۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

بحث آزاد 10 معجزات بدون سند

الهم اهدنا بهدایه الاخلاص و عافنا بعنایه الاخلاص وارفع درجاتنا ‏بتلاوه الاخلاص.با سلام خدمت تمام دوستان عزیز.بحث امروز در ‏باب معجزات حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله وسلم است ‏‏.در کتب قدیمه تا4444 معجزه از حضرت نقل شده.جناب مجلسی ‏در کتاب حق الیقین ص 121میگوید"معجزات حضرت را نمیتوان ‏احصاء نمود(برشمرد)و من زیاده از هزار معجزه از او در سایر ‏کتب ایراد کردم"... .از مشهور ترین معجزات حضرت که در کتب ‏نقل شده اینها است.ناله وزاری درخت خرما.نالهء تنه درختی که ‏بعنوان منبر حضرت بود (که ظاهرا منبر حضرت بود و بعد ‏حضرت که منبری جدید در مسجد ساختند.این تنه درخت شروع به ‏ناله و زاری کرد که به آن ستون حنانه میگویند(یعنی ناله ‏کننده)جناب مولوی هم افاضه فرمودند:بنواخت نور مصطفی آن ‏اُستُن ِ حنانه را ....کمتر زچوبی نیستی حنانه شو حنانه شو)باور این ‏مقولات را به عقل خوانندگان و تواریخ و سلسله روات واگذار ‏میکنم....و ...جوشیدن آب از میان انگشتان حضرت- سلام دادن آهو-‏حرف زدن بزغاله کباب شده بعد (بعد از اینکه حضرت در خیبر از ‏بزغاله ای میخورد بزغاله زنده میشود و میگوید از من نخورید من ‏مسمومم!!و میگویند در اثر همان سم حضرت شهید شدند) ‏‏..عرضحال گرگ-التماس سوسمار –شهادت دادن مارمولکی که در ‏آستین یک عرب بود- ذراع زهر آگین- خمیر کردن ومهر کردن ‏یک سنگ و از همه مهمتر مقولهء شق القمر است که ظاهرا در ‏قرآن هم آمده.چون بحث آزاده بنده جواب موافقین و مخالفین را ذکر ‏میکنم.هر وقت هم که احساس کردید ممکنه بعلت مطالب بنده سقف ‏فروبریزد ،میتوانید مطالب را نخوانید در ضمن ما فقط نقد علمی و ‏اسنادی داریم همین و بس.در آیهء اول سورهء قمر آمده که آن ساعت ‏نزدیک شد و ماه شکافته شد.منظور از ساعت روز قیامت است و ‏ظاهرا لفظ انشق لفظ ماضی است اما مقولاتی در این آیات وجود ‏دارد که دلالت بر مفاهیم غیرظاهر دارد.از آنجمله آیهء بعدی است ‏که:وان یروا آیه یعرضوا و یقولوا سحر مستمر.یعنی اگر چنانچه آن ‏را ببینند،معارضه مینمایند و میگویند:این سحر ادامه داری میباشد ‏‏.معنای ظاهری این لفظ این است که هنوز این اتفاق واقع نشده ‏چنانچه اگر در آینده شق القمر را(این کفار) ببینند خواهند گفت این ‏سحر مستمری میباشد.وقتی در مورد یک جمله بررسی ‏میکنیم،جملهء واحدی نمیتواند در عین ماضی بودن مضارع هم باشد ‏‏.از علائم روز قیامت انشقاق قمر است نه اشتقاق آن اشتقاق یعنی ‏منشق شدن از توده ای مثلا مانند زمین یا... .اما اشتقاق به معنای ‏دونیمه شدن .گروهی معتقدند :درسته که ماه در زمان قیامت منشق ‏میشود.اما این معجزه در زمان حضرت اتفاق افتاده که اسناد آنرا ‏عرض میکنم.یعنی این معجزه هم در زمان حضرت اتفاق افتاده و هم ‏در موقع قیامت(با توجه به لفظ ماضی که ماه دو نیمه قبل از قیامت ‏شده است).گروهی میگویند لفظ اقترب یعنی بسیار بسیار نزدیک شد ‏قیامت .آیا بسیار بسیار نزدیک 1400 سال گذشتن از واقعه ای تا ‏زمان حال حاضر است؟در جواب آن گروه میگویند:نزدیکی و. ‏دوری واقعه ای را نسبت به خلقت زمین باید سنجید.با این اوصاف ‏‏100 هزار سال دیگر هم ممکنه خیلی زود باشد.گروه مخالف ‏میگویند.آیهء بعد دلالت دارد بر اینکه کسی این را ندیده و در آینده ‏اتفاق خواهد افتاد چون این لفظ آمده"اگر آن را در آینده کفار ببینند ‏میگویند این سحر مستمر است"در حالی که اگر این مطلب اتفاق ‏افتاده بود در قرآن میآمد مثلا"وچطور کسانی که قبلا آن را دیدند به ‏خود اجازه دادند بگویند این سحر است؟"در تفسیر اثنی عشری ج12 ‏ص 366 در تفسیر این آیه نوشته تسمیه قیامت به ساعت به اعتبار ‏آن است که در امتداد یک ساعت واقع شود و انشقاق قمر از علامات ‏قرب به آن است(یعنی نزدیک بودن زمان آن)جمهور مفسرین از ‏عامه و خاصه مانند عبدالله بن مسعود-ابن عباس حذیف یمانی و انس ‏مالک و جبیر بن معطم و عبدالله عمر نقل میکنند قصه ابوجهل و ‏یهودی دیگری را که خلاصه اش این است که یهودی گفت:ایشان ‏ساحره .حضرت ابراز آمادگی برای معجزه نمود .یهودی گفت :بگو ‏ماه را دونیمه کند چون سحر در آسمان اثر نمیگذارد و حضرت ماه ‏را دونیمه کرد.ساحر مسلمان شد و ابوجهل مسلمان نشد و گفت این ‏سحر است.از جماعت مسافران که در آفاق بودند پرسیدند 14 نفر از ‏آنها شهادت دادند که ماه را دو نصف شده دیدند.البته در کتب دیگر ‏آمده که بعد از نصف شدن ماه.ماه پرید داخل گریبان حضرت و از ‏آستین ایشان بیرون آمد و رفت سر جای خودش.از حضور ‏خوانندگان عذر میخواهم .اینجا چند سوال مطرحه.اگر یهودی و ابو ‏جهل تنها بودند،پس این آقایان در کجا قرار داشتند؟اگر ابوجهل ‏متخصص جادوگریی را آورده بود چطور به حرف او اعتماد ‏نکرد؟(شاید ما را ارجاع دهند به عدم ایمان آوردن فرعون و قصه ‏جادوگران).اما مطلب مهم این است.این فرد یهودی که بزرگترین ‏شاهد ماجرا بوده و ایمان آورده اسم و رسمش چه بوده؟مگر میشود ‏یک چنین فردی ایمان بیاورد و فقط با نام یک یهودی به همان ‏سرعتی که وارد تاریخ اسلام شده(یکشبه)با همان سرعت هم خارج ‏شود؟در حالی که تنها افرادی که یقینا در آنجا حاضر بودند،همین دو ‏نفر یعنی ابوجهل و این یهودی بودند!!مسافرانی که راهی مکه بودند ‏و شاهد شق القمر بودند کی بودند؟از کجا می آمدند؟به کجا میرفتند؟ ‏چرا آنها هم مانند آن یهودی یکشبه دلال تاریخ شده اند؟چرا حضرت ‏ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم از دیگر اصحاب دعوت ‏نفرمودند که آنها هم شاهد این واقعه بزرگ باشند کما اینکه در مورد ‏اعجاز عیسوی علیه السلام در باب اطعام فقرا حدود 5000 نفر فقط ‏مرد حضور داشتند سوای زنان و کودکان؟(که البته آنهم جای بحث ‏سندی دارد)اگر این شق القمر به شکلی بوده که مسافران عادی هم ‏آنرا میدیدند چطور بقیه اهل عالم اعم از مکی و مدنی و دو قاره ‏جهان که ریزترین اتفاقات نجومی را ثبت مینمودند،چطور در هیچ ‏کشوری و هیچ نقطه ای از لا اقل دوقاره که ماه قابل روئیت ‏بوده،این عجائب را ندیدند و فقط 14 نفر مسافر (سوای اهالی ‏مشخص مکه )آنهم بدون اسم و رسم این اعجاز را دیدند؟زمانی که ‏قدمت ستاره شناسی به بیش از 5000 سال نمیرسد حتی دنباله دار ها ‏را زمانبندی و رصد مینمودند،افرادی دائم چشم به آسمان دوخته و ‏در جای جای جهان رصد انجام میدادند.چرا در هیچ سند تاریخی در ‏جهان و خلقت دو نصف شدن ماه مشاهده نشده!!!فقط گفته شده ‏عبدالله بن مسعود و4 -5 نفر آنهم بدون اسناد اتصال سندی و ... .و ‏یا14 نفر مجهول الهویه و یهودی مذهب بی نام و نشانی این اتفاق ‏عظیم را دیده!!!؟ گروهی از مفسرین بر این عقیده انشقاق ماه توسط ‏حضرت باور دارند و گروهی دیگر از عثمان بن عطا و او از ‏پدرش روایت نموده که معنای انشق القمر" و سینشق القمر است)و ‏این قول از حسن نیز روایت شده و بلخی هم انرا تکرار نموده اما ‏مسلمانان بر آن اجماع ندارند.اگر بحث را دنبال کرده باشید متوجه ‏میشوید قسمتی از آیه دلالت بر گذشته و قسمتی دلالت بر آینده دارد ‏‏.اگر لفظ انشق را و سینشق معنا کنیم،متوجه میشویم که موضوع ‏مربوط به علائم قیامت است.چون موضوع آیه هم مربوط به قیامت ‏است.و لفظ"اگر کفار آنرا ببینند میگویند..."دلالت بر این دارد که ‏هنوز چنین امری واقع نشده والا معنای آیه دلالت بر ماضی مینمود ‏که"وکفار بعد از دیدن آن گفتند(نه اینکه خواهند گفت در آینده):این ‏سحر مستمر است.اما در تفسیر عاملی ج 8 ص 118 آمده که اجماع ‏مسلمین بر این است که ماه شکافته شده اما حسن بصری و بلخی از ‏گروهی هستند که آنرا انکار نمودند.و(بقول تفسیر)اگر کسی بگوید ‏چرا تاریخ آنرا ضبط نکرده است چند جواب دارد(که بعدا جواب این ‏جوابها را خواهم داد)1:بواسطهء ابر از چشمها پنهان شده.2:مردم ‏بخواب بودند 3:بیشتر مردم توجهی به این حوادث نکردند.جواب ‏بنده:1:اگر هوا ابر بوده در سراسر کشور های جهان که ابر ‏نبوده!وانگهی چطور اهل شهر های دیگر ندیدند؟2:مردم بخوا ب ‏بودند هم جواب دارد درسته که عده ای در خوابند اما گروهی مانند ‏همان مسافران کذایی بینام و نشان که بیدار بودند لا اقل در جهان یا ‏دو قاره جهان لا اقل عده ای مثل آن مسافران کذایی که بیدار ‏بودند!3:بسیاری از مردم به آن توجه نمیکنند !یعنی چی؟باریدن ‏شهابها-ستاره های دنباله دار از هزار ها قبل در ایران و چنین ‏مشهور بوده و رصد خانه داشتند!آیا نصف شدن ماه و چرخیده و ‏پریدن نصف آن داخل گریبان حضرت اینهمه بی اهمیته که فقط 4 ‏نفر ببینند ؟آنهم افراد ی که نه نامی از آنها داریم و نه ‏نشانی؟؟؟مطلبی که میشود خیلی ساده به آن استدلال کرد در کشف ‏الاسرار انس بن مالک گفته که در یک شب دو ابر ماه شکافته ‏شد!!واین در حالی است که از قول بینندگان بظاهر جعلی این ‏واقعه،چنین روئیتی اصلا ایجاد نشده !نه از عبدالله بن مسعود نه از ‏آن یهودی کذایی و نه از مسافران مجهول الهویه و نه...!!یعنی ‏چی؟یعنی این عزیزان یا کور بودند یا ایشان جاعل است البته شاید ‏آن لحظه خداوند به فضل و کرم خود نوری به چشم او داده که به ‏دیگران نداده.دوستان صحبت از معجزه اعمالی است که از بشر ‏عادی بر نمیآید.بنده هم معتقدم که پیامبران خدا به اذن خدا برای ‏نبوت خود معجزه دارند!اما این مقولات و اسناد در مورد چنین ‏حادثه ای کافی نیست و هر ذهن معمولیی آنرا ادراک میکند.خنده ‏دارترین و مسخره ترین موضوعات داستان تفسیر علمی این واقعه ‏در تفسیر نمونه است ج23ص13 نویسنده افاضه فرمودند که نه تنها ‏اشتقاق ماه محال نیست،بلکه از لحاظ علمی هم ثابت شده!!ودر ‏دستگاه منظومهء شمسی مرتبا اتفاق افتاده 1:پیدایش منظومه شمسی ‏این نظریه را دانشمندان ثابت کرده اند که کرات منظومه شمسی در ‏اول جزء خورشید بودند و بعد از آن مشتق شدند!!!(این آقا فکر ‏نکرده که جدا شدن از خورشید اگر هم بوده بعلت گازهای داغ و ‏سوزانی بوده که با گردش در محوری عادی رفته رفته سرد شده نه ‏اینکه تکه خاکی نصف شود ،بعد دوباره به هم جوش ‏بخورد!!!بهترین بحث را آقای طباطبایی مطرح کرده در المیزان ج ‏‏19 ص 88 که قول حسن وعطاء و بلخی را اینگونه تفسیر ‏نموده."معنای انشق را عطا و بصری و ... اینگونه معنا نموده اند که ‏حتما چنین موردی به هنگام قیامت واقع خواهد ‏شد.لیکن(طباطبایی)این معنا بسیار بیپایه و اساس است و آیهء بعدی ‏آنرارد میکند(پس مشکل لفظ ماضی بودن حل شد ) وان یروا ایه ‏یعرضوا و یقولوا سحر مستمر منظور از آیه معجزه است به قول ‏مطلق که شامل دو نیم کردن ماه هم میشود(اما جواب بنده به ایشان ‏در این سطح از بحث:اتفاقا آیه به چند معنی اتخاذ میشود یکی از ‏آنها به معنای نشانه های خداوند است و یکی معنای معجزه دارد.اگر ‏لفظ را در حضور حضرت دنبال کنیم،به معنای معجزه است و اگر ‏در نبود حضرت دنبال کنیم به معنای نشانه های حضرت احدیت ‏است .اما تصدیق میکنم که در این آیه به معنای مطلق معجزه است و ‏حرف آقای طباطبایی درسته.اما لفظ و ان یروا یعنی اگر مشرکان ‏آنرا ببینند خواهند گفت دلالت بر عدم حدوث این واقعه دارد.وفحوای ‏این آیه اینگونه تغییر میکند که از علائم قیامت انشقاق ماه است اما ‏اگر تو چنین کاری را هم انجام دهی باز ناباوران خواهند گفت که ‏این سحر مستمر است.لفظ و ان یروا یعنی اگر آن را ببینند(یعنی ‏اصلا چیزی حادث نشده و کسی ندیده!اما اگر کافران آنرا ببینند(که ‏ندیده اند)چنین و چنان خواهند گفت .زمان جمله آینده است نه ‏گذشته!ولفظ"اگر آنرا ببینند"دلالت بر این دارد که هرگز چنین واقعه ‏ای رخ نداده و اگر فرضا هم رخ داده کفار آنرا ندیده اند .چنانچه ‏چنین واقعه ای بدون حضور کفار ایجاد شده باشد از انتفاع اعجاز ‏خارجه چون معجزات حضرات پیامبران علیهم السلام برای هدایت ‏گمراهان بوده و حجت نبوت برای ناباوران)ادامهء کلام ‏ایشان....استدلال دیگر ایشان این است که اگر لفظ ما قبل صحیح ‏باشد ،لفظ "میگویند سحری مستمر است"معنا ندارد چون روز قیامت ‏روز پرده پوشی نیست و روز ی است که همه در بدر بدنبال ذره ای ‏معرفت میگردند.(در جواب چند مورد را ذکر میکنیم.اولا از علائم ‏قیامت نصف شدن ماه است آنهم قبل از قیامت اتفاق میافتد.در ثانی ‏مفهوم این آیه این است که اگر علائم قیامت را که همانا نصف شدن ‏ماه است امروز به آنها نشان میدادیم میگفتند این سحر مستمر ‏است.اگر قول جناب طباطبایی صحیح باشد و این را دلالت بر شق ‏القمر بدانند،بنده چند سوال دارم اولا اینکه چرا در آیه لفظ"اگر آن ‏واقعه را ببینند "آمده؟آیا این لفظ دلالت ندارد بر اینکه اصلا واقعهای ‏در حضور مشرکان اتفاق نیفتاده؟لفظ "خواهند گفت"یعنی هنوز ‏نگفته اند چون حادث نشده.تنها ایراد لفظ ماضی است که در عرب از ‏اینگونه گفتارها زیاد بوده چون زبانی مملو از اشکالات ساختاری ‏زبان است(بقول زبان شناسان جهان که اسنادش را ذکر کردم) لفظ ‏انشق به معنای سینشق به معنای حتمی بودن واقعه خواهد ‏بود.بعضی ها هم میگویند شاید موضوع اشتقاق ماه از زمین است که ‏اقای طباطبایی گفته:این هم غلط است چون انشقاق با اشتقاق فرق ‏دارد و انشقاق به معنای دونیمه شدن است اما اشتقاق بهمعنای مشتق ‏شدن و در این مورد بخصوص حق با ایشان است.البته درعمدم ‏تفاسیر آورده اند که لفظ انشق القمر به معنای علامت قرب قیامت ‏است.در تفسیر کشف الحقایقج3ص454 هم همین مطلب بنده را ذکر ‏نموده که:روز قیامت نزدیک میشود و از علائم آنروز این است که ‏کره ماه منشق شده و شکافته میشود.اما خبر های جدید ...در اینترنت ‏نوشته اند که سازمان نا سا و ... کشف کرده الند که قبلا ماه دو ‏نصف شده بود با تعجب بررسی کردند دیدند ای بابا!درست همان ‏روزی بود که پیغمبر ماه را نصف فرمودند!!از این تدلیسها و حقه ‏بازیها مسلمانان در طور تاریخ زیاد داشتند.به حدی که بنده نمیتوانم ‏حقایق را بطور واضح عرض کنم.زمانی که عطار نیشابوری مار را ‏مگس کش و محافظ مالک بن دینار از آزار مگس میداند قبول ‏‏4444 معجزهء (نداشته) برای حضرت که کاری نداره!!!جالب اینه ‏که در این مسیر نه حرف خدا را باور دارند و نه معصومین علیهم ‏السلام را فقط به اعتقادات پوسیده و ابلهانه خود پایبند هستند!چون آن ‏بزگوارانی که مایهء ابلهی و بلاهت را در خون و رگ و استخوان ‏این ملت بیچاره تزریق نموده اند،موضوعشان ایجاد سلسله لشکری ‏نفهم و نادان و عاری از حلیه دانش و معتقد به خرافات بوده.که من ‏وشما بنشینیم و ساعتها وقت بگذاریم که بابا خرافات را باورنکنید !و ‏در این زمان این بزرگواران جیب من و شما را خالی کنند.زمان ‏بمباران عده ای یاعلی گو را دیدند که دارند تلویزیون و فرشهای ‏خانه ای را میدزدند.بسیاری از این اذکار ورد تحمیق من و شما ‏است.چون با یک لفظ سگ آستان فلان حضرت دزدیهای خود را ‏بیمه کنند!حق من و شما را بخورند و چون وصله ای به نام حضرت ‏به لباس خود زدند ،شما جرات اعتراض نداشته باشید.اما ادامهء ‏کلام با تحقیقاتی که بنده درقرآن و... داشتم متوجه شدم علی الظاهر ‏تمام معجزات منسوب به حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله ‏و سلم محل اشکال است!نه اینکه به اعجاز اعتقاد نداشته باشم،بله من ‏اعتقاد دارم خداوند میتواند به هر پیامبری اعجازی بدهد که شق ‏القمر پیش آن هیچ است.اما موضوع بحث من اینه که اسناد دال بر ‏حدوث اینمعجزات تقریبا تماما یا معارض دارند یا سند ندارند یا... ‏در هر حال قابل تامل و تایید نیستند و شیعه مجاز نیست!حق ‏ندارد!اجازه ندارد هر مزخرفی را تحت عنوان حدیث باور کند!مگر ‏سلسله اسناد-مویدات و ...ی آن به حدی باشد که قابل باور باشد.یکی ‏از دوستان گفت:اگر روز قیامت دیدید که چیزهایی که نفی میکردید ‏واقعیت داشته جواب خدا را چه میدهید؟گفتم:خدا میداند که من نفسم ‏را کناری گذاشتم و واقعا از 9 سالگی یعنی بیش از 25 سال در این ‏امور تحقیق کردم.خداوند که معاذ الله احمق نیست که بگوید:توچرا ‏فلان مورد را با اینکه تلاش نمودی متوجه نشدی؟پس برو جهنم! ‏چون لا یکلف الله نفسا الا وسعها!وسع من اینه که فعلا اینها را بر ‏اساس این علائم نادرست یا دروغ میدانم.نمیشه که من از ترس ‏واقعیت داشتن یک مزخرف،آن را باور کنم که!!!!اما اسناد خوشمزه ‏از قرآن.سورهء رعد آیهء 7:کافران میگویند:چرا خدا برای ‏محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)معجزه ای نفرستاده(لفظ ایت را در ‏مقولهء جناب طباطبایی اشاره کردم که ایشان معتقد است مختص ‏معجزه است)؟بدانان بگو که تنها وظیفه ای که تو داری ارشاد و ‏هشیار کردن آنها است(البته توسط قرآن) –سورهء رعد آیهء ‏‏27"گفتند چرا معجزه ای از جانب خدا بر او فرو نمیآید؟" سورهء ‏عنکبوت آیهء 50 و51 "گفتند:چرا معجزاتی از خداوند بر او فرو ‏نمیآید؟آیا برای آنها کافی نیست این کتابی که ما بر ایشان ‏فرستادیم؟"--سورهء یونس آیهء 20"و میگویند چرا معجزه ای بر ‏محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)از جانب خدا فرود نمیآید؟به آنان ‏بگو علم غیب تنها خدای راست"شاید بعضی از شما دوستان فکر ‏کنید که شاید تا آنزمان این معجزات نبوده اما بعدا پدیدار گشته باید ‏حضور شما عرض کنم که سورهء انشقاق یعنی همان سورهء قمر ‏در سال دوم هجری بر حضرت نازل شده در حالی که سورهء رعد ‏بقول بعضی ها مدنی است یا در سال 12 هجری بر حضرت نازل ‏شده یعنی 10 سال بعد-سورهء یونس در سال 13 هجری و سورهء ‏عنکبوت در سال 8 هجری بر حضرت نازل شده پس چگونه در ‏آیات این سوره ها که عرض کردم خداوند اشاره نفرموده که:مگر ‏شق القمر را ندیدید یا به شما اطلاع ندادند؟پس چرا دوباره طلب ‏معجزه میکنید؟بلکه در جواب آنها که طالب معجزه از حضرت ‏مینمودند تنها اشاره به کتاب قرآن نموده؟؟؟نه نصف شدن ماه و ‏عربی حرف زدن مارمولک و استن حنانه و بزغالهء سرخ ‏شده؟؟؟بنده فقط اسناد را نقل کردم و استدلالات فریقین را بدون ‏تصحیف و تعصب .اگر مستندات رجالی در مورد ناقلان شق القمر ‏دارید با سند متصل بفرمایید تا به مباحث اضافه کنم.ممنونم از سعهء ‏صدر شما. کلام آخر:حجت به من وشما فقط از طریق ادراک حقیقی ‏تمام میشود.زمانی من میتوانم ادعا کنم که دین خدا به من رسیده که ‏اشکالات اعتقادی من حل شود.قرآن-معانی-آیات و ... تماما دلالت بر ‏این دارند که حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم جز ‏قرآن معجزه ای دیگر نداشتند.اما آن کسانی که این 4444 معجزه را ‏از ایشان جعل نمودند خود دانند و خدای خود در روز قیامت.موفق و ‏موید باشید.‏

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.