با عرض سلام خدمت دوستان عزیز بنا شده بود در باب بعضی از ایات قرانی و ترجمان آنها صحبت کنیم در چند جا این سوال از من شده بود ترجیح دادمدر مقاله ای جداگانه به شرح آن بپردازم بزگترین آیه ای که دستآویز عرفاء ما شده از جمله حافظ و حلاج و مولوی این آیه است:
درسوره ء الحجر ایهء 29:فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین.(بد نیست معتقدین به این اصل غلط که خدا کسی را لعن نمیکند یا لعن اشتباهه ایهء 36 را هم بخوانند:و ان علیک لعنه الی یوم الدین)در این آیه اشاره شده که خداوند از یک تیکه از خودش بنام روح در جسم انسان دمید.وبخشی از انسان ایجاد شد بنام روح که عین خداست(به دید افراد عامی)مبناهای قبلی چی بودند؟1:سبحان الله الذی لیس کمثله شیء:خدا مثل و مانند ومعادل واجزاء نداره.ترکیب نداره مشابهت به هیچ چیزی نداره.علم ممکن الوجود به ذاتش راه نداره.چون اگر چنین باشه شریک پیدا میکنه و دچار ثنویت(دویت)میشه و هر دویتی ممیزش زمان و مکانه .پس خالق زمان و مکان کیه.؟ایات دیگر.لم یلد ولم یولد و لم یکن له کفوا احد.
خدا رو هم بنا شداگر به هر چیزی تشبیه کنیم .یا حدو مرزی برای صفاتش قایل باشیم ان هم کفرمطلق باشه.چون در چار چوب زمان و مکان تعریف میشه.
بد نیست بعضی از علل لعن عارف نمایان رو از کلام خودشون بشنویم.
جناب حافظ فرمودند.یکدم غریق بحر خدا شو گمان مبر /کز اب هفت بحر به یک موی تر شوی.
هر صفت خدا که به در یا تشبیه بشه محدو دیت برای آن صفت ایجاد میکنه.مثل دریای لطف .دریای محبت .دریای عظمت .یا بقول دعای جعلی سیفی که در مفاتیحه دریای احدیت.تمام اینها هم براساس عقل و هم قران و هم کلام معصوم علیه السلام گمراهی است و مردود وقایل به این کلمات لعنت شده(بازم میگم نظر من نیست کلام خداست).عارف بزرگوار جناب بایزید بسطامی در شطحیات فرمودند:لیس فی جبتی غیر الله.در زیر جبهء من غیر از ذات الله چیز دیگه ای نیست.جناب حلاج هم که از اول انا الحق و خدا بودند.جناب مولوی هم که خدا و پیامبرش را ممکن الخطا فرض کردندو بر خلاف آیهء(ما ارسلناک الا مبشرا و نذیرا)کل مراتب تو حیدیرا زیر سوال بردند.
یک مورد جالب براتون بگم:دیروز یکی از شاگردانم در کلاس توحید میگفت:تمام دنیا مو لوی رو قبول دارند .از بودایی و یهودی و مسلمان و کافر و ... چرا شما قبولش ندارید؟
عرض کردم کهببینید من در حد نظر دادن نیستم من کلام الهی رو براتون نقل میکنم.اول یک سوال چرا یک بودایی معتقد به تناسخ یا یک بت پرست باید من نوعی را تایید کنه؟معلومه منم مثل اون هستم دیگه یا مشتر کاتی داریم.مسلمانانی که ایشون را تایید میکنند بیان به من جواب بدن .من از داستان موسی و شبان حدود 18 اشتباه گرفتم.بیان جواب عقلی یا قرآنی به من بدند من هم مثل اونا میشم.تازهبرای اشتباه ایشون همین دلیل کافیه که اکثرا ایشون را تایید میکنند طبق قران:اکثر هم لا یعلمون.اکثرهم لا یشعرون(معنی آیه:اکثرا بیشعورند)اکثر هم لا یفقهون.اعلموا ال داوود شکرا و قلیلا من عبادی الشکور.بندگان شاکر خدا همیشه کمتر از بقیه هستند.وآنگهی مقیاس دین خدا نظر من و توه یا خدا؟آیا هر کسی میتونه در دین خدا نظر بده؟ببینم اگر من بجای 2 رکعت نماز صبح نماز 80 رکعتی بخونم قبوله یا لعنت شده ام؟معیار خوبی و بدی شما با من متفاوته.شما همش میگی من اینجوری فکر میکنم.من میگم فلان.
اما بنده میگم بابا بذارید خدا خودش برای دینش نظر بده و کلام خدا رو نقل کن نه هوای نفست رو
تذکر:کسانی که از این عارف نما ها تعریف میکنند با این همهآیات و مباحث عقلی و احادیث اگر کسی به گفتارشان متمایل بشه و تاثیر این تمایل در 10000 نسل دیگه بمونه به تعداد افرادی که در آینده گمراه کردند یا در گمراهی آنها موثر بودند برای هر یک از افعال اونها مسوولند .پس اگر می خواهید در دین خدا نظر بدید کلام خدا یا معصوم علیه السلام رو بگید که زندگی اخروی خودتون رو از بین نبرید.از ما گفتن بود حالا خودتون میدونید. بگذریم بریم سر اصل مطلب و معنا کردن قرآن با قرآن.
بعد از مرور مشترکات در این آیه به این نتیجه میرسیم که ظاهرا معنی این آیه نباید چنین باشه پس در مورد ش گفتگو میکنیم.لفظ(من)در نفخت فیه من روحی اشاره به (از )دارد یعنی از روح خدا در انسان دمیده شده نه روح خداو(نفخت فیه روحی)متفاوت است با لفظ(نفخت فیه روحی)کلمهء(من)حکایت از آن دارد که آنچه در بدن انسانی دمیده شده از یک حقیقت برتر و بالا تری میباشد که(ی)در( روحی)معنی تفخیمی دارد.و به معنای نزدیکترین مخلوق به خداست(حضرت روح القدس علیه السلام)ارباب بصیرت میدانند که کلمهء (من) در (من روحی)نمیتواند برای تبعیض یا برای بیان بعض یا جزء بوده باشدو (از روح خودم)به معنای قسمتی از روح خودم نمیتواند باشد.زیرا روح خدا با توجه به تجرد آن از ماده وآثار و لوازم مادی هیچگونه تبعیض و تجزیه ای را نمیپذیرد.در ضمن اگر خدا اجزاء داشته باشد پس زمان و مکان و تبعیض در ذات خودش راه دارد. و زمان و مکان بر او تصرف مییابد .پس خدا نمیتواند باشد که از عقل بدوره. در ایهء85 سورهء اسراء خداوند میفرماید:(ویسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی)یعنی سوال میکنند از تو از روح بگو روح "از" امرپر وردگار من است(این نکته در بعضی قرآنها غلط ترجمه شده و به امر پروردگار تر جمه شده در حالی که (مِن)در عربی به معنای از است.امر یا عالم امر یا نظام امری را خداوند در آیهء83 سورهءیس اینگونه معنا میکند.انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون.یعنی امر پروردگار یا عالم امر عبارت ازآنست کهبه هنگام اراده خدا.ان چیز آفریده میشودو تحقق می یابد.یعنی هیچ فاصله ای بین امر و تحقق شیء وجود ندارد(شیء به معنی هر چیزی میباشد نه فقط جمادات و...زمان و مکان را هم شامل میشود)درآیهء51 سورهء قمر خداوند فرموده:انما امرنا واحده کلمح البصر .یعنی امر ما یکی است ما نند چشم بر هم زدن.(توجه این که تشبیه برای فعل خدا که امر اوست آمده نه برای ذات خدا یا صفات ذاتی او)
در آیهء81 سورهء بقره آمده(...وایدنا بروح القدس)یعنی عیسی علیه السلام ر اتوسط حضرت روح القدس علیه السلام موید کردیم.در ایاهء 22 سورهء مجادله میفرماید:اولئک کتب فی قلوبهم الایمان و ایدهم بروح منه.یعنی اینان کسانی هستند که خدای متعال در قلوب انان ایمان را تثبیت کرده وآنان را به روحی از خود تایید کرده.
در آیهء 17 سورهء مریم علیها سلام خداوند فرموده:فارسلنا الیها رو حنا فتمثل لها بشرا سویا.یعنی حضرت روح علیه السلام را فرستادیم بشکل یک بشر برای حضرت مریم سلام الله علیها.در آیه ای دیگر میفرماید:ان مثل عیسی کمثل ادم.یعنی همونطوری که آدم علیه السلام خلق شد، حضرت عیسی علیه السلام هم همینطور خلق شد .در سورهءسوم آیهء 52
خب همه داستان خلقت عیسی علیه السلام را میدانند از اینجا میفهمیم که روح من یعنی روحی است که متابعت از امر من مینماید و بلا تشبیه مثل ابزاری اوامر مرا انجام میدهد.مثلا شما اگر با یک چوب کسی را بزنید میگویند مثلا محمد فلانی رو زد.نمی گن چوب محمد فلانی رو زد که!!!!
چون متعلق به شماست اما چوب جزو جسم شما و مثلا لوزالمعدهء شما که نیست!!!
تازه ما چندین روح داریم:حضرت روح القدس علیه آلاف التهیه والسلام:که مسئول خلقت است
حضرت روح الامین علیه السلام که فرشتهء وحی است یعنی همان جبرئیل علیه السلام
و حضرت روحی که پادشاه ملایکهء حجابها هستند.علیه السلام.که در صلوات بر حملهء عرش دعای سوم صحیفهء سجادیه به آن اشاره شده.
که ایشون حجب برزخی و ... را ایجاد میکنند و توسط ایشون میشه این حجب را کنار زد(این جملهء آخر تجربه و نظر منه واز معصوم علیه السلام نرسیده).
خب حالا چه جوری مثل مولوی و حلاج و ...خداشیم؟واقعا مسخره است.از اون مسخره تر تعیین حدودیه که برای خدا قایل هستن
یک منا جات از حضرت سید السا جدین علیه السلام دیدم که در دعای 53 از صحیفهء سجادیه فرمودند: رب افحمتنی ذنوبی و انقطعت مقالتی فلا حجه لی ...تا...ایّ جراه اجترا ت علیک؟...مولای ارحم کبوتی لحرّ وجهی و زلّه قدمی یعنی...ای سرور منو مولای من به افتادن من با تمام صورت و لغزش پایم ترحّم کن.ایشون معصومه نه گناه داره نه خطا و نه اشتباه و نه ترک اولی .اینجوری منا جات میکنه. حالا این پدر سوخته ها میگن ما خداییم.رند خراباتی هستیم و... من نمیفهمم امام ما ایشونه(علیه السلام) یا اینا؟آخه حماقت تاکی!!!!!!! اگر معنی عرفان پیروی از معصوم علیه السلامه که طریقهء اونها اینه .اما اگر نفس شما اینه که خلاف سنت خدا و معصومین علیهم السلام حرکت کنید. چرا اسمشو میذارید عرفان؟؟؟؟یک نفر از شما ها نمیتونه جواب عقلانی بده مگر اینکه باز مثل همیشه بگید"تو فکر کردی خیلی فلانی و بهمانی؟ من میگم فلان"
آقا من نمیگم چیزی میفهمم اگه اهل عقل هستید من سوال کردم جواب بدید. براساس مشتر کات . من در خدمتم
درسوره ء الحجر ایهء 29:فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین.(بد نیست معتقدین به این اصل غلط که خدا کسی را لعن نمیکند یا لعن اشتباهه ایهء 36 را هم بخوانند:و ان علیک لعنه الی یوم الدین)در این آیه اشاره شده که خداوند از یک تیکه از خودش بنام روح در جسم انسان دمید.وبخشی از انسان ایجاد شد بنام روح که عین خداست(به دید افراد عامی)مبناهای قبلی چی بودند؟1:سبحان الله الذی لیس کمثله شیء:خدا مثل و مانند ومعادل واجزاء نداره.ترکیب نداره مشابهت به هیچ چیزی نداره.علم ممکن الوجود به ذاتش راه نداره.چون اگر چنین باشه شریک پیدا میکنه و دچار ثنویت(دویت)میشه و هر دویتی ممیزش زمان و مکانه .پس خالق زمان و مکان کیه.؟ایات دیگر.لم یلد ولم یولد و لم یکن له کفوا احد.
خدا رو هم بنا شداگر به هر چیزی تشبیه کنیم .یا حدو مرزی برای صفاتش قایل باشیم ان هم کفرمطلق باشه.چون در چار چوب زمان و مکان تعریف میشه.
بد نیست بعضی از علل لعن عارف نمایان رو از کلام خودشون بشنویم.
جناب حافظ فرمودند.یکدم غریق بحر خدا شو گمان مبر /کز اب هفت بحر به یک موی تر شوی.
هر صفت خدا که به در یا تشبیه بشه محدو دیت برای آن صفت ایجاد میکنه.مثل دریای لطف .دریای محبت .دریای عظمت .یا بقول دعای جعلی سیفی که در مفاتیحه دریای احدیت.تمام اینها هم براساس عقل و هم قران و هم کلام معصوم علیه السلام گمراهی است و مردود وقایل به این کلمات لعنت شده(بازم میگم نظر من نیست کلام خداست).عارف بزرگوار جناب بایزید بسطامی در شطحیات فرمودند:لیس فی جبتی غیر الله.در زیر جبهء من غیر از ذات الله چیز دیگه ای نیست.جناب حلاج هم که از اول انا الحق و خدا بودند.جناب مولوی هم که خدا و پیامبرش را ممکن الخطا فرض کردندو بر خلاف آیهء(ما ارسلناک الا مبشرا و نذیرا)کل مراتب تو حیدیرا زیر سوال بردند.
یک مورد جالب براتون بگم:دیروز یکی از شاگردانم در کلاس توحید میگفت:تمام دنیا مو لوی رو قبول دارند .از بودایی و یهودی و مسلمان و کافر و ... چرا شما قبولش ندارید؟
عرض کردم کهببینید من در حد نظر دادن نیستم من کلام الهی رو براتون نقل میکنم.اول یک سوال چرا یک بودایی معتقد به تناسخ یا یک بت پرست باید من نوعی را تایید کنه؟معلومه منم مثل اون هستم دیگه یا مشتر کاتی داریم.مسلمانانی که ایشون را تایید میکنند بیان به من جواب بدن .من از داستان موسی و شبان حدود 18 اشتباه گرفتم.بیان جواب عقلی یا قرآنی به من بدند من هم مثل اونا میشم.تازهبرای اشتباه ایشون همین دلیل کافیه که اکثرا ایشون را تایید میکنند طبق قران:اکثر هم لا یعلمون.اکثرهم لا یشعرون(معنی آیه:اکثرا بیشعورند)اکثر هم لا یفقهون.اعلموا ال داوود شکرا و قلیلا من عبادی الشکور.بندگان شاکر خدا همیشه کمتر از بقیه هستند.وآنگهی مقیاس دین خدا نظر من و توه یا خدا؟آیا هر کسی میتونه در دین خدا نظر بده؟ببینم اگر من بجای 2 رکعت نماز صبح نماز 80 رکعتی بخونم قبوله یا لعنت شده ام؟معیار خوبی و بدی شما با من متفاوته.شما همش میگی من اینجوری فکر میکنم.من میگم فلان.
اما بنده میگم بابا بذارید خدا خودش برای دینش نظر بده و کلام خدا رو نقل کن نه هوای نفست رو
تذکر:کسانی که از این عارف نما ها تعریف میکنند با این همهآیات و مباحث عقلی و احادیث اگر کسی به گفتارشان متمایل بشه و تاثیر این تمایل در 10000 نسل دیگه بمونه به تعداد افرادی که در آینده گمراه کردند یا در گمراهی آنها موثر بودند برای هر یک از افعال اونها مسوولند .پس اگر می خواهید در دین خدا نظر بدید کلام خدا یا معصوم علیه السلام رو بگید که زندگی اخروی خودتون رو از بین نبرید.از ما گفتن بود حالا خودتون میدونید. بگذریم بریم سر اصل مطلب و معنا کردن قرآن با قرآن.
بعد از مرور مشترکات در این آیه به این نتیجه میرسیم که ظاهرا معنی این آیه نباید چنین باشه پس در مورد ش گفتگو میکنیم.لفظ(من)در نفخت فیه من روحی اشاره به (از )دارد یعنی از روح خدا در انسان دمیده شده نه روح خداو(نفخت فیه روحی)متفاوت است با لفظ(نفخت فیه روحی)کلمهء(من)حکایت از آن دارد که آنچه در بدن انسانی دمیده شده از یک حقیقت برتر و بالا تری میباشد که(ی)در( روحی)معنی تفخیمی دارد.و به معنای نزدیکترین مخلوق به خداست(حضرت روح القدس علیه السلام)ارباب بصیرت میدانند که کلمهء (من) در (من روحی)نمیتواند برای تبعیض یا برای بیان بعض یا جزء بوده باشدو (از روح خودم)به معنای قسمتی از روح خودم نمیتواند باشد.زیرا روح خدا با توجه به تجرد آن از ماده وآثار و لوازم مادی هیچگونه تبعیض و تجزیه ای را نمیپذیرد.در ضمن اگر خدا اجزاء داشته باشد پس زمان و مکان و تبعیض در ذات خودش راه دارد. و زمان و مکان بر او تصرف مییابد .پس خدا نمیتواند باشد که از عقل بدوره. در ایهء85 سورهء اسراء خداوند میفرماید:(ویسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی)یعنی سوال میکنند از تو از روح بگو روح "از" امرپر وردگار من است(این نکته در بعضی قرآنها غلط ترجمه شده و به امر پروردگار تر جمه شده در حالی که (مِن)در عربی به معنای از است.امر یا عالم امر یا نظام امری را خداوند در آیهء83 سورهءیس اینگونه معنا میکند.انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون.یعنی امر پروردگار یا عالم امر عبارت ازآنست کهبه هنگام اراده خدا.ان چیز آفریده میشودو تحقق می یابد.یعنی هیچ فاصله ای بین امر و تحقق شیء وجود ندارد(شیء به معنی هر چیزی میباشد نه فقط جمادات و...زمان و مکان را هم شامل میشود)درآیهء51 سورهء قمر خداوند فرموده:انما امرنا واحده کلمح البصر .یعنی امر ما یکی است ما نند چشم بر هم زدن.(توجه این که تشبیه برای فعل خدا که امر اوست آمده نه برای ذات خدا یا صفات ذاتی او)
در آیهء81 سورهء بقره آمده(...وایدنا بروح القدس)یعنی عیسی علیه السلام ر اتوسط حضرت روح القدس علیه السلام موید کردیم.در ایاهء 22 سورهء مجادله میفرماید:اولئک کتب فی قلوبهم الایمان و ایدهم بروح منه.یعنی اینان کسانی هستند که خدای متعال در قلوب انان ایمان را تثبیت کرده وآنان را به روحی از خود تایید کرده.
در آیهء 17 سورهء مریم علیها سلام خداوند فرموده:فارسلنا الیها رو حنا فتمثل لها بشرا سویا.یعنی حضرت روح علیه السلام را فرستادیم بشکل یک بشر برای حضرت مریم سلام الله علیها.در آیه ای دیگر میفرماید:ان مثل عیسی کمثل ادم.یعنی همونطوری که آدم علیه السلام خلق شد، حضرت عیسی علیه السلام هم همینطور خلق شد .در سورهءسوم آیهء 52
خب همه داستان خلقت عیسی علیه السلام را میدانند از اینجا میفهمیم که روح من یعنی روحی است که متابعت از امر من مینماید و بلا تشبیه مثل ابزاری اوامر مرا انجام میدهد.مثلا شما اگر با یک چوب کسی را بزنید میگویند مثلا محمد فلانی رو زد.نمی گن چوب محمد فلانی رو زد که!!!!
چون متعلق به شماست اما چوب جزو جسم شما و مثلا لوزالمعدهء شما که نیست!!!
تازه ما چندین روح داریم:حضرت روح القدس علیه آلاف التهیه والسلام:که مسئول خلقت است
حضرت روح الامین علیه السلام که فرشتهء وحی است یعنی همان جبرئیل علیه السلام
و حضرت روحی که پادشاه ملایکهء حجابها هستند.علیه السلام.که در صلوات بر حملهء عرش دعای سوم صحیفهء سجادیه به آن اشاره شده.
که ایشون حجب برزخی و ... را ایجاد میکنند و توسط ایشون میشه این حجب را کنار زد(این جملهء آخر تجربه و نظر منه واز معصوم علیه السلام نرسیده).
خب حالا چه جوری مثل مولوی و حلاج و ...خداشیم؟واقعا مسخره است.از اون مسخره تر تعیین حدودیه که برای خدا قایل هستن
یک منا جات از حضرت سید السا جدین علیه السلام دیدم که در دعای 53 از صحیفهء سجادیه فرمودند: رب افحمتنی ذنوبی و انقطعت مقالتی فلا حجه لی ...تا...ایّ جراه اجترا ت علیک؟...مولای ارحم کبوتی لحرّ وجهی و زلّه قدمی یعنی...ای سرور منو مولای من به افتادن من با تمام صورت و لغزش پایم ترحّم کن.ایشون معصومه نه گناه داره نه خطا و نه اشتباه و نه ترک اولی .اینجوری منا جات میکنه. حالا این پدر سوخته ها میگن ما خداییم.رند خراباتی هستیم و... من نمیفهمم امام ما ایشونه(علیه السلام) یا اینا؟آخه حماقت تاکی!!!!!!! اگر معنی عرفان پیروی از معصوم علیه السلامه که طریقهء اونها اینه .اما اگر نفس شما اینه که خلاف سنت خدا و معصومین علیهم السلام حرکت کنید. چرا اسمشو میذارید عرفان؟؟؟؟یک نفر از شما ها نمیتونه جواب عقلانی بده مگر اینکه باز مثل همیشه بگید"تو فکر کردی خیلی فلانی و بهمانی؟ من میگم فلان"
آقا من نمیگم چیزی میفهمم اگه اهل عقل هستید من سوال کردم جواب بدید. براساس مشتر کات . من در خدمتم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.