۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه
بحث آزاد 10 معجزات بدون سند
الهم اهدنا بهدایه الاخلاص و عافنا بعنایه الاخلاص وارفع درجاتنا بتلاوه الاخلاص.با سلام خدمت تمام دوستان عزیز.بحث امروز در باب معجزات حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله وسلم است .در کتب قدیمه تا4444 معجزه از حضرت نقل شده.جناب مجلسی در کتاب حق الیقین ص 121میگوید"معجزات حضرت را نمیتوان احصاء نمود(برشمرد)و من زیاده از هزار معجزه از او در سایر کتب ایراد کردم"... .از مشهور ترین معجزات حضرت که در کتب نقل شده اینها است.ناله وزاری درخت خرما.نالهء تنه درختی که بعنوان منبر حضرت بود (که ظاهرا منبر حضرت بود و بعد حضرت که منبری جدید در مسجد ساختند.این تنه درخت شروع به ناله و زاری کرد که به آن ستون حنانه میگویند(یعنی ناله کننده)جناب مولوی هم افاضه فرمودند:بنواخت نور مصطفی آن اُستُن ِ حنانه را ....کمتر زچوبی نیستی حنانه شو حنانه شو)باور این مقولات را به عقل خوانندگان و تواریخ و سلسله روات واگذار میکنم....و ...جوشیدن آب از میان انگشتان حضرت- سلام دادن آهو-حرف زدن بزغاله کباب شده بعد (بعد از اینکه حضرت در خیبر از بزغاله ای میخورد بزغاله زنده میشود و میگوید از من نخورید من مسمومم!!و میگویند در اثر همان سم حضرت شهید شدند) ..عرضحال گرگ-التماس سوسمار –شهادت دادن مارمولکی که در آستین یک عرب بود- ذراع زهر آگین- خمیر کردن ومهر کردن یک سنگ و از همه مهمتر مقولهء شق القمر است که ظاهرا در قرآن هم آمده.چون بحث آزاده بنده جواب موافقین و مخالفین را ذکر میکنم.هر وقت هم که احساس کردید ممکنه بعلت مطالب بنده سقف فروبریزد ،میتوانید مطالب را نخوانید در ضمن ما فقط نقد علمی و اسنادی داریم همین و بس.در آیهء اول سورهء قمر آمده که آن ساعت نزدیک شد و ماه شکافته شد.منظور از ساعت روز قیامت است و ظاهرا لفظ انشق لفظ ماضی است اما مقولاتی در این آیات وجود دارد که دلالت بر مفاهیم غیرظاهر دارد.از آنجمله آیهء بعدی است که:وان یروا آیه یعرضوا و یقولوا سحر مستمر.یعنی اگر چنانچه آن را ببینند،معارضه مینمایند و میگویند:این سحر ادامه داری میباشد .معنای ظاهری این لفظ این است که هنوز این اتفاق واقع نشده چنانچه اگر در آینده شق القمر را(این کفار) ببینند خواهند گفت این سحر مستمری میباشد.وقتی در مورد یک جمله بررسی میکنیم،جملهء واحدی نمیتواند در عین ماضی بودن مضارع هم باشد .از علائم روز قیامت انشقاق قمر است نه اشتقاق آن اشتقاق یعنی منشق شدن از توده ای مثلا مانند زمین یا... .اما اشتقاق به معنای دونیمه شدن .گروهی معتقدند :درسته که ماه در زمان قیامت منشق میشود.اما این معجزه در زمان حضرت اتفاق افتاده که اسناد آنرا عرض میکنم.یعنی این معجزه هم در زمان حضرت اتفاق افتاده و هم در موقع قیامت(با توجه به لفظ ماضی که ماه دو نیمه قبل از قیامت شده است).گروهی میگویند لفظ اقترب یعنی بسیار بسیار نزدیک شد قیامت .آیا بسیار بسیار نزدیک 1400 سال گذشتن از واقعه ای تا زمان حال حاضر است؟در جواب آن گروه میگویند:نزدیکی و. دوری واقعه ای را نسبت به خلقت زمین باید سنجید.با این اوصاف 100 هزار سال دیگر هم ممکنه خیلی زود باشد.گروه مخالف میگویند.آیهء بعد دلالت دارد بر اینکه کسی این را ندیده و در آینده اتفاق خواهد افتاد چون این لفظ آمده"اگر آن را در آینده کفار ببینند میگویند این سحر مستمر است"در حالی که اگر این مطلب اتفاق افتاده بود در قرآن میآمد مثلا"وچطور کسانی که قبلا آن را دیدند به خود اجازه دادند بگویند این سحر است؟"در تفسیر اثنی عشری ج12 ص 366 در تفسیر این آیه نوشته تسمیه قیامت به ساعت به اعتبار آن است که در امتداد یک ساعت واقع شود و انشقاق قمر از علامات قرب به آن است(یعنی نزدیک بودن زمان آن)جمهور مفسرین از عامه و خاصه مانند عبدالله بن مسعود-ابن عباس حذیف یمانی و انس مالک و جبیر بن معطم و عبدالله عمر نقل میکنند قصه ابوجهل و یهودی دیگری را که خلاصه اش این است که یهودی گفت:ایشان ساحره .حضرت ابراز آمادگی برای معجزه نمود .یهودی گفت :بگو ماه را دونیمه کند چون سحر در آسمان اثر نمیگذارد و حضرت ماه را دونیمه کرد.ساحر مسلمان شد و ابوجهل مسلمان نشد و گفت این سحر است.از جماعت مسافران که در آفاق بودند پرسیدند 14 نفر از آنها شهادت دادند که ماه را دو نصف شده دیدند.البته در کتب دیگر آمده که بعد از نصف شدن ماه.ماه پرید داخل گریبان حضرت و از آستین ایشان بیرون آمد و رفت سر جای خودش.از حضور خوانندگان عذر میخواهم .اینجا چند سوال مطرحه.اگر یهودی و ابو جهل تنها بودند،پس این آقایان در کجا قرار داشتند؟اگر ابوجهل متخصص جادوگریی را آورده بود چطور به حرف او اعتماد نکرد؟(شاید ما را ارجاع دهند به عدم ایمان آوردن فرعون و قصه جادوگران).اما مطلب مهم این است.این فرد یهودی که بزرگترین شاهد ماجرا بوده و ایمان آورده اسم و رسمش چه بوده؟مگر میشود یک چنین فردی ایمان بیاورد و فقط با نام یک یهودی به همان سرعتی که وارد تاریخ اسلام شده(یکشبه)با همان سرعت هم خارج شود؟در حالی که تنها افرادی که یقینا در آنجا حاضر بودند،همین دو نفر یعنی ابوجهل و این یهودی بودند!!مسافرانی که راهی مکه بودند و شاهد شق القمر بودند کی بودند؟از کجا می آمدند؟به کجا میرفتند؟ چرا آنها هم مانند آن یهودی یکشبه دلال تاریخ شده اند؟چرا حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم از دیگر اصحاب دعوت نفرمودند که آنها هم شاهد این واقعه بزرگ باشند کما اینکه در مورد اعجاز عیسوی علیه السلام در باب اطعام فقرا حدود 5000 نفر فقط مرد حضور داشتند سوای زنان و کودکان؟(که البته آنهم جای بحث سندی دارد)اگر این شق القمر به شکلی بوده که مسافران عادی هم آنرا میدیدند چطور بقیه اهل عالم اعم از مکی و مدنی و دو قاره جهان که ریزترین اتفاقات نجومی را ثبت مینمودند،چطور در هیچ کشوری و هیچ نقطه ای از لا اقل دوقاره که ماه قابل روئیت بوده،این عجائب را ندیدند و فقط 14 نفر مسافر (سوای اهالی مشخص مکه )آنهم بدون اسم و رسم این اعجاز را دیدند؟زمانی که قدمت ستاره شناسی به بیش از 5000 سال نمیرسد حتی دنباله دار ها را زمانبندی و رصد مینمودند،افرادی دائم چشم به آسمان دوخته و در جای جای جهان رصد انجام میدادند.چرا در هیچ سند تاریخی در جهان و خلقت دو نصف شدن ماه مشاهده نشده!!!فقط گفته شده عبدالله بن مسعود و4 -5 نفر آنهم بدون اسناد اتصال سندی و ... .و یا14 نفر مجهول الهویه و یهودی مذهب بی نام و نشانی این اتفاق عظیم را دیده!!!؟ گروهی از مفسرین بر این عقیده انشقاق ماه توسط حضرت باور دارند و گروهی دیگر از عثمان بن عطا و او از پدرش روایت نموده که معنای انشق القمر" و سینشق القمر است)و این قول از حسن نیز روایت شده و بلخی هم انرا تکرار نموده اما مسلمانان بر آن اجماع ندارند.اگر بحث را دنبال کرده باشید متوجه میشوید قسمتی از آیه دلالت بر گذشته و قسمتی دلالت بر آینده دارد .اگر لفظ انشق را و سینشق معنا کنیم،متوجه میشویم که موضوع مربوط به علائم قیامت است.چون موضوع آیه هم مربوط به قیامت است.و لفظ"اگر کفار آنرا ببینند میگویند..."دلالت بر این دارد که هنوز چنین امری واقع نشده والا معنای آیه دلالت بر ماضی مینمود که"وکفار بعد از دیدن آن گفتند(نه اینکه خواهند گفت در آینده):این سحر مستمر است.اما در تفسیر عاملی ج 8 ص 118 آمده که اجماع مسلمین بر این است که ماه شکافته شده اما حسن بصری و بلخی از گروهی هستند که آنرا انکار نمودند.و(بقول تفسیر)اگر کسی بگوید چرا تاریخ آنرا ضبط نکرده است چند جواب دارد(که بعدا جواب این جوابها را خواهم داد)1:بواسطهء ابر از چشمها پنهان شده.2:مردم بخواب بودند 3:بیشتر مردم توجهی به این حوادث نکردند.جواب بنده:1:اگر هوا ابر بوده در سراسر کشور های جهان که ابر نبوده!وانگهی چطور اهل شهر های دیگر ندیدند؟2:مردم بخوا ب بودند هم جواب دارد درسته که عده ای در خوابند اما گروهی مانند همان مسافران کذایی بینام و نشان که بیدار بودند لا اقل در جهان یا دو قاره جهان لا اقل عده ای مثل آن مسافران کذایی که بیدار بودند!3:بسیاری از مردم به آن توجه نمیکنند !یعنی چی؟باریدن شهابها-ستاره های دنباله دار از هزار ها قبل در ایران و چنین مشهور بوده و رصد خانه داشتند!آیا نصف شدن ماه و چرخیده و پریدن نصف آن داخل گریبان حضرت اینهمه بی اهمیته که فقط 4 نفر ببینند ؟آنهم افراد ی که نه نامی از آنها داریم و نه نشانی؟؟؟مطلبی که میشود خیلی ساده به آن استدلال کرد در کشف الاسرار انس بن مالک گفته که در یک شب دو ابر ماه شکافته شد!!واین در حالی است که از قول بینندگان بظاهر جعلی این واقعه،چنین روئیتی اصلا ایجاد نشده !نه از عبدالله بن مسعود نه از آن یهودی کذایی و نه از مسافران مجهول الهویه و نه...!!یعنی چی؟یعنی این عزیزان یا کور بودند یا ایشان جاعل است البته شاید آن لحظه خداوند به فضل و کرم خود نوری به چشم او داده که به دیگران نداده.دوستان صحبت از معجزه اعمالی است که از بشر عادی بر نمیآید.بنده هم معتقدم که پیامبران خدا به اذن خدا برای نبوت خود معجزه دارند!اما این مقولات و اسناد در مورد چنین حادثه ای کافی نیست و هر ذهن معمولیی آنرا ادراک میکند.خنده دارترین و مسخره ترین موضوعات داستان تفسیر علمی این واقعه در تفسیر نمونه است ج23ص13 نویسنده افاضه فرمودند که نه تنها اشتقاق ماه محال نیست،بلکه از لحاظ علمی هم ثابت شده!!ودر دستگاه منظومهء شمسی مرتبا اتفاق افتاده 1:پیدایش منظومه شمسی این نظریه را دانشمندان ثابت کرده اند که کرات منظومه شمسی در اول جزء خورشید بودند و بعد از آن مشتق شدند!!!(این آقا فکر نکرده که جدا شدن از خورشید اگر هم بوده بعلت گازهای داغ و سوزانی بوده که با گردش در محوری عادی رفته رفته سرد شده نه اینکه تکه خاکی نصف شود ،بعد دوباره به هم جوش بخورد!!!بهترین بحث را آقای طباطبایی مطرح کرده در المیزان ج 19 ص 88 که قول حسن وعطاء و بلخی را اینگونه تفسیر نموده."معنای انشق را عطا و بصری و ... اینگونه معنا نموده اند که حتما چنین موردی به هنگام قیامت واقع خواهد شد.لیکن(طباطبایی)این معنا بسیار بیپایه و اساس است و آیهء بعدی آنرارد میکند(پس مشکل لفظ ماضی بودن حل شد ) وان یروا ایه یعرضوا و یقولوا سحر مستمر منظور از آیه معجزه است به قول مطلق که شامل دو نیم کردن ماه هم میشود(اما جواب بنده به ایشان در این سطح از بحث:اتفاقا آیه به چند معنی اتخاذ میشود یکی از آنها به معنای نشانه های خداوند است و یکی معنای معجزه دارد.اگر لفظ را در حضور حضرت دنبال کنیم،به معنای معجزه است و اگر در نبود حضرت دنبال کنیم به معنای نشانه های حضرت احدیت است .اما تصدیق میکنم که در این آیه به معنای مطلق معجزه است و حرف آقای طباطبایی درسته.اما لفظ و ان یروا یعنی اگر مشرکان آنرا ببینند خواهند گفت دلالت بر عدم حدوث این واقعه دارد.وفحوای این آیه اینگونه تغییر میکند که از علائم قیامت انشقاق ماه است اما اگر تو چنین کاری را هم انجام دهی باز ناباوران خواهند گفت که این سحر مستمر است.لفظ و ان یروا یعنی اگر آن را ببینند(یعنی اصلا چیزی حادث نشده و کسی ندیده!اما اگر کافران آنرا ببینند(که ندیده اند)چنین و چنان خواهند گفت .زمان جمله آینده است نه گذشته!ولفظ"اگر آنرا ببینند"دلالت بر این دارد که هرگز چنین واقعه ای رخ نداده و اگر فرضا هم رخ داده کفار آنرا ندیده اند .چنانچه چنین واقعه ای بدون حضور کفار ایجاد شده باشد از انتفاع اعجاز خارجه چون معجزات حضرات پیامبران علیهم السلام برای هدایت گمراهان بوده و حجت نبوت برای ناباوران)ادامهء کلام ایشان....استدلال دیگر ایشان این است که اگر لفظ ما قبل صحیح باشد ،لفظ "میگویند سحری مستمر است"معنا ندارد چون روز قیامت روز پرده پوشی نیست و روز ی است که همه در بدر بدنبال ذره ای معرفت میگردند.(در جواب چند مورد را ذکر میکنیم.اولا از علائم قیامت نصف شدن ماه است آنهم قبل از قیامت اتفاق میافتد.در ثانی مفهوم این آیه این است که اگر علائم قیامت را که همانا نصف شدن ماه است امروز به آنها نشان میدادیم میگفتند این سحر مستمر است.اگر قول جناب طباطبایی صحیح باشد و این را دلالت بر شق القمر بدانند،بنده چند سوال دارم اولا اینکه چرا در آیه لفظ"اگر آن واقعه را ببینند "آمده؟آیا این لفظ دلالت ندارد بر اینکه اصلا واقعهای در حضور مشرکان اتفاق نیفتاده؟لفظ "خواهند گفت"یعنی هنوز نگفته اند چون حادث نشده.تنها ایراد لفظ ماضی است که در عرب از اینگونه گفتارها زیاد بوده چون زبانی مملو از اشکالات ساختاری زبان است(بقول زبان شناسان جهان که اسنادش را ذکر کردم) لفظ انشق به معنای سینشق به معنای حتمی بودن واقعه خواهد بود.بعضی ها هم میگویند شاید موضوع اشتقاق ماه از زمین است که اقای طباطبایی گفته:این هم غلط است چون انشقاق با اشتقاق فرق دارد و انشقاق به معنای دونیمه شدن است اما اشتقاق بهمعنای مشتق شدن و در این مورد بخصوص حق با ایشان است.البته درعمدم تفاسیر آورده اند که لفظ انشق القمر به معنای علامت قرب قیامت است.در تفسیر کشف الحقایقج3ص454 هم همین مطلب بنده را ذکر نموده که:روز قیامت نزدیک میشود و از علائم آنروز این است که کره ماه منشق شده و شکافته میشود.اما خبر های جدید ...در اینترنت نوشته اند که سازمان نا سا و ... کشف کرده الند که قبلا ماه دو نصف شده بود با تعجب بررسی کردند دیدند ای بابا!درست همان روزی بود که پیغمبر ماه را نصف فرمودند!!از این تدلیسها و حقه بازیها مسلمانان در طور تاریخ زیاد داشتند.به حدی که بنده نمیتوانم حقایق را بطور واضح عرض کنم.زمانی که عطار نیشابوری مار را مگس کش و محافظ مالک بن دینار از آزار مگس میداند قبول 4444 معجزهء (نداشته) برای حضرت که کاری نداره!!!جالب اینه که در این مسیر نه حرف خدا را باور دارند و نه معصومین علیهم السلام را فقط به اعتقادات پوسیده و ابلهانه خود پایبند هستند!چون آن بزگوارانی که مایهء ابلهی و بلاهت را در خون و رگ و استخوان این ملت بیچاره تزریق نموده اند،موضوعشان ایجاد سلسله لشکری نفهم و نادان و عاری از حلیه دانش و معتقد به خرافات بوده.که من وشما بنشینیم و ساعتها وقت بگذاریم که بابا خرافات را باورنکنید !و در این زمان این بزرگواران جیب من و شما را خالی کنند.زمان بمباران عده ای یاعلی گو را دیدند که دارند تلویزیون و فرشهای خانه ای را میدزدند.بسیاری از این اذکار ورد تحمیق من و شما است.چون با یک لفظ سگ آستان فلان حضرت دزدیهای خود را بیمه کنند!حق من و شما را بخورند و چون وصله ای به نام حضرت به لباس خود زدند ،شما جرات اعتراض نداشته باشید.اما ادامهء کلام با تحقیقاتی که بنده درقرآن و... داشتم متوجه شدم علی الظاهر تمام معجزات منسوب به حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم محل اشکال است!نه اینکه به اعجاز اعتقاد نداشته باشم،بله من اعتقاد دارم خداوند میتواند به هر پیامبری اعجازی بدهد که شق القمر پیش آن هیچ است.اما موضوع بحث من اینه که اسناد دال بر حدوث اینمعجزات تقریبا تماما یا معارض دارند یا سند ندارند یا... در هر حال قابل تامل و تایید نیستند و شیعه مجاز نیست!حق ندارد!اجازه ندارد هر مزخرفی را تحت عنوان حدیث باور کند!مگر سلسله اسناد-مویدات و ...ی آن به حدی باشد که قابل باور باشد.یکی از دوستان گفت:اگر روز قیامت دیدید که چیزهایی که نفی میکردید واقعیت داشته جواب خدا را چه میدهید؟گفتم:خدا میداند که من نفسم را کناری گذاشتم و واقعا از 9 سالگی یعنی بیش از 25 سال در این امور تحقیق کردم.خداوند که معاذ الله احمق نیست که بگوید:توچرا فلان مورد را با اینکه تلاش نمودی متوجه نشدی؟پس برو جهنم! چون لا یکلف الله نفسا الا وسعها!وسع من اینه که فعلا اینها را بر اساس این علائم نادرست یا دروغ میدانم.نمیشه که من از ترس واقعیت داشتن یک مزخرف،آن را باور کنم که!!!!اما اسناد خوشمزه از قرآن.سورهء رعد آیهء 7:کافران میگویند:چرا خدا برای محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)معجزه ای نفرستاده(لفظ ایت را در مقولهء جناب طباطبایی اشاره کردم که ایشان معتقد است مختص معجزه است)؟بدانان بگو که تنها وظیفه ای که تو داری ارشاد و هشیار کردن آنها است(البته توسط قرآن) –سورهء رعد آیهء 27"گفتند چرا معجزه ای از جانب خدا بر او فرو نمیآید؟" سورهء عنکبوت آیهء 50 و51 "گفتند:چرا معجزاتی از خداوند بر او فرو نمیآید؟آیا برای آنها کافی نیست این کتابی که ما بر ایشان فرستادیم؟"--سورهء یونس آیهء 20"و میگویند چرا معجزه ای بر محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)از جانب خدا فرود نمیآید؟به آنان بگو علم غیب تنها خدای راست"شاید بعضی از شما دوستان فکر کنید که شاید تا آنزمان این معجزات نبوده اما بعدا پدیدار گشته باید حضور شما عرض کنم که سورهء انشقاق یعنی همان سورهء قمر در سال دوم هجری بر حضرت نازل شده در حالی که سورهء رعد بقول بعضی ها مدنی است یا در سال 12 هجری بر حضرت نازل شده یعنی 10 سال بعد-سورهء یونس در سال 13 هجری و سورهء عنکبوت در سال 8 هجری بر حضرت نازل شده پس چگونه در آیات این سوره ها که عرض کردم خداوند اشاره نفرموده که:مگر شق القمر را ندیدید یا به شما اطلاع ندادند؟پس چرا دوباره طلب معجزه میکنید؟بلکه در جواب آنها که طالب معجزه از حضرت مینمودند تنها اشاره به کتاب قرآن نموده؟؟؟نه نصف شدن ماه و عربی حرف زدن مارمولک و استن حنانه و بزغالهء سرخ شده؟؟؟بنده فقط اسناد را نقل کردم و استدلالات فریقین را بدون تصحیف و تعصب .اگر مستندات رجالی در مورد ناقلان شق القمر دارید با سند متصل بفرمایید تا به مباحث اضافه کنم.ممنونم از سعهء صدر شما. کلام آخر:حجت به من وشما فقط از طریق ادراک حقیقی تمام میشود.زمانی من میتوانم ادعا کنم که دین خدا به من رسیده که اشکالات اعتقادی من حل شود.قرآن-معانی-آیات و ... تماما دلالت بر این دارند که حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم جز قرآن معجزه ای دیگر نداشتند.اما آن کسانی که این 4444 معجزه را از ایشان جعل نمودند خود دانند و خدای خود در روز قیامت.موفق و موید باشید.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.