با سلام به همه دوستان در سری قبل اظهارات مخالفین با معجزه بودن قرآن را عرض کردم و امروز اظهارات موافقین و جوابهای آنها و در اصل جوابهای هردو گروه را عرض میکنم.موافقین اعجاز قرآن میگویند:خداوند چون حکیم است،کار لغو وبیهوده انجام نمیدهد پس برای اینکه بشر را به سر منزل هدایت رهبری کند باید ابزاری برای محک زدن حقایق به او بدهد به اعتبار دیگر چون این جهان پاسخگوی سعهء اعمال ما نیست(مثلا اگر کسی 1000 نفررا بکشد بیش از یکبار کشته نمیتواند بشود پس تقاص خونهای دیگر را کجا باید بدهد؟)پس چون عدل عین ذات خداوند است پس محققا باید جایی برای رسیدگی به این اعمال و افعال باشد که جهان آخرت مینامند حالا ما از کجا باید بدانیم که در آنجهان چه بر سر ماخواهد آمد؟اینجا چه کنیم که آنجا چه شویم؟پس چون عقل تنها پاسخگوی حکمت اخروی غیر قابل لمس،نیست پس لاجرم باید خداوندبه نوعی ما را از نتیجهء افعال ما که باعث سعادت یا شقاوت اخروی میشود آگاه کند و آن تنها بوسیلهء همین پیامبران خواهد بود که دین آنان جهانی شده و چون دین آنها تحریف شده ،(که قبلا عرض کردم)پس بهترین دین اسلام خواهد بود که نتیجهء درک آن،معیاری برای خوبی و بدی است.اگر خوبی و بدی دارای معیار الهی نباشد و هرکس با تخیل خود نیک و بد را معنا کند ،در تعارضات باید چه کرد؟اما پاسخ معاندان.آنها این سوال را با سوال دیگر جواب میدهند.و آن این است که آیا عمل به فطریات نیازمند وحی است؟ج:خیر فطریات را در هر دینی که باشی میتوانی ادراک کنی .س:اگر تمام بشر نیاز مند پیامبر باشد چطور است که خداوند از کل جهان خاورمیانه را آماج نزول تمام پیغمبران قرار داده؟و در امم دیگر یا اصلا پیغمبری نبوده یا اینکه اگر بوده اثری از اشاعهء توحید و .... و کتب آسمانی در آن نمیبینیم؟مثلا آیا خداوند در روز قیامت میآید و به آن آفریقاییهای برهنه که در دسته های 100 نفری با نیزه دنبال کرگدن میکنند میگوید:ای ملعونها چرا غسل ترتیبی انجام ندادید؟آنها میگویند آقا اصلا در مورد چی داری حرف میزنی؟ما اصلا در جامعهء خود دین نداشتیم!خدا میگوید به من ربطی نداره میخواستید از آسمان بفهمید برید جهنم؟؟!!!!مسلما خیر!مسلمانان آمده اند و تمام ادیان را زیر سوال برده اند و فقط خود را محق میدانند.از این گروه هم فقط شیعه ها به بهشت میروند.از گروه شیعه هم فقط شیعیان اثنی عشری که درویش و ... نیستند و از این گروه فقط کسانی که اعمال خیر انجام میدهند و .... ج:خب بله معلومه به همین خاطره که در قرآن داریم خدا جهنم را از کفار پر میکند س:اولا قرآن هنوز ثابت نشده که از قرآن بتوانیم آیه بیاوریم اما خدشه بر استدلال شما این است.شما میگویید خدا برای هدایت بشریت و اتمام حجت قرآن را آورد که فرقان باشد یعنی فرق بین نیک و بد را ممیز کند.چرا؟چون بشر نیاز به هدایت دارد درسته؟آیا منظور شما از بشریت همین چند نفری هستید که دور هم در خاور میانه جمع شدید؟بقیه مردم باید چه کنند؟ ج:آنها بر اساس فطریات بدیهی که باور دارند محاسبهء اعمال میشوند. س:خب اگر امکان این باشد که خداونددر نوع امتحان استطاعت و وسع فرد را در نظر بگیرد،و الزام پیامبری برای گروهی متصور نباشد ،پس چه استدلالی برای وجوب حضور پیغمبر وجود دارد؟با این حساب دلیل حدوث شیء حدوث آن است. و چون اکثریت مردم جهان بدون پیغمبر ما ممکن است بهشتی شوند و محک فطریات باشد،با چه استدلالی الزام حدوث پیامبربرای بشر را ثابت میکنید؟؟؟؟(دوستان میتوانند جوابها را برای بنده بفرستند تا بحث موثر تر شود مخالفین و موافقین) اما جوابهای موافقان در اشکالات 1:در مورد اینکه معجزه حتما باید سنخیت با افعال بشری نداشته باشد قرآن هم از نظر عوام الناس چنین حالتی دارد یعنی سنخیت بشری دارد اما در حقیقت کسب علوم بشر از طریق کلاس و ... است اما علم حضرت از طرق بشری کسب نشده بود ج:اولا که هنوز معلوم نیست علم حضرت از طرق بشری کسب نشد ه باشد چون ایشان بازرگان بودند ونظیه ای میگوید که از تلفیق ادیان مختلف مثل زرتشتیت و مسیحیت و یهودیت چنین دینی ایجاد شده.در ثانی مفاهیم قرآنی مفاهیم علمی و معجزه ای نیست!مفاهیم عادی در مورد روش زن داری و ارث و قصه و ... است و به نوعی نیست که اگر عبارت قرآن را یکی بخواند فکر کند که مثلا عصا اژدها شده بکه نهایتا حروفی موزون میبیند در ثالث عربها یی بودند که بیسواد بودند اما شعر هم میساختند.در رابع در داستان قلم و دوات که بین شیعه و سنی واقع شده حضرت قلم و دوات طلبید که چیزی بنویسد و این نشاندهندهء این است که ایشان نوشتن بلد بودند. ج:نظریه را که نمیشود بعنوان استدلال در بحث بکار برد فقط باید از محکمات استدلال نمود. در ثانی»قرار نیست خداوند از شاتل فضایی و ... صحبت کند چون موضوع قرآن بشر است نه کتاب دانستنیها و چون مخاطب بشر است باید روشهایی برای زندگی بهتر بشر موجود باشد در ثالث:اگر عربها ی شاعر میتوانستند استدلال کنند و حضرت را محکوم کنند این کار را میکردند واین خود معنای اعجاز میدهد. دررابع:طلبیدن قلم و دوات را باید به سند مراجعه کرد که صحیحه اما ممکن بود منظور حضرت این بود که من بگویم و فرد دیگری بنویسد یا ممکن است بعد ها نوشتن یاد گرفته باشند و این استدلال ضعیفه ج:با تمام این استدلالات که صحیح بودند باید عرض کنم که اعجاز قرآن به هیچ وجه با این سخنان اثبات نمیشود.چون وجه اعجازی یا معانی خارق العاده است که در قرآن چنین چیزی نیست یا اعجاز لفظی قرآن است که با اینکه بعضی قسمتهایش موزون است،بسیاری از الفاظش نا مرتب و ناموزن است و اصلا موزون بودن و استفاده از استعارات و ... دلیل اعجاز نمیشود چون بشر میتواند چنین کند.انتخاب لغت در کلام که اعجاز نمیشود و اینکه میگویید فقط عربها متوجه این اعجاز میشدند هم محل اشکال است.ج:در خود اعجاز موسوی علیه السلام مگر همه مردم اعجاز را درک کردند!!گفتند ایشان جادوگر است فقط جادوگران اعجاز را درک کردند س:اصلا چنین نیست.درسته ممکن است اژدها شدن عصا چشم بندی باشد اما شکاف دریایی که مردم از آن عبور کردند که جادوگری نبود!!! کلام آخر(معاندین)معجزه اصلا برای چه میآید؟معجزه حجت قاطعی است که دهان خلق بسته شود- حجت تمام شود –حجت قطعی است برای جنس بشر که چشم بسته هرچه فرد مدعی پیامبری بگوید را اطاعت کنند.اگر بنا باشد معجزه در اثبات خودش هم بماند که دیگر معجزه نیست.آنهم معجزه ای که فرد مدعی آن بگوید این کتاب شاعری کردن خداونده یا الفاظ موزونی از خداونده!!( دوستان میتوانند جوابها را برای بنده بفرستند تا بحث موثر تر شود مخالفین و موافقین ) ثالثا در مورد مواردی مثل تایید برده داری و جواب نتوانستند بدهند بقیه را نتوانستند جواب دهند...اما در مورد 8:جواب این است که خداوند خیلی کارها میتواند انجام دهد اما چون نزول کتب آسمانی تدریجی است هم بعلت اینکه نوعی از تکوین بشر ،تفکر و تعقل او در آیات است و هم اینکه زمان ووسع بیشتری برای تمام قوانین ریز نبوده قرآن به این صورت آمده اما درهمین قرآن امر به اطاعت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله وسلم شده و به تبع اوامر ایشان داستان احادیث و تفسیر قرآن حتی در زمان خود حضرت هم بوده که در قرآن هم به آن اشاره شده که و اذا سئلک عبادی عنی یا و یسئلونک عن الروح... و ... و بنظر هر فرد منصفی این جواب در شمارهء 8 کافی است اما مهمترین اشکالی که معاندین میگیرند و برای فردی که از خارج از دین نگاه میکند کاملا منطقی است این است.شما در جای جای قرآن مطالبی میبینید که بنظر نادرست میآید.وقتی اعتراض میکنید میگویند:خدا عالم تره یا شما و این ایراد دور است که باطل است.فرد شکاک میگوید آقا چرا در قرآن برده داری نه تنها نهی نشده بلکه تایید شده؟شما میگویی خدا عالم است یا تو؟در حالی که این آقا نه تنها هیچ اعجاز خاصی در قرآن ندیده،بلکه میخواهد با یافتن این غلطها و مطالب مخالف فطرت بشری بگوید که این قرآن اصلا معجزه نیست!!!حالا شما برای اثبات اعجاز قرآن میگویید چون معجزه است پس هرچه میگوید درسته؟؟؟خب اعجاز که هنوز ثابت نشده که شما بر اسا اعجازنتیجه بگیرید؟در ضمن هنوزهیچ کسی نتوانسته اعجاز قرآن را ثابت کند.یعنی لفظی را در قرآن بیاورد که با دیدن آن انسان اعجاز عیسوی در زنده شدن مرده ها از قبر را به یاد آورد و این جمله را مانند آن ،معجزه تلقی کند.
اما استدلالاتی هم موافقین در حجیت قرآن میآورند یکی از بزرگترین استدلالات قوانین ریاضی قرآن در تعداد حروف است که راشد خلیفه واضع آن بوده.گه بله اعداد هر سوره بر 19 قابل قسمته و... در حالی که اصلا چنین چیزی نیست.در حالی که حروف بقره 25500 است و کلمات آنهم 6121 است(بر اساس قرآن سقازاده که بنظرم این اعداد هم جعلی است).یا در سوره های کوچک مثلا فلق 23 کلمه و 73 حرف دارد یا اخلاص 47 حرف و 15 کلمه دارد(که البته اگر این کلمات را با 4 کلمه بسم الل.....در نظر بگیریم میشود 19 تا بشرطی که واو های ربط را کلمه نگیریم.اما در بقیه سور چنی نقصه ای وجود ندارد.در ضمن این وضّاع شیِّاد حقه باز اصلا نفهمیده که قرآن به قرآئت آمده نه به حروف(شاید شما بگویید فرقش چیه؟)خب عرض میکنم شما رحمان را رحمان میخوانید ولی رحمن مینویسید و الف مقصوره را اکثرا حساب نمیکنند.در آیهء سلیمانیه داریم درسورهء نمل انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمن الرحیم ان لا تعلوا علیّ و اتونی مسلمین.در حالی که بنده در قرآن دیگری دیدم الاّ تعلوا علیّ و اتونی مسلمین.در حالی که در خود تعلوا،تعلو خوانده میشود و تعلوا نوشته میشود .ان لا نوشته میشود اما ن ادغام میشود و با حذف نون مدغمه میشود الاّ تعلوا علیّ پس میشود همه گونه حقه بازیی در طرز نوشتار آن داشت.چون بنده در عدد گیزی دوایر مختلف کار میکردم هیمشه در گیر بودم مثلا در لفظ موءمن بعضی ها همزه را حذف شده میدانند بعضی ها خیر در لفظ الله تشدید را حرف بحساب میآورند و بعضی ها خیر و ... در هر حال از این کلاّشها زیاده با همه اینها باز هم ادعا های این حقه باز در مورد قرآن و اعجاز عددی آن دروغ و کذب محضه و چون هیچکس آنقدر بیکاری نیست که برود همه حروف سوره ء بقره را بگردد ببیند این عدد است یا خیر حکایت ملا نصرالدین و الاغش به میان میآید که میخ الاخ خود را بر زمین کوفت و گفت اینجا مرکز زمین و بین قطبین است.یکی گفت بابا این چرندیات چیه؟گفت:باور نداری برو(متر)ذرع کن!!! دلیل دیگری که بر اعجاز قرآن میآورند قصه کربلایی کاظمه که در یک آن حافظ کل قرآن شد.بنده این را باور میکنم چون در زمان شاه اتفاق افتاده. تمام علمای آن عصر هم ایشان را امتحان نمودند و دیدیند حافظ کل قرآن است حتی معکوس قرآن.خب این هم دلیل اعجاز نیست.از کجا معلوم که فردی که ایشان را حافظ کرده ازجانب خدا بوده؟شاید برای حضرت هم چنین داستانی ایجاد شده و اصلا چون جز برای حضرت فرد دیگری هم که امی بوده بدون معلم دارای چنین اثراتی شده پس دیگه 100 در 100 قرآن نمیتواند معجزه باشد چون مشابه اعجاز نبوی (صلی الله علیه و آله وسلم)پیدا شده (دوستان میتوانند جوابها را برای بنده بفرستند تا بحث موثر تر شود مخالفین و موافقین ) و این استدلال نه تنها اعجاز را اثبات نمنیکند بلکه خلاف آنرا اثبات میکند.اما این واقعه،عدم تحریف قرآن را به انحائی ثابت میکند.(نظر مخالفان)از دید یک فرد منصف و انسان بما هو انسان که در بند هیچ عقیده ای نیست و منصفانه(نه بر اساس تحجر فکر)داوری میکند.بنظر میرسد که منتقدین،استدلالات محکمتری داشته باشند و نمیشود جواب آنهارا داد.البته خودم را عرض میکنم.امیدوارم دوستان همکاری کنند اگر جواب بهتر و غیر تکراریی بر استدلالات آنها دارند عرضه کنند.بر اساس این استدلالات هر فرد منصفی حق را به آنها میدهد.ادامه دارد....
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.