در باب توحید داریم که خداوند عقل مطلق است.عقل کل است
وامثالهم.روایتی نقل شده به این عنوان که:کل ما حکم به العقل،حکم به الشرع.وکل ما حکم به الشرع ،حکم به العقل.بار ها اینگونه احادیث دستاویز عالم نمایان جاهل قرار گرفته است مثلا میگویند:عقل حکم میکنه که با دلت با خدا گفتگو کن و هیچ آدابی و تر تیبی مجو یعنی چی قران و نماز رو باید به عربی خوند مگه خدا عربه؟عقل میگه وضو برای پاکیزگیه پس برو حمام.عقل میگه .....(ومزخرفات دیگه ای که میفرمایند).حالا یه سوال ملاک این دل و این عقل واموندهء این جنابان چیه؟؟؟
اول بحث قرار شد از مشترکات بگیم نه هرچه در ذهن علیل ماست به زبون بیاریم و فردای قیامت جوابگوی انحرافاتی که قرار دادیم و تا قیامت باقی میمونه باشیم!
بر گردیم به موضوع.سوال من اینه که:معیار عقل چیه؟ممکنه در یک مسا لهء واحد دوتا عقل دو جواب متضاد بهم بدند.معیار حقیقت چیه؟نمیشه که هر دو درست بگن!در سایت یکی از دوستان دیدم میگه بیایین همه با هم متحد بشیم مشتر کاتمون رو لحاظ کنیم آخه چه جوری؟اقاییکه از عمرو مولوی و شمر و حافظ و حلاج و... تعریف میکنه نه توحید داره نه خدا رو میشناسه(طبق نص صریح قرآن نه تخیلات من که ایرادامو گرفتم یک نفر از عشاق حافضیان و ... جز حرفای خنده دار و تهدید به مرگ و یاوه سرایی دلیلی نتونستن بیارن) .کدوم مشترکات!!!ممکنه بعلت مسایل سیاسی بشه خون خورد و سکوت کرد تا کشور قطعه قطعه نشه اما اسمشو
مشترکات نذارید.بگید برای حفظ تمامیت ارضی.
میرسیم به اینکه عقل چیه؟امام باقر علیه السلام در حدیث کافی میفرمایند:خدا عقل را خلق کرد و از او سوال کرد و به او گفت پیش بیا.او پیش امد و گفت باز گرد .او باز گشت.سپس فرمود بعزت و جلالم سوگند مخلوقی که از تو به پیشم محبوبتر باشد ندارم و ترا تنها به کسانی که دوستشان دارم بطور کامل دادم و همانا امر و نهی و کیفر و پاداشم متوجه تو است.شرح:انچه منظور از عقل است واز جمیع روایات بدست میآید همان قوهء درک و تشخیص و وادار کننده به اعمال خیر و نهی کننده از اعمال شر(و پیروی از دین خدا و سنن انبیا علیهم السلامه نه پیروی از ذهن علیل و اوهام و تخیلات دیگران)در روایت سوم کافی عقل وسیلهء پرستش خدا و بدست اوردن بهشت معرفی شده است(قابل توجه حدیث مجعول نهج البلاغه که به حضرت امیر علیه السلام منسوبه که عبادت من برای بهشت نیست) در حدیث 4 اصول کافی 75 خاصیت عقل که بعنوان لشکر عقل است توضیح داده شده: پس عاقل کسی است که آن اثر در او باشد و مراد از پیش امدن و باز گشتن عقل اینستکه این مو جود در برابر اوامر و نواهی حضرت احدیت مطیعه.در حدیث بعدی کافی نقل شده که جبرئیل علیه السلام بر حضرت ادم علیه الصلوه والسلام نازل شد و گفت(مخیری در سه چیز ،که یکی را انتخاب کنی)عقل و حیا و دین.(حضرت عقل را انتخاب کرد جبرئیل علیه السلام گفت به دوتای دیگر بر گردید اما ان دو گفتند هر جا عقل باشد ما هم همانجا هستیم)یعنی:عقل و دین و حیا با همند شاید سه تبلور از یک حقیقت باشند.
پس وقتی بحث عقلانی در مورد دین میشه از خودتون نظر ندید.استدلال کنید به ایات و روایات صحیح یا از مجتهد یا کسی که عالم دینه
وامثالهم.روایتی نقل شده به این عنوان که:کل ما حکم به العقل،حکم به الشرع.وکل ما حکم به الشرع ،حکم به العقل.بار ها اینگونه احادیث دستاویز عالم نمایان جاهل قرار گرفته است مثلا میگویند:عقل حکم میکنه که با دلت با خدا گفتگو کن و هیچ آدابی و تر تیبی مجو یعنی چی قران و نماز رو باید به عربی خوند مگه خدا عربه؟عقل میگه وضو برای پاکیزگیه پس برو حمام.عقل میگه .....(ومزخرفات دیگه ای که میفرمایند).حالا یه سوال ملاک این دل و این عقل واموندهء این جنابان چیه؟؟؟
اول بحث قرار شد از مشترکات بگیم نه هرچه در ذهن علیل ماست به زبون بیاریم و فردای قیامت جوابگوی انحرافاتی که قرار دادیم و تا قیامت باقی میمونه باشیم!
بر گردیم به موضوع.سوال من اینه که:معیار عقل چیه؟ممکنه در یک مسا لهء واحد دوتا عقل دو جواب متضاد بهم بدند.معیار حقیقت چیه؟نمیشه که هر دو درست بگن!در سایت یکی از دوستان دیدم میگه بیایین همه با هم متحد بشیم مشتر کاتمون رو لحاظ کنیم آخه چه جوری؟اقاییکه از عمرو مولوی و شمر و حافظ و حلاج و... تعریف میکنه نه توحید داره نه خدا رو میشناسه(طبق نص صریح قرآن نه تخیلات من که ایرادامو گرفتم یک نفر از عشاق حافضیان و ... جز حرفای خنده دار و تهدید به مرگ و یاوه سرایی دلیلی نتونستن بیارن) .کدوم مشترکات!!!ممکنه بعلت مسایل سیاسی بشه خون خورد و سکوت کرد تا کشور قطعه قطعه نشه اما اسمشو
مشترکات نذارید.بگید برای حفظ تمامیت ارضی.
میرسیم به اینکه عقل چیه؟امام باقر علیه السلام در حدیث کافی میفرمایند:خدا عقل را خلق کرد و از او سوال کرد و به او گفت پیش بیا.او پیش امد و گفت باز گرد .او باز گشت.سپس فرمود بعزت و جلالم سوگند مخلوقی که از تو به پیشم محبوبتر باشد ندارم و ترا تنها به کسانی که دوستشان دارم بطور کامل دادم و همانا امر و نهی و کیفر و پاداشم متوجه تو است.شرح:انچه منظور از عقل است واز جمیع روایات بدست میآید همان قوهء درک و تشخیص و وادار کننده به اعمال خیر و نهی کننده از اعمال شر(و پیروی از دین خدا و سنن انبیا علیهم السلامه نه پیروی از ذهن علیل و اوهام و تخیلات دیگران)در روایت سوم کافی عقل وسیلهء پرستش خدا و بدست اوردن بهشت معرفی شده است(قابل توجه حدیث مجعول نهج البلاغه که به حضرت امیر علیه السلام منسوبه که عبادت من برای بهشت نیست) در حدیث 4 اصول کافی 75 خاصیت عقل که بعنوان لشکر عقل است توضیح داده شده: پس عاقل کسی است که آن اثر در او باشد و مراد از پیش امدن و باز گشتن عقل اینستکه این مو جود در برابر اوامر و نواهی حضرت احدیت مطیعه.در حدیث بعدی کافی نقل شده که جبرئیل علیه السلام بر حضرت ادم علیه الصلوه والسلام نازل شد و گفت(مخیری در سه چیز ،که یکی را انتخاب کنی)عقل و حیا و دین.(حضرت عقل را انتخاب کرد جبرئیل علیه السلام گفت به دوتای دیگر بر گردید اما ان دو گفتند هر جا عقل باشد ما هم همانجا هستیم)یعنی:عقل و دین و حیا با همند شاید سه تبلور از یک حقیقت باشند.
پس وقتی بحث عقلانی در مورد دین میشه از خودتون نظر ندید.استدلال کنید به ایات و روایات صحیح یا از مجتهد یا کسی که عالم دینه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.