۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

بحث آزاد11(ازدواجهای دروغین ...)

الهم اخرق حجاب الغفله من اباصرنا با عرض سلام خدمت دوستان ‏عزیز.صحبت از تحریفات و تدلیسات احادیث بود.بارها در قرآن یا ‏احادیث موثق آمده که خداوند سوگند خورده که هرکسی به اندازه سر ‏سوزنی کار خیر یا شر انجام دهد آنرا محاسبه میفرماید و مقیاس ‏برتری افراد ایمان آنها است نه حسب و نسب خانوادگی آنها .اما ‏بعداز گذشت قرنها همانطور که شاه عباس و شاه اسمعیل خونخوار ‏آدمخوار،مصداق ولی امر و اولی الامرمنکم را پیدا فرمودند ‏‏(خصوصا با تلاش و جعل و معنا و تفسیرات بی پایه و اساس ‏علمایی چون شیخ بها و...)،به تبع آنها جاعلین اسناد آمدند و در ‏تاویلات آیهء مودت،که خداوندبه حضرت ظاهرا فرموده بود که ای ‏پیغمبر به مردم بگو من اجر پیامبری از شما نمیخواهم الا مودت فی ‏القربی...تشریف آوردند و معنای فی القربی(یعنی نزدیکان حضرت) ‏که تمام علمای شیعه و عموم علمای اهل سنت معترفند به اینکه ‏مصداق آیه پنج تن علیهم السلام هستند ،را جعل نمودند برای کل ‏سادات جهان.(همینطور در مفهوم ات ذی القربی حقه...اسناد تفسیر ‏آیه از این قرار است.تمام علمای شیعه بر این موضوع معترفند و از ‏مهمترین اسناد اهل سنت :حافظ بن مردویه و وافدی و حاکم در ‏تفسیر خود و تاریخ خود-جلال الدین سیوطی در ص 177 ج4 در ‏المنثور و مولی علی متقی در کنزالاعمال و ابن ابی الحدید معتزلی ‏در ج4 شرح نهج البلاغه آورده که حضرت صدیقهء طاهره سلام الله ‏علیها مصداق این آیه است.)با اینکه مصادیقی داریم در قرآن که ‏خداوند به حضرت نوح علیه السلام وعده داده بود که اهل اورا غرق ‏نسازد اما وقتی فرزند نوح علیه السلام را غرق فرمود و حضرت ‏نوح علیه السلام علت را سوال نمود خداوند فر مود:قال یا نوح انه ‏لیس من اهلک انه عمل غیر صالح 46 هود.یعنی اهل حضرات ‏علیهم السلام کسانی هستند که عمل صالح انجام دهند.اگر عمل غیر ‏صالح انجام دهند فرزند بلافصل معصوم (علیه السلام) که پیغمبر ‏زاده است هم مانند جانیان و زانیان واصل به جهنم میشود.اما عموما ‏مردم دنبال ساده کردن مسائل هستند بطوری که خیس شدن به ‏اندازهء بال مگس چشم،در عزای امام حسین علیه السلام را کفاره ‏تمامی گناهان صغیره و کبیره و دزدی ها و مال مردم خوریها ‏میدانند.حتی اگر اشکتان هم نمیآید ادای گریه کردن و ضجه زدن را ‏در بیاور ،خدا همه گناهان اول و آخر تو را میبخشد(خود را به بکاء ‏زدن) وقتی از یک روضه خوان پرسیدند که :آقا حق الناس پس چه ‏میشود؟اگر کسی هزار تا بچه یتیم را کشته باشد چه میشود؟ایشان ‏افاضه فرمود:خدا آنقدر به او در قبر و قیامت میدهد تا راضی شود ‏‏!!!از آنجمله خواص زیارت ائمه علیهم السلام است .بنده روزی در ‏حرم حضرت ثامن الحجج علیها السلام بودم و مودبانه از دور ‏زیارت میخواندم نا گهان دیدم یکی از به اصطلاح زوار مانند ‏شامپانزه نرده های نقره را گرفت و از سر و کول مردم رفت بالا تا ‏سید بالای سقف برنجی قبه که مشرف به خانمها بود و هرچی بقچه و ‏شال و جوراب و .. بود مالید به سقف ضریح و بعد هم از روی سر ‏مردم تشریف آورد پایین و گفت:من حتما حاجت میگیرم !دیدی ‏چجوری رفتم بالا!حضرت دستم را گرفت و...!!حتما امواج حرم در ‏اونجا قویتر بوده!!فهم ایشان را با فهم کودکیهای بنده مقایسه کنید که ‏البته با نهایت اشتباهات توام بوده...روزی پدرم به من گفت:دوست ‏داری برویم زیارت حضرت ؟گفتم خیر.گفت چرا؟گفتم:من امامی را ‏دوست ندارم که در قفسی آهنی دستگیرش کرده اند و فقط آنجا ‏حاجت میدهد!آمدیم و من موقع ورزش آسیب دیدم یا در کوه با مشکل ‏مواجه شدم!آنوقت من باید چه کنم شاید اصلا نتوانم تا مشهد که سهل ‏است،تا منزل خود را برسانم؟من امامی را دوست دارم –خدایی را ‏دوست دارم که همه جا خدا باشد-همه جا امام باشد نه اینکه قدرتش ‏محدود به قفس آهنینی بنام حرم یا ضریح باشد!خلاصه بگذریم ‏‏...یکی از قصه های خوشمزه ای که بافته شده قصه بهشت رفتن ‏حتمی سادات است.یعنی هرکسی هر غلطی کند،فقط از یک کانال ‏اگر به سادات منتسب شود،حتما بهشتی خواهد بود و خدا از تمام ‏گناهان او میگذرد.از طرفی تفاخر حسب و نسبی که همیشه در تاریخ ‏قبل و بعد اسلام بوده هم مزید بر علت شده که خانم شهر بانو و خانم ‏ملیکه ...که اولی دختر جعلی خسرو پرویز و دومی دختر جعلی ‏قیصر روم است،و اصلا تارخ چنین موجوداتی را یاد ندارد،بشوند ‏مادر دو امام ما که از نظر حسب و نسبی ،از کنیز زادگی خارج ‏شوند و شاهزاده شوند.و به نوعی اسلام مرهون دو ابر قدرت روم و ‏ایران شود.( که در این باب مفصلا با اسناد و مدارک قبلا صحبت ‏نمودیم )و حرف و حدیثهای حسب و نسبی این دو بزرگوار هم بقول ‏جاعلان حدیث،حل شود.به حدی که در نهج البلاغه در نامهء 17 از ‏قول حضرت نقل شده یا... که موضوع جالبی دارد و هر عاقلی ‏درک میکند که محل اشکال است.معاویه در نامهء قبل گفته بود که ‏بیا جنگ را کنار بگذاریم و شما شام را به من واگذار کن در ضمن ‏ما هردو فامیل و از فرزندان عبدالمنافیم چراباید بجنگیم و خون ‏عربها را بریزیم(چون قبلا در زمان خلفا شام را به معاویه داده ‏بودند)در این نامه از قول حضرت نقل شده که:این که نوشته ای که ‏جنگ عرب را از بین برده (جوابش ساده است)بدان که هر کس که ‏بر حق بوده (و مرده)جایش در بهشت است و هرکس که به باطل ‏بوده جایش در جهنم!!!(گویا راوی این نامه،اصلا نفهمیده بابا اصلا ‏بحث بهشت و جهنم نیست که خدابعد از مرگ با یاران شما و من چه ‏خواهد کرد،بلکه موضوع زنده ها هستند که میگوید خوب نیست ‏خون افراد بر زمین بریزد.شما قضاوت کنید ...آیا اگر کسی به شما ‏بگوید:آقا جنگ نکنید چون خون افراد زیادی بر زمین میریزد شما ‏باید جواب بدید،هرکس بمیرد بعد از مرگ و قصه نکیرو منکر اگر ‏آدم خوبی باشد خدا اورا به بهشت میبرد و اگر گنهکار باشد به ‏جهنم؟؟؟؟!!!!!!یعنی چی؟مگر معاویه میخواست قصه برزخ و ‏قیامت را بفهمد و اطلاعات دینی خود را تکمیل کند؟)در ضمن ‏،بجای این نوع ادبیات میشد جواب داد که چون در زمان تو مومنین ‏در مضیقه هستند و ارزشهای اسلامی زیر سوال رفته راهی جز ‏جنگ نداریم نه اینکه بحث بهشت و جهنم مطرح شود(این حرفها ‏است که با سنن عقلانی و سنن نبوی و علوی علیهما السلام مغایر ‏است و بنده به نوشته ها ایراد میگیرم چون معتقدم امام علیه السلام ‏خلاف سنن نبوی صلی الله علیه و آله وسلم گفتاری ندارند. ‏‏)...ادامه:واینکه گفته ای مو تو فرزندان عبد المناف هستیم بله درسته ‏اما امیه مثل هاشم نیستو حرب(پد بزرگ معاویه)مانند عبدالمطلب و ‏ابو سفیان مانند ابو طالب نیست!و...در حالی که راوی نامه متوجه ‏نبوده معاویه دارد بحث خویشاوندی را مطرح میکند که چون ما از ‏یک قبیله هستیم و پسر عمو بحساب میآییم بیا نجنگیم.اما جواب چه ‏میشنود،پدران من از پدران تو بهتر بودند!!!خب یعنی چی؟معاویه ‏میگوید چون ما فامیلیم بیا نجنگیم آیا جوابش این است که،درسته ما ‏فامیلیم اما اجداد من از اجداد تو بهترند؟؟(پس یعنی بخاطر این ‏استدلال محکم بایدکه پدر من بهتر از پدر تو است پس باید ‏بجنگیم؟؟)اصلا این جواب چه ربطی به کلام معاویه دارد؟بجای ‏تفاخر به اجداد سنت نبوی و علوی علیهما السلام این بود که اینگونه ‏پاسخ دهند که ای معاویه تفاخر به خاندان و آباء و اجداد خارج از ‏دین اسلام است.اسلام دین برابری است و در اسلام خویشاوندی بر ‏اساس آیه ای که در بارهء نوح علیه السلام نازل شده ،عبارت است ‏از تبعیت از سنت الهی و همه افراد اعم از غلام و افراد قریش همه ‏با هم برابرند مگر به نسبت ایمان .پس من و تو از نظر دینی با هم ‏خویشاوند نیستیم(هرچند که جد من و تو یک نفر بنام عبدالمنافه).نه ‏اینکه در ازاء سوال او تفاخر به اجداد خود کنند که از رسوم جاهیلت ‏بوده!!در حدیثی که در باب مناجاتهای حضرت بوده راوی نقل میکند ‏که دیدم حضرت علیه السلام با تضرع و با ارتعاش صدا عرض ‏میکند که یا رحمن یا رحیم،لا تحرق وجهی فی النار بعد سجودی لک ‏و... راوی گفت:آقا شما چرا اینچنین مناجات میکنید .شما یی که در ‏حقتان آیهء تطهیر نازل شده؟حضرت فرمودند:به خدا که خداوند به ‏بهشت میبرد فرد شایسته را حتی اگر سیاه حبشی باشد و به جهنم ‏میبرد حتی اگر سید قرشی باشد!..حالا چنین فردی می آید و تفاخر به ‏طایفهء خود میکند؟ بگذریم... گفتیم همانطوری که بزرگان جاعل ‏حدیث دنبال راههای ساده برای بهشت فروشی نموده بودند (که در ‏ادیان دیگر هم بوده)خلاف نصوص قرآنی و احادیث و سنن ائمه ‏علیهم السلام آمدند و قرآن را تحریف تفسیری نمودند که هر کس ‏منسوب به حضرت است (یعنی سید)حتما به بهشت میرود!(هر چقدر ‏هم که جنایتکار باشد چون 30-40 پشتش به حضرات علیهم السلام ‏میرسد)حضرت شفاعتش را میکند!!!!غافل از این که طبق نصوص ‏و احادیث،ائمه علیهم السلام از هوای نفس تبعیت نمیکنند و اینطور ‏نیست که به ناحق شفاعت افراد را نمایند چونبا 30-40 پشت به ‏حضرات میرسد و خدا از سر دزدیها و کثافت کاریهای او بگذرد ‏چرا؟چون او سید است همین!!خوب این چه مساوات مسخره ایه که ‏در دینه؟فکر کنم در دوران رنسانس بوده!عده ای از کشیشها آمدند و ‏بهشت را میفروختند و قباله میگرفتند!(این واقعیت دارد)یک فرد ‏زبل آمد و گفت آقا یعنی چی که شما بهشت را میفروشید؟اگر بهشت ‏را میفروشید پس باید جهنم را هم بفروشید و آن هم باید فروشی باشد ‏دیگه!من میخواهم قبالهء جهنم را بخرم !کلیسا مردد ماند!از ایشان ‏اصرار و از کلیسا انکار!خلاصه گفتند:باشه جهنم ا به تو به فلان ‏عدد فروختیم!ایشان آمد و به همه اعلام کرد که آقا طبق این قباله من ‏جهنم را خریدم درسته؟همه گفتند بله!گفت بعد از این چون جهنم مال ‏منه،من حتی اجازهء ورود یک نفر از شما را به جهنم که ملک ‏شخصی خودم است، نمیدهم!این را گفت و فرار کرد!چون جهنم قبلا ‏فروخته شده بود پس لاجرم همه بهشتی میشدند دیگه،با این حرکت ‏شجاعانه دیگر کسی سراغ بهشت خریدن نرفت و دکان کلاهبرداری ‏کلیسا تخته شد!!اما داستان حقه بازی منقبت سازیهای ضد دین برای ‏سادات به همینجا ختم نشد.اسناد وسند سازی خود فروشان برای این ‏و آن با این حرکت رواج یافت.واین خرافه به حدی است که جناب ‏دکتر ابوالفضل داورپناه که تفسیر انوار العرفان فی تفسیر القرآن را ‏نوشته اند،آمده اند و در اجداد خود تحقیقات دامنه داری آغاز نموده ‏اند که بلکه یکی از جده های ایشان سید بوده باشد و این سیادت به او ‏هم منتقل شود و بهشتی 100در 100 بشود!!!ببینید دکترهای الهیات ‏و مفسرین قرآن ما کیا هستند(الهم احفظنا من فتن الزمان)خلاصه در ‏این زمان بود که جعل سند نون دونی خوبی برای علمای خود ‏فروخته شد.چون فردی که چنین اسنادی دریافت مینمود،قابلیت ‏کلاهبرداری جدیدی پیدا میکرد که جاذب نذورات و... باشد و البته ‏وصد البته شجره نامهء جعلی سید بودن او،مثل یک سیرتیفیکیت ‏قهرمانی جهان،نه تنها به او وجاهت بهشتی بودن میداد،بلکه جایگاه ‏خاصی به این فرد در طبقات اجتماعی میداد!وضع از این هم خرابتر ‏شد!هرکسی که می مرد میشد امامزاده!و معجزاتی که دردوران زنده ‏بودنش از او ظاهر نمیشد مثل.... بعد از مردن از اثرات جنازه اش ‏ظاهرمیشد .این معجزات از کجا میآمد؟از طریق خدام دزد این ‏امامزادهء قلابی به حدی که تعداد شفا یافتگان از زیگورات تو خالی ‏پاسارگاد بقدری زیاد است که از حصر بیرون است.(چون جعل نام ‏قبر مادر حضرت سلیمان را برای آن مکان نمودند)حضرت بی بی ‏شهر بانو،مادر جعلی حضرت سید الساجدین علیه السلام،که هیچوقت ‏کرهء ارضیه چنین موجودی را بر روی خود احساس ننمود،با ‏روایات جعلی آقای دربندی و ملا حسین کاشفی حقه باز ،نویسنده ء ‏کتاب جعلی و سراسر دروغ اسرار قاسمی،مثل شهاب سنگی در ‏آسمان تاریخ میدرخشد و چون هیچ جور نمیشد سر به نیستش ‏کرد(چون در تاریخ وارد شده)با جناب ذوالجناح اسب حضرت و زن ‏بار دار جناب قاسم (که اصلا وجود خارجی در بشریت و تواریخ ‏نداشته)میروند در کوه بی بی شهر بانوی تهران و کوه شکاف ‏میخورد و اینها وارد کوه میشوند و از جاعلین تاریخ از شر ‏سرنوشت نداشته ء اینها و پرسشهای مردم کنجکاو که جویای عاقبت ‏آنها میشوند، راحت میشوند. !!حالا ذوالجناح که تا آنروز فاقد بال ‏بود طبق اسناد تاریخی این حقه بازان( که اسم کثیفشان باعث ننگ ‏تاریخ نویسان و شیعه است) آنروز بعد از شهادت حضرت،بال در ‏میآورد و این خانمهای جعلی را میآورد کوه بی بی شهر بانو که ‏امروز هم شکافی که اینها وارد کوه شده اند حرم و ضریح دارد(یک ‏شکافی توی کوه بوده گفتند این سوراخیه که این نفرات وارد شده اند ‏و کوه بسته شده!!!)نمیدانم تا حالا امیر ارسلان خوانده اید یا نه!!به ‏خدا الهاک دیو و فولادزره و جان بن جان و ماه منیر و زنگی قلعه ‏سنگباران و مرآت جنی و هرمزخرف تخیلی و غیر باور دیگری ، ‏قابل باورتر از اینهمه مزخرفات و چرندیاته!که به اسم دین به خورد ‏ملت بت پرست و بت تراش ایران بیچاره داده اند!ادامه بحث... ‏بله...قصه به اینجا رسید که جاعلان دست به کارشدند و در عهد ‏صفوی در این باب غوغایی بر پا بود که بعضی اسناد را خدمتتان ‏عرض میکنم.بسیاری از محققان به کرات یاد آور شده اند که ‏حکومت صفویه از آغاز بر پایهء وابستگی به شیعه بنیانگذاری نشده ‏بود!و همانند دینداری بسیاری از آخوندهای در باری،فقط دکانداری ‏دین بود و بس.جناب شیخ صف اردبیلی جد بزرگ سلسله صفوی،تا ‏آخر عمر خود عنوان شیخ داشت و هیچوقت مدعی سید بودن ‏نبود!حتی بقول حمد الله مستوفی مذهب سنی داشت و صدر الدین ‏جانشین او هم خو دراسنی شافعی معرفی مینمود!با اینهمه پس از ‏روی کار آمدن صفویه علمای اعلام،کشف نمودند که نه بابا ایشان ‏سید صحیح النسب حسینی است و با 21 پشت به امام کاظم علیه ‏السلام میرسد.!!لازم به ذکر است که در اخوان الصفاء ذکر شده که ‏این صوفی وارسته(شیخ صفی) تارک دنیا وزاهد،در آغا ز فقط یک ‏مزرعه کوچک داشت اما وقتی مرد صاحب بیش از 20 ده و قریه و ‏ملک شخصی بود!درباره این صوفی وارسته که مال را چرک دست ‏میدانست در مکاتب رشید الدین فضل الله ،وزیر عصر مغول آمده ‏که:بمناسبت عید فطر اجناس زیر بعنوان تیمن و تبرک بحضور ‏قطب الاقطاب اهداء شد که بنده مهمترینهایش را مینویسم:150 ‏جریب گندم-300جریب برنج سفید-400 من روغن گاو-800 من ‏یعنی 2400 کیلو عسل -400 من شکر-100 من نبات-30 راس گا. ‏نر-130 راس گوسفند-190 عدد غاز-600 مرغ و 10.000 دینار ‏وجه نقد همه اینها از املاک رشیدی تقدیم شده است(پتروفسکی:اسلام ‏در ایران) واقعا بعنوان فردی که میخواهد از خراج از دین به دین ‏نگاه کند چه میبینید؟این همه فریاد های صوفیگرانه قصه پر غصه ‏خوردن اموال من و شما است،اینهایی که در طول تاریخ فریاد وا ‏اسلاما وادینا را سر داده اند،مثل شاه عباس و شاه سلطان حسین،اگر ‏واقعا به این گفتار خود اعتماد داشتند،میرفتندو انسانیت آن ‏بزرگواران را می آموختند!میرفتند و خضو ع و کمک به فقرا ورفع ‏هم و غم ملت را طلب میکردند!نه اینکه برای قوام حکومت خود،آدم ‏خوران را تربیت کنند که در مطلب قبل قید نمودم!نه اینکه یک مشت ‏چاقو کش نینجا صفت پرورش دهند که زمانی که کسی نظر مخالفی ‏داشت به خیابانهای آن عصر بریزند و تحت لوای حمایت از اولی ‏الامر و ولی امر خود حضرت شاه عباس ،مخالفان را تکه تکه کنند! ‏آنهم با چه استدلالی؟به عشق علی علیه السلام و عشق حسین علیه ‏السلام!!!چون حسین زمان ،حضرت شاه سلطان حسین بود!چون ‏مصداق آیهء اولی الامر بود!تازه جعل سید بودن هم به ساحت نا ‏مبارکش اضافه شده بود!حالا ببینم کدامیک از ائمه علیهم السلام ‏زندگی سراسر جنگ و... ای داشتند؟(بر اساس آنکه به آنها حمله ‏میشد و آنها فقط قصد دفاع داشتند)حضرت امیر علیه السلام و امام ‏حسین علیه السلام!اینها شدند مصادیق روضه خوانیها !چون جماعتی ‏که جعل حدیث مینمودند ،برای نابودی دشمنان فدایی میخواستند!خون ‏میخواستند!به همین دلیله که در صحبتهای آن اعصار هیچوقت دم از ‏صلح و مدارا زده نمیشد.هیچوقت کسی از صلح حسینی حرف نمیزد ‏که حضرت وقتی بدن برادر و امام زمان خود را به سمت قبرستان ‏میبرد،اجازهء دفن ندادند و در حضور تمام شجاعان بنی هاشم ،بدن ‏مطهر حضرت امام مجتبی علیه السلام را در جلوی چشمان حضرت ‏سید الشهداء علیه السلام سنگباران و تیر باران نمودند!زندگی شیعه ‏از آن دوران به بعد شده سراسر جنگ و جنگ-خونریزی- کشتار –‏مرگ بر سلطان سلیم و مرگ و مرگ.شما در هیچ مجلسی صحبت ‏از نشاط و انگیزه به زندگی نمیبینید!همه زندگی شیعه شده گریه و ‏غم و اندوه و جان دادن وجان کندن و قصه های جعلی خون گلوی ‏علی اصغر و فرق شکافته و قصه های خونریزی و مرده کشی و ... ‏‏.برا ی اینکه شاه سلطان حسین میخواهد مملکت عثمانی را از ‏سلطان سلیم بگیرد و وجهی که باید سر آن هزینه میشد حدود ‏‏300.000 نفر نفوس بیچاره ای بود که تکه تکه شدند! .... وبه او ‏با خنده میگوید...که بعد از مرگ...آزادی است.بعد از اینکه تکه تکه ‏شدید-از گرسنگی مردید- همه دنیا به ریش شما خندید و آبرو شرافت ‏و هرچه دارید را هزینه کردید و ...دریچه ای از زیر قبر به بهشت ‏برزخی باز میشود و آن ادا های گریه کردن و ...(خود را به بکا ‏زدن) یا سید بودن به داد شما میرسد و تمام جنایتهایی که در حق خود ‏و خانواده خود و دیگران نموده اید،بخشیده میشود و بهشت خود را ‏برای شما آذین میبندد یعنی به درختهای بهشت چراغ آویزان میکنند ‏و فشفه و ترقه میاندازند تا وارد شوید و از جوبهای شیر میل کنید ‏‏!بنده منکر عالم آخرت نیستم.اما میدانم بقول بهشتی:بهشت را به بها ‏میدهند نه به بهانه.اینکه 50 نسل قبلی من وشما آدم خوبی ‏بوده،ربطی به بهشت رفتن من ندارد.گیرم پدر تو بود فاضل/ازفضل ‏پدر تورا چه حاصل و این داستان در قرآن هم آمده.که حسب و نسب ‏در قیامت نجات نمیدهد بلکه اعمال انسانی ما است که مارا از ‏دیگران ممیز میکند.‏

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.