۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

توحید 12 شباهت خدا با مخلوق!!!؟؟؟

در مقالهء توحیدی یکی از دوستان در باب نور بودن خدا و تشبیه خدا به مشکوه یا چراغ مطالبی گفته بود که ظاهرا اگر شما میگید خدا شبیه نداره پس چرا خودش.خودش را به نور تشبیه کرد ه و چراغ؟جواب اینه که اصل آیه را باید دید:الله نور السموات والارض خب کار نور روشنگری است که وقتی در تاریکی میتابد انسان علم به آن محیط پیدا میکند. منظور از نور طبق فرمودهء امام علیه السلام اینه که خدا هادی اهل آسمانها و زمین میباشد. و مَثَل نور او نه عینیت نور او یعنی ضرب المثل نور او مانند چراغه نه ذات او مانند چراغه (مثل نوره کمشکوه)ضرب المثل خدا مقام خلیفه اللهیه.مسلما هر کودکی درک میکنه که خداوند چراغ نیست.اما عمل هدایت خداوند یعنی فعل خدا ضرب المثلی از چراغدانه که خود اون چراغ تعبیر به معصوم علیه السلامه (از قول خودشون تعبیر شده نه تفکر من)حالا در مورد تعبیر سوره هاو تفسیر انشاء الله در ماه مبارک مینویسم. کلام این آقا من رو به ادامهء توحید تشویق کرد در این باره که ایا میشود خدا را به چیزی تشبیه کرد یا خیر؟ابن ابی نجران خدمت امام جواد علیه السلام عرض کرد که ایا میتوانم خدا را شیء بدانم؟(یعنی چیزی که هست؟)فرمودند بله بشرطی که چیزی بدانی که حقیقتش درک نمیشود و حد و اندازه ای ندارد زیرا هر چیز که در خاطرت آید غیر خدا باشد(چون وهم تو بر او تصرف یافته و شیئی مانند چراغ از او ساخته)چیزی مانند او نیست و ذهنها او را درک نمی کند.چگونه ذهنها او را درک کند در حالیکه او بر خلاف هر آنچه که به تصور بیاید و متعلق به ذهنها باشد ،میباشد؟ (اگر میخواهی که خدا را چیزی خطاب کنی(شیء=چیزی))دربارهء خدا فقط همینقدر میتونی خیال کنی خدا چیزی است که عقلها او را درک نمیکنند(یعنی به ذات او راه ندارند) و حدی ندارد(یعنی نه میشه از او مثالی زد ونه حد و مرزی مانند دریا یا چراغ برای او قایل شد)

تذکر :این کلمات ترجمهء عین حدیثه اما پرانتز ها مفهوم ان از دید بنده است.

معنی حد :حدود فقط مقدار شیء نیست بلکه حالت پذیری ان هم جزو حدوده مثلا حد دریا اینه که مقدارش مثلا 100000 کیلو متره اما اجزاءش اب هست و که در خارج از دریا هم یافت میشه.قابل لمسه.درجهء حرارت مشخصی داره و... اجزاء داره که از ملکولهای هیدروژن و اکسیژن تشکیل شده و املاح داره و ...طول و عرض داره و ...

غلط بودن دعای سیفی همینه که ذات احدیت خدا رو به دریا تشبیه کرده و اشتباهات دیگه مانند هم.حالا شما قضاوت کنید هر چیز حد و مرز دار مگه زمان و مکان بر ذات او احاطه ندارد؟مگر شامل قانون زمان و مکان نمیشه؟سوال اگر خدا در این 4 چوب جا بگیره پس خالق این قانون کیه؟

به همین خاطره من گفتم یکسری که دعوی الوهیت میکنند یا میگن مقداری از ذات خداییم را نباید کشت.باید برد تیمارستان بستری کرد.آخه اقای نه چندان محترم تو جسم داری روح داری حد داری اجزاء داری مدام متغیری از اجزاء تشکیل شدی والا به خدا تو آدمی نه خدا اگر غذا نخوری میمیری از کسی متولد شدی و... ببینید دین چقدر بیچاره شده که برای اثبات همین مقولات بچه گانه من باید اینهمه مطلب بنویسم آخرش هم بگن تو عرفان نمیفهمی عارف یک تیکه از خداست!!!!جل الخالق!

بابا بچهء خود این دیوونه و یا دوستاش بهش میگفتن بابا یا منصور یا... نمیگفتند خدا جون بیا اینجا با هم چایی بخوریم!

بگذریم

در کافی صفحهء 109 نقل شده از امام باقر علیه السلام که فرمودند:ذات خدا از مخلوقش جدا و مخلوق از ذات جداست(حتی هیچ شبا هتی هم با هم ندارند حالا که شباهتی ندارند میشه تشبیهش به چراغ یا دریا یا ... کرد؟)و هر انچه که نام شیء بر او صادق باشد غیر از خدا و مخلوقست.

--خوب معلومه اگر شما وهمت بر چیزی تعلق پیدا کنه شما برای آن چیز تمثالی ساختی یا به ساحت آن وارد شدی معلومه که خدا چنین نیست . وهم کردن خدا هم محال ذاتیه چه برسه که من خودش باشم.

خب یه سوال مگه خدا با موسی علیهالسلام حرف نزد مگه شنوا و بینا نیست؟خب ما هم شنواییم و بینا و حرف میزنیم بالاخره در حرف زدن با موسی علیه السلام کلمات زمان حضرت رو بکار برد دیگه.خب یعنی کلام خدا مشابه موسی علیه السلام به عبری بود.خوب هردو به یک زبان حرف زدند پس چطور شما میگی خدا مثل نداره؟آدما هم مثل خدا حرف میزدند.

جواب:همیشه تمام گیرها سر اینه که فعل خدا رو با ذاتش یکسان فرض میکنیم قبلا ثابت کردیم فعل جدای ذاته اما وابسته به ذات است.واین وابستگی به معنای یکی بودن با ذات نیست.

خب ما زنده ایم او هم زنده است اگر اشتراک داریم (در زندگی)ما باید مثل اوباشیم دیگه! بنا شد از مشتر کات بحث کنیم .منم منم نگیم الا عقل و کلام معصوم علیه السلام و معنا کردن کلمات اعتباری.

زندگی ما یعنی چه؟ وبه چه مو جودی زنده اطلاق میشه؟به مو جودی که اجزاء داره .قابل رویته.مقدار داره. قابل تصوره. حرکت یا سکون داره. قابل درکه.قابل وهمه و در زمان و مکان تعریف میشه ...

اگر فقط یکی از این خواص به ذات خدا راه یابد او از خدائیت خلع میشود .زندگی ما ضد حیات اوست یعنی اگر یک سر سوزن از وجود ما به خدا راه یابد چوا اوهم مقدار پذیر میشود از خدایی میافتد. و اگر ما خدا باشیم سکون نباید داشته باشیم چه برسه به حرکت.پس زندگی ما زندگی حقیقی نیست که ازلی و ابدی و بینیاز به زمان و مکان و اجزاء باشه.بلکههر لحظه تغییر و وجود و عدم داریم. اما خداوند اینگونه نیست پس این اشتباه لفظیه در مورد اطلاق زندگی به ما و خدا نه شباهت ذاتی.

دیدن و شنیدن و حرف زدن هم مانند همین مورد نیاز به ابزار گوش و چشم و دهان داره.که خدا از این ساحت بریه.چون هر مرکبی نیازمند اجزائه و داشتن اجزاء عین نقصه و بینیازی مطلق رو زیر سوال میبره پس در نتیجه:خداوند میشنود بدون نیاز به گوش و میبیند بدون نیاز به چشم(چون خدا خالق قوانین فزیکی و شیمیایی و کلی هر شیء از ""عدم"" است حتی جسم کل قوانین را خودش طراحی کرده از عدم.پس شنوایی و بینایی را هر گونه معنا کنیم خدا شنوا و بیناست اما بدون چشم و گوش.در مورد صحبت کردن با موسی علیه السلام خداوند صدایی خلق کرد چون (اجزاء نداره. دهان و زبان و وسیلهء تکلم نداره چون مرکب نیست)پس بنا براین خلقت صدا توسط او یعنی صحبت کردن او.حتی از امام صادق علیه السلام در کافی نقل شده:...سایل گفت:پس خدا چه باشد.امام علیه السلام فرمودند او رب است و او الله است اینکه میگوییم او الله (و رب)است فکر من اثبات حروف ا ل ل ه و ر ب نیست بلکه باز گرد به معانی و چیزی که خالق همهء چیز هاست و سازندهء آنها و مصداق این حروف و معناییکه الله و رحمن و رحیم و عزیز و اسماء دیگرش نامیده میشود و اوست پرستیده شده بزرگ و والا

سایل پرسید:هر چه در خاطر بگذرد مخلوق است؟فرمودند:اگر چنین باشد خدا شناسی از ما ساقط شده است زیرا ما جز به شناختن انچه در خاطر گذرد مکلف نیستیم.اما ما میگوییم حقیقت هر چیزی که به حواس دراید و درک شود و در حواس درک و ممثل (شبیه سازی شده)گردد مخلوق است.دیگری تشبیه است که صفت مخلوقست که اجزایش به هم پیوستگی و هماهمنگی آشکاری داشته باشد(ما صفات خدا را چون عارض به ذات نمیدانیم و عین ذات میشماریم(صفات ذاتی را) پس مشکلی نداریم اما در مورد درک نشدن خدا ،درک ذات او مد نظر است والا افعال او و حقایق اورا به قدر وسع ممکن الوجودی در ساحت ادراک انسانی میتونیم متوجه بشیم مثلا میتونیم بفهمیم او ماده نیست خب این اشکالی نداره میتونیم بگیم او یک حقیقت زنده است و بدون تغییر و عالم و...اینا که تشبیه نیست)

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.