۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

جفر 8( اثبات دروغ بودن ابجد و عدم ارتباط آن با معصومین)

با سلام به تمام دوستان عزیز به به چه ایام خوبی واقعا اگر فقط 2-3 روز غیبت داشته باشم تعداد کامنتها و محبتهای شما عزیزان سر به آسمون میزنه اینهمه لطف و محبت تماما توجه خاص حضرت احدیت و محبت شما بزرگوارانه.من همیشه معتقد بودم اگر کسی برای خدا صحبت کند و دیگری برای خدا توجه کنه گمراهیها از بین میرود و جایش را به اطمینان قلبی و آرامش درونی خواهد داد... در هر حال دیروز 67 تا کامنت را جواب دادم البته خیلی از آنها خصوصی بود.از دوستانی که برای غیبتهای کوتاه مدت بنده نگران شده بودند هم ممنونم .اما...دوستان عزیز ...چرا اگر یکی از ما کمی تاخیر کنیم همه افکار منفی در وجودشان ایجاد میشود؟؟واقعا یک سواله...چرا مثلا اگر برادر ما دیر به منزل بیاد همیشه فکر هایی مثل تصادف و ... در ذهن ما ایجاد میشود؟چرا فکر نمیکنیم یک اتفاق خیلی خوب برای او افتاده؟؟؟غالبا هم همینطوریه.البته معلومه چیزی که برای ما با ارزشه همیشه نگران از دست دادنش هستیم اما .بهتره برای کسب آرامش ذهنمان را آرام کنیم.اجازه بدید سختیها را فقط یک بار بچشید.مثلا اگر قراره که عمل جراحی شوید،اجازه بدید سختی عمل را فقط موقع عمل درک کنید.نه اینکه با ذهن خو،ساعتهای قبل از عمل را هم برای خود سمی مهلک نمایید بقول شاعر:فکر شنبه تلخ دارد جمعه ء اطفال را/ عشرت امروز بی اندیشه فردا خوش است.اینو یادتون باشه که هر وقت دیر کردم مطمئن باشید که اتفاقی خیلی خیلی عالی برای من افتاده که از این بهتر نمیشه .بیایید با هم و از موفقیت همدیگه لذت ببریم.خب بریم سر موضوع اصلی بحث.جفر 8 .این بخش تحقیق،زحمت امیر عزیزه که محبت فرمودند و زحمت تحقیق حدیثی را که یکی از دوستان فرستاده را کشیدند.شاید بعضی از دوستان بگویند:خب آقا شماها اهل حدیث هستید .ما که اطلاع کافی از کتب رجالی و درایه الحدیث و ... نداریم چه کنیم؟؟عزیزان نیازی نیست که همه اشراف قطعی به این علوم داشته باشند.همینقدر که توحید بدانید،متوجه میشوید که خبر از آینده جز وحی محال ممکنه.هر علمی که از گذشته و آینده با یک فرمول ساختاری خبر بده معلومه که از ریشه دروغه.همین.در ضمن مثلا در مورد جفر لا اقل باید یک حدیث در کل کتب حدیثی موجود باشه که از روی آن حدیث علم مزخرفی بنام جفر و اساتید آن علیهم نار هاویه،ابداع شده باشه یا نه؟؟؟یکی از دوستان یکی دو سند در مورد ابجد توانست برای بنده تهیه کنه که همین دو 3 تا سند هم در کل دنیا موجوده.منظور از سند ،سلسله رواتی هستند که در طبقات مختلف حدیثی قرار دارند و متصلا خلاء 1400 ساله را میپوشانند و ما را به معصوم علیهم السلام متصل مینمایند.اما اینکه آیا سند معتبره ،مصحفه ،مدلسّه ،معن عنه،یا ... .بعد تازه بحث درایتی به میان میآید و هزار داستان دیگر.اصلا بنظر من نیازی به اینهمه دقت نیست.بنده هر جا صحبت از آموزش جفرمثلا جفر جامع دیدم موضوع این بود که:حضرت امیر علیه السلام این جفر را ابداع کردند که اگر میخواهی جواب سوالت را بگیری چنین کن!!!خب آقا جون بین زمان من و حضرت 1400 سال فاصله است.چجوری شما به زمان ایشون وصل شدید؟؟؟از طرف دیو و غول و وحی و اساتید حقه باز ؟؟؟متاسفانه معصومین علیهم السلام هیچگونه تاییدیه ای برای استفاده از اینگون اراجیف به ما ندادند.و هیچ مسلمانی اعم از شیعه و سنی حق اینگونه اظهار نظر های ابلهانه و مضحک را ندارد.قبلا گفتم اگر شما در قالب اسلام هستید خوب اسلام به شما چنین اجازهای نداده.اگر ارمنی هستید و گبرو ترسا و ... خب باید دید آیا در مذهب آنها استفاده از احادیث شیعه وجود دارد یا خیر.بنظر من بزرگترین محبتی که اساتید جفر و رمل و افرادی که سیر برزخی و اشراقی و.... میتوانند به دین خدا ونه تنها دین خدا،بلکه مردم دنیا نمایند اینه که زودتر بمیرند و دنیا را از شر ورجس وجودی خود پاک کنند.بنده تمام شاخه های جفر را به مرتبه استادی رسیدم.این حرف کسیه که در تمام شاخه های جفر اعم از منیری و منبری و ... استاد شده.و الله قسم که قسم جلاله است این علوم از ریشه دروغه باور ندارید امتحان کنید ببینید کی از این علوم توانسته جواب بگیره.من جواب میگرفتم.اما متوجه شدم جواب را موکلین در بعد مستحصله در بخش تواخی و ... که تخییریه به بنده متبادر میکنند.زمانی فهمیدم در گمراهی محض هستم که دیدم شاگردان من با همان فرمولی که من جواب میگیرم،نمیتوانند جواب بگیرند.خدا را شکر که اینقدر به من بزرگواری داده که بعد از کسب استادی علومی مثل انواع جفر،ری کی ،پرانیک هیلینگ،یوگا مستر ،شعوذات و .... با شجاعت بگم بابا همه اینها دروغه هیچوقت علمی بنام جفر(سوال و جوابی و عزایمی) و رمل وجود خارجی نداشته واز معصوم علیهم السلام نبوده.یک بدبختیی که ما داریم اینه که تا صحبت از حدیث میشه احساس میکنیم خدا داره صحبت میکنه.بابا ما 33 شاخه حدیثی داریم که فقط یکی از آنها یقینا درسته.نمیشه هر مزخرفی را بعنوان حدیث بپذیریم که... اینهمه احادیث جعلی در این کتب پر شده مثل حدیث احمقانه من عرف نفسه فقد عرف ربه که قبلا در موردش بحث شد،مثل حدیث ابلهانه ای که در نهج البلاغه آمده که خلاصه اش اینه که خدایا من تو را به طمع بهشت و ترس جهنم عبادت نمیکنم ،یا ادعیه مزخرفی که در کتب معلوم الحالی مثل مفاتیح و ... پر شده مثل حدیث کساء و دعای سیفی که این دعا کفر جلیه و فقط یک حمار لا یعلم میتونه چنین مزخرفاتی را باور کنه.قبلا گفتم .نمیشه همه اش دنبال سند باشیم .چون بعضی مواقع روات با این که دروغگو هستند ،باز به علت این که موءید موثقی بر حدیث موجوده ،حدیث تایید میشه.پس بحث اسناد رجالی کار هر کسی نیست و اصلا لزومی براین موضوع هم نیست.بهتره شما توحید خودتون را قوی کنید آنوقت میفهمید که رب ادخلنی فی لجه بحر احدیتک چه مزخرف عجیبیه.در هر حال...یکی از دوستان حدیثی در باب ابجد فرستاده بود که حدیث با جواب امیر عزیز را برای شما قرار میدهم. بحث در مورد این حدیث از طریق علم رجاله برای کشف صحت و سقم و سلسله اسناد این حدیث (در پیتی)
مع، [معاني الأخبار] الْمُظَفَّرُ الْعَلَوِيُّ عَنِ ابْنِ الْعَيَّاشِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ الْخَصِيبِ قَالَ حَدَّثَنِي الثِّقَةُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جُمُعَةَ رَحْمَةُ بْنُ صَدَقَةَ قَالَ أَتَى رَجُلٌ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ كَانَ زِنْدِيقاً جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ المص أَيُّ شَيْ‏ءٍ أَرَادَ بِهَذَا وَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ فِيهِ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ فِيهِ مِمَّا يَنْتَفِعُ بِهِ النَّاسُ قَالَ فَاغْتاظ مِنْ ذَلِكَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ أَمْسِكْ وَيْحَكَ الْأَلِفُ وَاحِدٌ وَ اللَّامُ ثَلَاثُونَ وَ الْمِيمُ أَرْبَعُونَ وَ الصَّادُ تِسْعُونَ كَمْ مَعَكَ فَقَالَ الرَّجُلُ أَحَدٌ وَ ثَلَاثُونَ وَ مِائَةٌ فَقَالَ لَهُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع إِذَا انْقَضَتْ سَنَةُ إِحْدَى وَ ثَلَاثِينَ وَ مِائَةً انْقَضَى مُلْكُ أَصْحَابِكَ قَالَ فَنَظَرْنَا فَلَمَّا انْقَضَتْ سَنَةُ إِحْدَى وَ ثَلَاثِينَ وَ مِائَةٍ يَوْمُ عَاشُورَاءَ دَخَلَ الْمُسْوَدَّةُ الْكُوفَةَ وَ ذَهَبَ مُلْكُهُمْ ترجمه بخشهای مهم حدیث از طریق بنده صورت گرفته که اینه:از کتاب معانی الاخبار این حدیث گرفته شده که...مظفر علوی از ابن عیاشی ازاحمدبن احمد از سلیمان از ابن خصیب و او از ثقه(یعنی فرد موثقی که معلوم نیست از زیر کدام بته سبز شده) گفته که برای ما روایت نموده ابو جمعه که مردی از بنی امیه که کافر بود آمد خدمت امام صادق علیه السلام و گفت(بحث در مورد مقطعات قرآنیه که خلاصه اش اینه که اعداد المص را به ابجد گرفته اند که الف=1 است و لام =30 و م=40 و صاد =90 که بفرض صحت این حدیث که صحیح نیست کل ابجد بیان نشده و دستورات مسخره مستحصله در هیچ حدیثی در جهان خلقت مستور نشده یا لا اقل متصلا بدست ما نرسیده )...
بحارالأنوار ج : 35 ص : 400
الْحَافِظُ أَبُو نُعَيْمٍ بِالْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ خَيْرٍ عَنِ ابْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَا الْمُنْذِرُ وَ الْهَادِي رَجُلٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ فِي الْحِسَابِ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَزْنُهُ خَاتَمُ الْأَنْبِيَاءِ الْحُجَجِ مُحَمَّدٌ الْمُصْطَفَى عَدَدُ حُرُوفِ كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا أَلْفٌ وَ خَمْسُمِائَةٍ وَ ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثُونَ وَ بَاقِي الْآيَةِ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ وَزْنُهُ عَلِيٌّ وَ وُلْدُهُ بَعْدَهُ وَ عَدَدُ كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَتَانِ وَ اثْنَانِ وَ أَرْبَعُونَ حدیث مذکور این بوده (تذکر و ترجمه بنده.... در این حدیث آمده که عدد کل حروف 1533 است در حالی که جمع ابجدی اصلا این عدد نمیشه و... اما تحقیقات رجالی): در روايت اول، نام آن فرد، مظفر علوي نيست بلکه مظفر بن جعفر بن مظفر علوي است که گرچه توثيق خاص نشده لکن بدليل اينکه از مشايخ کثيرالرواية صدوق است و قدحي بر او نرسيده وجهي براي توثيقش وجود دارد نفر دوم، فرزند عياشي است که نام کاملش جعفر بن محمد بن مسعود است و شيخ طوسي وي را از فضلا شمرده و ممدوح است بعضي رجاليون نيز وي را راوي خوب شمرده اند نفر سوم خود عياشي است که از اجلاء اماميه مي باشد و بحثي در او نيست نفر چهارم احمد بن احمد است که مجهول است بر فرض که احمد بن احمد الکوفي الکاتب باشد هم توثيقي برايش نرسيده است نفر پنجم سليمان بن الخصيب است که او هم مجهول است و منظور او از کلمه الثقة که بعدش آورده هم معلوم نيست چه کسي است (ولو نزد او ثقه بوده لکن نزد ما ثابت نشده) نفر بعدي هم ابوجمعةرحمة بن صدقة نيز مجهول است فلذا چهار نفر از هفت راوي اين روايت، مجهول هستند و نتيجتاً سند غيرمعتبر مي باشد در روايت دوم هم علاوه بر مجهوليت اِسناد ابونعيم به عبدخير، خود عبدخير هم فردي است بدون توثيق و احوال او معلوم نيست صرفاً در علل و وسائل، روايتي از او هست ضمناً به احتمال قوي، روايت تا عبارت "رجل من بني هاشم" است و از آن به بعد "و في الحساب..." توضيحات ابونعيم يا ابن عباس يا کس ديگري است که گفته و نه ادامه حديث معصوم(ع) و اين از تغيير سياق روايت و کلمات بعد آن، واضح مي باشد حداقل اين است که انتساب آن به معصوم(ع) مشکوک است بنابراين قابل استناد نمي باشد... موفق باشيد."از بنده....بقول دوستان اگر کسی ادعای علم و دانش داشته باشه همینکه صحبت از علم جفر و رمل کرد یا نوشت 786 یا نوشت هو 121 و از این افعال احمقانه معلومه که اصلا هیچی در علوم غریبه نمیفهمه با کدوم مدرک؟؟؟با اینهمه مدارک مستدلی که در جفر 6 و 7 و 8 نوشتم.العاقل یکفیکه الاشاره"

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.