۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

بحث آزاد 1 ( مردم خرافات زده!)

با سلام خدمت تمام دوستان عزیز.میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج علیه آلاف التهیه و السلام و مزخرفات روزنامه ها و غلوهای شاخدار در مورد ایشان ،همینطور نوشتهء یکی از دوستان بسیار محترم در مورد ارتداد جناب پرستویی بنده را بر آن داشت که مطلبی به مطالب آرشیو ها اضافه کنم بعنوان بحث آزاد.قبلا شرایط بحث کردن را ذکر کرده بودم (در آرشیو توحید)اما شرایط بحث آزاد چیه؟؟؟شرایط بحث آزاد اینه که شما خودتان را از مکتبی که هستید جدا فرض کنید و به عنوان الانسان بما هو انسان از دید فردی که خارج از حیطهء باور های شما هست به موضوعات مختلف نگاهی داشته باشید.پس اگر دوستان انتقاد یا نظری دارند،به دور از حس مسلمانی،مذهبی و به دور از توهین مطرح بفر مایند.خواه مطابق میل بنده باشد یا مخالف.اگر شرط ادب رعایت شود حتما تایید میشود.اما برسیم سر قصه خودمان.... در روزنامه همشهری در میلاد حضرت علیه السلام نوشته بود که یا ضامن آهو!!!!قصهء بسیار بارد ضمانت آهو از این قراره که روزی حضرت رضا علیه السلام داشتند در بیابان میرفتند صیادی را دیدند که آهویی شکار کرده.ایشان به صیاد گفتند که این آهو بچه دار است.بگذار برود بچه اش را شیر دهد بعد بر میگردد تا اورا بفروشی یا... .صیاد گفت:ضمانت این آهو را چه قرار میدهید؟حضرت فرمودند خود من ضامن میشوم که اگر بر نگشت بردهء توباشم!!!بعد بقیه داستان که آهو میرود و برمیگردد و آن صیاد که طبعا باید کافر باشد مسلمان میشود!!حالا اگر کسی بپرسه که :چرا حضرت وجه الضمان آهو را مبلغی قرار ندادند؟حضرت آنموقع در شکار گاه و نزد صیاد چه میکرد؟ نیاز بچه آهوی مذکور مسلما با همان یکبار شیر دادن مرتفع نمیشد.در نهایت این داستان چرند و مزخرف از چه سلسله اسناد تاریخیی به شما رسیده که روزنامهءپر تیراژی مثل همشهری مینویسد یا ضامن آهو؟؟روزی نزد همان دوست مجنونم که فوق لیسانس الهیات دارد و در حوزه علمیه هم درس خوانده رفته بودم جناب ع-ربانی.دیدم حس و حال عجیبی دارد.گفتم:چی شده؟گفت:یک حدیث دیدم در باب رافت حضرت صادق علیه السلام.جویا که شدم حدیثی نشان داد که:بله حضرت داشته راه میرفته یک مورچه زیر پایشان لگد میشود .حضرت بقدری متاثر میشه که یک شتر نحر میکند(قربانی).گفتم:به اون شتر بد بخت چه مربوطه؟درضمن اگر بنا باشه حضرت همیشه در مقابل مورچه ها چنین افعالی نشان دهند که باید روزانه چندین شتر میکشتند ؟؟!!!شما اگر کتاب حدیقه الشیعهء جناب مقدس اردبیلی را بخوانید بقدری مهملات داخل آن نوشته شده که عقل بشر حیران میمانه که جاعل این احادیث چه ذهن خلاقی داشته اگر امروز بود شاید بهترین هری پاتر نویس دنیا بود.دوست محترمی نوشته که چون جناب پرستویی فیلم مارمولک را بازی کرده باید کشته بشه!! بد نیست چند مورد از سنن اهل بیت علیهم السلام را حضور شما عرض کنم.اولا قبل از آن عرض کنم که اگر شیئی مورد گفتار،رفتار یا تقریر ائمه علیهم السلام باشدقابل اعمال است.مثلا نماز خواندن در غیر اوقات فضیلت و جمع بین ظهر و عصر و مغرب و عشاء.این داستان یعنی مغرب و عشا.ظهر و عصر و ... اسم نمازها نبودند عزیزان.بلکه نام ساعتهای اعراب بودند.بعنوان مثال ساعتهای روز در نزد اعراب به طریقی مشهور عبارت است از 1.ذرور 2.بزرغ3. ضحی.4.غزاله5.هاجره6.زوال.7.دلوک 8.عصر 9.اصیل .10صبوب .11.حدود.12.غروب و... که در قرآن هم آمده اما چون حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم چند بار (کلا بنده بیش از 2-3 بار در احادیث شیعه و سنی این موضوع را ندیدم)که جمع بین ظهر و عصر فرمودند.در شرایطی که لا خوف علیه و لا نزل المطر و لا فی الغزا بوده(یعنی اجبار یا عسر نداشتند)،به همین خاطر ما میگوییم خواندن جمع بین نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء ایرادی ندارد .هر چند که مستحبه هر نمازی در وقت خاص خود ادا شود.تقریر را هم قلا توضیح دادیم یعنی اگر فعلی در حضور حضرت انجام شود و حضرت از انجام آن فعل جلوگیری نکنند و شرایط جلوگیری از آن فعل را داشته باشند و مانع نشوند با توجه به این امر که امر به معروف و نهی از منکر واجب عینی هستند،معلوم میشود که آن فعل قبح ذاتی ندارد و انجام آن جایز است.خب میرسیم سر اصل موضوع که آیا سنن ائمه علیهم السلام مختص خودشان بوده؟یا برای ما هم قابل پیروی است؟مثلا اگر حضرت تصدق میفرمودند،فقط مربوط به ایشان است؟آیا حسن خلق فقط مربوط به ایشان است؟یا اینکه همانطور که در قرآن آمده حضرت ایجاد سنت حسنه نموده اند؟آیا شیعه به معنای درج شناسنامه ای است یا به معنای پیروی کننده از سنن اهل بیت علیهم السلامه؟؟امام شناسی بنده ایجاب میکند که بجای چراغانی کردن دیوار و درختهای زبان بسته و ایجاد مزاحمت برای همسایه ها با بلند گوهایی با اصوات نکره که بقول سعدی: بدرّد زآواز او چرم شیر...،بیاییم ابتدایی ترین خصال آدمیت را یاد بگیریم .چجوری؟در زمان حضرت نصارا برای بحث به مسجد حضرت وارد شدند و با ایشان بحث کردند زمان عبادت که شد خواستند به سبک (بظاهر)کفر آمیز عبادات خود را انجام دهند یعنی مقابل صلیب زانو بزنند و... .یاران متعصب حضرت خواستند جلو گیری کنند اما حضرت جلوی انها را گرفت و در آن زمان در مسجد مسلمانان چنین رازو نیاز های مسیحی واری صورت گرفت.آیا ما مسلمان که هیچی(بهتره توقع بیجا نداشته باشیم)اصلا آدم هستیم؟؟مگر نه اینکه خصال یک انسان اینه که لااقل اجازه بدهد طرف مقابل هم حرف بزند و مودبانه به سیستم اعتقادی او اعتراض کند؟اگر کسی فرضا با حکومت مشکلی داره اجازه بدیم ایراد بگیره وجواب اورا بدهیم(اگر جوابی داریم)اگر نه که خودمان را اصلاح کنیم.یک جوونک بی اطلاعی که می آید و حرفهای مثلا آقای مشیری را گوش میدهد آیا نباید گمراه بشه؟؟در حالی که بنده در طول سیر تشریعی خود مرتبا میدیدم که دوستانی که خیلی در دین تحقیق میکنند از دین بر میگردند.اولی را گفتم خب بیچاره عاقبت به خیر نشد.دومی را دیدم گفتم بیچاره شاید خلافی کرده سومی را دیدم ... بالاخره گفتم بابا شاید اینها چیزی در دین دیده اند که اگر بنده هم میدیدم گمراه میشدم!!!بعد از این که دوره توحید را کامل کردم رفتم کتب ممنوعه را برای آشنا شدن با دیدگاههای معاندین با مذهب مطالعه نمودم.دیدم با با واقعا هر کسی این کتب را بخواند و گمراه شود حق داره!مثلا جناب شجاع الدین شفا استدلالاتی کاملا منطقی از کتب شیعه میآره مثلا از کتب حلیه المتقین جناب مجلسی و داستان طایفه ای که بلای آسمانی بر آنها نازل شد بخاطر اینکه از آرد گندم نان می پختند و آن را صرف تمیز کردن ببخشید باسن خود مینمودند!!آخه هیچ احمقی این مزخرفات را باور میکنه؟یا جریان همین ضامن آهو شدن.یا نحر شتر برای لگد کردن یک مورچه و داستان خیبر وشق القمر حضرت به نحوی که نیمی از ماه از آسمان پرید در گریبان حضرت و بعد از چند تا چرخ زدن پرید توی آسمان؟؟؟!!! اگر ما شیعه هم باشیم باز باید با اسناد متقن حرف بزنیم.یک بد بختی که میشنود در فلان کتاب حدیث فلان نوشته وکتاب مال علامه مجلسیه،دیگه فکر نمیکنه بابا ای هوار حدیثهای شیعه 33 شاخه دارند و فقط یکی از انها یقینی است(در آرشیو اصطلاحات حدیثی نوشتم)میگه خب حتما خدا و پیغمبرش اینطوری میگفتند دیگه...اما چون ایراد به خدا وارد نیست معلومه دین اسلام ازریشه جعلیه.وقتی نماد قرب به خدا کوبیدن قمه به سر باشه.وقتی نماد نزدیکی به خداوند حزن و غم و اندوه دائمی باشه شما تصور نمیفرمایید افرادی که همیشه دوچار غم هستند به بیماری افسردگی مبتلا هستند و دارو درمانی شوند؟؟ببینم آیا دین خرافی این تیپی با قصه هایی مثل حاج علی بغدادی در کتاب مفاتیح که مغایر با ذات تشیعه باید ثمره ای بهتر از ثمرات امروزی داشته باشه؟؟به فرازی از این کتاب و این قصه خنده دار رجوع میکنیم...در ص 852 این کتاب جناب شیخ عباس از زبان حاج علی آقا گفته:از حضرت پرسیدم که یکی از اعراب بادیه 15 روز از غذای منسوب به حضرت خورده بود و میگفت گوشت و خون من از حضرت است!!نکیر و منکر چه جرات دارند که در قبر جلوی مرا بگیرند!!!این صحیح است(گفتار حاج علی)؟حضرت میآید و او را از نکیر و منکر خلاص میکند؟(بواسطه خوردن غذا در مهمانخانه ء حضرت)فرمود آری ولله جد من ضامن است؟؟؟!!!!!!!!یکی نیست بگه آخه حقه باز جان فرزند خود حضرت که عمری از سفره حضرت نان خورده بود شد جعفر کذاب!!فرزند نوح علیه السلام شد جهنمی!!فرزند آدم علیه السلام هم همینطور که یک عمر سر سفره ایشان غذا خورده بودند !همسران ائمه علیهم السلام هم که غالبا قاتلین خود حضرات علیهم السلام بودند.این ولله ی که تو به زبان معصوم علیه السلام دروغ میبندی،بر کدام وجه شرعی قابل اثباته؟؟؟تازه روئیت حضرت اگر امکان داشت که دیگه غیبت کبرا نمیشد!!!الان هم مثل غیبت صغری حضرت بعضی نواب قصه گو مثل حاج علی داشتند دیگه!!!خدا لعنت کنه واضعین اینهمه مزخرف را که در دین ما پر شده.علی ای حال فرضا فردی بیاید و بگوید من اسلام را قبول ندارم،خدا را قبول ندارم،پیامبر و ائمه علیهم السلام را قبول ندارم،باید او را بکشیم؟؟؟مگه به حکومت تو هین کرده که چنین فتوایی میدهید؟؟در زمان خود ائمه علیهم السلام آیا سنن اهل بیت علیهم السلام در مقابل بیحجابها چنین بود؟؟بابا لا اقل از مجتهدتان استفتاء کنید.همین قطع ید دزد که در قران آمده 27 شرط داره!!شما شدید قاضی القضات حمایت از دین خدا؟با کدوم علم و سواد؟حکم مهدور الدمی به این سادگی ها نیست که بنده و شما فی لفور صادر کنیم که...!!!و یک صحبت با افرادی که بیانیه زندگی آری اعدام نه را امضاء کردند.... .ببینم اگر شما خود تان از قربانیان فساد هایی مثل باغ خرمالو و فجایع تجاوز به فرزندان بیگناه باشید باز هم چنین چیز هایی را امضاء میکنید؟؟؟متاسفانه همیشه عقل عموم مردم کف پای انها است زمانی برای تولد ولیعهد جشن میگیرند زمانی مرگ بر شاه سر میدهند.زمانی عکس آقای خمینی را در ماه میبینند و ایشان را نائب الامام میخوانند و زمانی ایشان را به باد دهندهء ایران و ملک جم میخوانند .عزیزان من کرم از خود درخته.زمانی که احساسی فکر میکنیم،بدون منطق حرف میزنیم همیشه ملعبه خواهیم بود و همیشه بجای بکار بردن عقل متوسل به خرافات و خیال و اوهام و.. میشویم تا حدی که بقدری عقل ما زایل میشود که برای پیشبرد حوائج خود متوسل به فالگیر و رمال و جن گیر و غولباز و طلسم نویس و خاک بر سریهایی از این قبیل میشویم.ببینم خدائیش این دینی که من و شما داریم برای یک خارج از دین چه جذابیتی داره؟؟؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.