهای تکراری و چتهای بیثمر چه مشکلی از شما حل میکنه؟؟؟؟ آیا هیچ عاقلی برای یک خودکار بیک یک ترلیون هزینه میکند؟؟؟؟ اما اگر میخواهید دوستی سالم داشته باشید قبل از این که عاشق شدن را یاد بگیرید ،گذشت را یاد بگیرید که حاضر هستید برای خوشبختی طرف مقابل از او گذشت کنید.اصولا انسان گوسفند و شتر و شتر مرغ نیست که قابل خرید و فروش باشد.ازدواج به معنی مال هم بودن نیست بلکه به معنی همراه هم بودن است یعنی بنده الان که خوشبختم میخواهم خوشبختی و موفقیتم را با طرف مقابلم قسمت کنم تا هر دو با هم به سعادت برسیم.اگر بنا باشد که ازدواج تمام آسایش بنده را سلب کنه و یک چشمم هیمشه اشک باشه و یک چشمم خون این دیگه چه کار ابلهانه ای است؟؟؟؟ عین این مساله در دوستی هم صدق میکنه.خب... همیشه پیشگیری بهتر از درمانه. مهم اینه که شما در خودتان احساس شخصیت کنید و خودتان را برای یک جوونک جوجه تیغی مانند مردنی یا برای یک خانمی که صورتش مثل آثار نقاشی ونسان ونگوک است هزینه نکنید. زمانی که خیانت دیدید یا مشکل عاطفیی از این قبیل برای شما پیدا شد بجای اینکه گریه و زاری کنید مغزتان را دودستی بچسبید و خودتان را نجات دهید. واقعا مسخره است یک نفر دیگر خیانت کرده- یک نفر دیگه حقه بازی انجام داده و الان با معشوقهء جدیدش به عیش مشغوله شما داری گریه میکنی؟؟؟ شما داری بد بختی میکشی؟؟؟چرا؟؟؟چون اون احمقه؟؟؟ خب اگر فرد مقابل شما خائنه او باید گریه وزاری کنه نه شما. به همین خاطر همیشه شادی معمولی متعلق به آدمهایی است که مشکلات معمولی دارند.اما شما که مشکل مضاعف دارید باید حداقل دو برابر افراد عادی خوش بگذرانید .ورزش کنید. از موسیقی لذت ببرید و ... چون بخش اول متعلق به ترمیم جراحات شما است و بخش دوم متعلق به یک انسان عادی که باید در زندگی هفتگی خود بخشی را هم به مشکلات خود اختصاص بدهد.خیلی ها تنها راه موفقیت را ازدواج میدادند.در حالی که وجود بنده و شما طفیلی وجود دیگران نیست باید یاد بگیرید شما بدون احتیاج به فرد مقابل خود که قرار است تحت عنوان همسر یا دوست شما قرار بگیرد متولد شدید تا اینجا هم خیلی خوشبخت و موفق بودید پس بدون او هم میتوانید خوشحال و خوشبخت باشد. بهترین اندرزی که میتواند یک انسان به آ نتوجه کند این است که زمانی که مشکلات از همه سو به شما هجوم می آورد یا مقصر مستقیما خود شما هستید یا اینکه خیر غیر مستقیم بعلت اینکه مدرک تحصیلی ، اوضاع مالی و کاری و ...ی نا شایستی دارید خود را لایق این مشکل قرار داده اید. بله اگر سیلی میآید مشکل بنده نیستم اما حداق میتوانم خودم را از مصب سیل دور نگهدارم... یکی دیگر از مهمترین جزئیات این موارد این است که افکار عاشقانه و عارفانهء مسخره و خرافاتی را که جز خاک برسری هیچ خاصیت دیگری ندارد از ذهنتان بیرون بیاورید. بجای اینکه منتظر باشید که فردی اسب سواری با شمشیر دوشاخ بیاید و گوسفندی که با ایده هایش شما را بدبخت کرده بکشد...شما از درون خود ظهور کنید.عقل شکسته بستهء و ساکن خود را متحرک کنید .مطمئن باشید ازخواندن یک مشت لغات عربی هیچ مشکلی از شما و بشریت حل نمیشود مگر آنکه شما شایستهء تغییر در خود باشید که انّ الله لا یغیرّ ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم. تکرار بدون عرفان و درک لغات عربی نه تنها خیانت صغری خانم و سیف الله خان که خود را مثلا آنا هیتا و سیاوش معرفی نموده اند، برطرف نمیکند، بلکه همین سلامتی شما را هم میگیرد و از این بدبختیی که دارید بد بخت تر میشوید.مطلب مهمتر دیگر این است که زمانی به یک مشکل حادی دوچار میشوید دنبال علت اینکه طرف مقابل شما را رها نموده یا ... نگردید. هی نگویید: چرا آخه با من اینطور رفتار کرد.یک جملهء خوشمزه دارم که این است... من به هر کسی اجازه میدهم هر گونه که دوست دارد با من رفتار کند.طفلکی دزد بیچاره خوب دوست دارد از من دزدی کند. پس من به او این اجازه را میدهم که از بنده دزدی کند. اما همانطوری که به او این اجازه را میدهم به خودم هم این اجازه را میدهم که با چماق مغزش را داغون کنم.به همین خاطر اگر کسی در زندگی من پایش را از گلیم و حد خودش بیشتر دراز کند بنده به خودم اجازه میدهم آنگونه که شایستهء اوست با او رفتار کنم. اما متاسفانه....بسیاری از دوستان به محض دیدن خیانت برای سوزاندن باصطلاح طرف مقابل میروند و با یکی احمقتر از او دوست میشوند. عده ای هم دوست دارند خودکشی کنند و عالم را از شر حماقتهای خود راحت کنند... مَثَل اینها مثل داستان الاغ محترم قصهء ما است. یک الاغی بود که صاحبش سنگ نمک بر گُردهء او قرار میداد و خیلی با چوب کتکش میزد. یکروز به فرد الاغدار گفت: من پدرت رو در میآرم. الاغدار گفت: مثلا میخواهی چه غلطی کنی؟؟؟؟ گفت من الان از روی این پل خودم را به ته دره پرتاب میکنم تا تو 2 زار که قیمت من هست ضرر کنی.... و خودش را در از پل به دره پرتاب نمود. در هر حال ببینید دوستان عزیز...اگر از شما در طول زندگی به هر نحوی سوء استفاده شده...مرتکب گناه شدید یا .... در نهایت این شما هستید که باید با موفقیت خود اشتباهات گذشتهء خود را جبران کنید. با گریه و زاری و تقلید زوزهء شغالهای بیابانهای آفریقا هیچ مشکلی از شما حل نمیشه با تکرار لفظ"واااای ی ی اعصابم داغون شده از دست قاسم و ..." قاسم آقا آدم نمیشه. دوستان به جملهء کلیدی خود بر میگردیم.." خدا به من و شما حق شاد بودن داده... پس بیایید با عاقلانه فکر کردن و دور کردن مزخرفات حق مان را از خدای خود بگیریم پس غلط میکنه آن کسی که میخواهد چشمان ما را اشک آلود ببینه...و آسایش ما را سلب کند" با ناله و زاری و تمارض و خوردن داروهای اعصاب و روان مشکل من وشما حل نمیشه داروهای اعصاب و روان ایجاد کنترل در اعصاب انسان مینماید تازه از آنجا به بعد باید با روشهای منطقی مشکلات خود را حل کنید.با عاقلانه فکر کردن.به منه میگویند: آقا شما عاشق نشدی که ببینی چه چیزیه....اینقدر عاشقی کیف میده با معشوقت در هوا پرواز میکنی گلهای لاله را میچینی.... یا میگویند: نمیدانی عشق به خدا چیه؟؟؟ اینقدر حال میده( ببخشید از این الفاظ چاقو کشانه که در مجالس ... سروده میشود حالم بهم میخوره) یا اینکه هرکه از عشق تو دیوانه نشد عاقل نیست..... من نمیفهمم چرا تمام این قصه های عرفانی ما خاک بر سری و دیوانگی و خل و چل بودن را اشاعه میدهد؟؟؟ چرا یک نفر نیامده در وصف عقل و شعور و قداست مقام انسانیت سخن بگوید؟؟؟ یا اینکه روش منطقی فکر کردن را به من و شما یاد بدهد؟؟؟؟ چرا این محبتها و عشقهای عاشقانه- عارفانه خیابانی و لات منشانهء ما فقط اشاعهء خاک برسری میدهد؟؟؟؟اینکه یک جوان تحصیل کرده ساعتها وقت خودش را پای گوشی تلفن بگذراند و بجای پیشرفت علمی – عملی منطقی ورزشی و ...ی خود مدام شرّ و ور تحویل یک بد بخت دیگر بدهد اسمش عشقه؟؟؟؟ ببینید .... تا زمانی که دلتان به حال خودتان نسوخته باشد نه خدا وضعیت شما را تغییر میدهد نه حضرت علی نه جانوری بنام جن و غول و .... . بلکه اگر بجای زیاد تر نمودن فعالیتهای خود صرفا به این حقه بازیها متوسل بشید در کوچهء خرافات عقل خودتان را گم میکنید. بارها قصهء جناب عقیل و حضرت را عرض کردم. اشاعهء گریه و زاری با حدیثهای بیسرو ته ضعیف ، برای جلب مرید صورت گرفته و این داستان مرضا و سنت هیچ یک ازائمه علیهم السلام نبوده اگر هم بوده با این حقه بازیهای امروزی نبوده. پس چون در توحید خواندیم که ارادهء خداوند به فعل ما تعیین میپذیرد و جبرا به ما اختیار داده، توسل به خدا یعنی تغییر عقل و استفاده از استعدادهای خدادادی یعنی تحرک یعنی بکار انداختن این عقل بیچارهء آکبند.. نه عربده کشی در خیا بانها و چرخاندن علم و کتل و قصهء تکراری مشکل سوراخ که نه به عرفان ما اضافه میکند نه توحید و نه امام شناسی و ... . توسل به خداوند یعنی توسل به حکمت الهی که همانا استفاده از استعدادهای بلقوه درونی جنس بشر است نه گریه کردن و خود را به بکا زدن و ضجه های وحشتناک زدن و دیوار صوتی شکستن. اگر میخواهید خدا زندگی شما را تغییر بدهد، خودتان را عوض کنید. بار ها گفتم آقای بیلِ دروازه(بیل گیتس) نه عربده کشی کرد نه در محرم توی سرش کوبید و نه قمه به سرش کوبید. ذهنش را تغییر داد تا اینکه هستی خود و جهان را تغییر داد.پس توسل به خداوند هیچ منافاتی با این ندارد که هر آ«چه از او میخواهید از خوتان بخواهید.برای اینکه طبق علل طولی ارادهء ما منشاش از ارادهء خداوند است و با حذف رابطهء طولی،جسم ارادهء بشر یعنی ارادهء الله که جبرا خداوند این اراده را به من و شما داده و با اینکه با لقلقهء زبانی بگوییم"خدایا من کارم را به تو واگذار کردم و خود را به دیوونگی بزنیم، ارادهء ما از گردنمان ساقط نمیشود" پس یاللا بیایید حق خودمان و دیگران را با عقل خود و درایت خود از خدای خود بگیریم و همه با هم از زندگی عالی و این فرصتهای طلایی دوران جوانی لذت ببریم. بحث بعدی در مورد روشهای پولدار شدن خواهد بود...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.