به به چه قدر زندگی خوب و جالبیه... چه روزهای عالی و موفقیت آمیزی به به... سلام به تمام دوستان عزیز و گل امروز میخواستم در باب حدیث"افضل الاعمال انتظار الظهور"بحث کنیم البته فحوای حدیث اینچنینه... هر امتی برای خود قائل به منجی میباشد.بعضی ها کوروش کبیر ،بعضیها موسی علیه السلام ،بعضی ها عیسی روح الله علیه السلام و بعضی زرتشت علیه السلام و .... اما بحث از اینجا آغاز میشود که فرضا فردی بیاید و مشکلات بشر را با کشتن ظالمان برطرف کند.(یادتون باشه بحث آزاده و سوای اندیشه های مذهبی که داریم بر اساس استدلالات گذشته باید بحث شود)انتظار ظهور چنین فردی چرا باید عملی خیر تلقی شود و بیشترین فایده ها را دا شته باشد؟؟؟قبلا با استدلالات توحیدی ثابت کردیم خداوند یعنی خود حکمت،ذات درایت و عدل .نه اینکه قانونی سوی الله باشد که چون خداوند به آن قانون عمل نموده بشود عادل یا چون به فلان حکمت عمل نموده بشود حکیم(بنده را با معتزله اشتباه نگیریدا... این حکمت از دید عقل انسان کاملا ملموسه)خب ادامه.... حقیقتی که ذاتا حکیم است و بعلت عدم اشتقاق صفات و برآیند صفات ثبوتیه در یک حقیقت واحد میتوان گفت ذات الله یک حقیقت واحد است که تبلور های حقیقت او برای ما که ممکن الوجود هستیم مثلا بصورت 99 نام خداوند در خواهد آمد .در حالی که با یاد آوری هر اسم خداوند بقیه ملزومات آن هم به آن ملحق میشود.مثلا صفت حکمت را فردی میتواند داشته باشد که زنده باشد و ...(در آرشیو توحید درسها و استدلالات را قبلا عرض کردم)خب ...آیا چنین موجودی ممکنه کار لغو و بیهوده انجام دهد؟؟؟قصه گریه برای حضرت سید الشهداء (یا ائمه علیهم السلام )و بخشیده شدن تمام گناهان فرد هم قصه عجیب و غریب دیگری است.سوای اینکه این احادیث با ذات دین مغایرند ،فرضا هم اگر وجود داشته باشند هزار ها اما و اگر و بشرطها وشروطها دارد که بهتره همان شرط و شروطها ذکر شود.یک لحظه از تعصب و خشک مغزی خارج شوید.قرار شد اگر یک سر سوزن از اندیشه های پوسیده خود فاصله بگیریم هزار قدم به خوشبختی نزدیک تر شویم.سوال بنده روشنه.مگر نه اینکه خداوند در هیچ امتی تغییری ایجاد نمیکند مگر آنها زمینه ساز تغییر در وجود خود شوند که انّ الله لا یغیّر ما بقوم... ؟خب اگر فرضا بنده برای حضرت علیه السلام گریه کنم باز هم که همینم !!! مامون،قاتل حضرت ثامن الحجج هم کلی برای حضرت اشک ریخت پس باید بهشتی شود؟؟؟ حکایت این حدیثه که انسان باید به دنیا بی اعتنا باشد.خوب یکنفر میرود و از شدت بی اعتنایی خود کشی میکند... ببینید اینها وجوه مختلفی دارند.بنده عرضم اینه که فرضا اگر چنین احادیثی صحت داشته باشند،شرایطی دارد که از خود حدیث بسیار مهم تر است.آن شرایط چه هستند؟شرایطی که ایجاد تغییر در رفتار ما مینمایند و من نوعی را متحول میکند.ببینم یک دیوانه اگر در عزای کسی بخندد یا در عروسی گریه کند کسی از او مواخذه میکند؟؟؟مسلما جواب منفی است.گریهء یک دیوانه ،رفتار زشت او و.... چرا مورد اعتناء مردم نیست؟چون از حکمت و درایت خالیه و از روی عقل و تفکر نیست. درسته ؟؟؟ حالا اگر من و شما برای کسی که هیچ موانستی با شخصیت او نداریم و هیچ تمایلی به پیروی از او نداریم،تمام عرفان ما به ایشان خلاصه شده در حرکتی انتحاری و صلح علویه و حسنیه را فراموش کرده ایم ،گریه کنیم ،چرا خدا باید تمام کثافت کاریهای ما را ببخشد ؟؟؟این گریه چه تغییری در ماهیت وجودی بنده داده که مستوجب بخشش شوم؟؟ مامون قبل از گریه برای حضرت رضا علیه السلام مامون بود،بعدش هم همون بود آیا باید بخشیده شود؟؟؟؟؟!!
هرزمانی در طول تاریخ هرکسی خواسته برای مقاصد خود چندین نفر فدایی داشته باشد میگوید:حسینی باشید !! گریه کنید برای ایشان(بدون تغییر درون)خدا همه گناهان شما را میبخشد!!!در باب ظهور حضرت هم همینطور .بله انتظار ظهور افضل اعمال است اما معنای آن را چرا کسی به ما نمیگوید؟؟؟آیا معنای انتظار ظهور فقط در خواندن دعای عظم البلاء که در سندش اشکالات زیادی است خلاصه میشود؟؟ یک قصه:یک روز یهودیان دیدند که حواریون و مریدان آنها افراد جن زده را با این الفاظ به حال طبیعی باز میگردانند که:خارج شو ای شیطان پلید باذن عیسی علیه السلام و قدرت روح القدس علیه السلام و...فرد روح زده خوب میشد.یهودیها هم آمدند ادای اینها را در بیاورند رفتند پیش یک فرد روح زده واقعی و گفتند:باذن روح القدس و عیسی علیهما السلام خارج شو:ناگهان فرد روح زده تحت تصرف نیروی آن موجود گفت:من عیسی علیه السلام را میشناسم و روح القدس علیه السلام را هم میشناسم و مطیع آنها هستم.اما همه اینها به شما پدر سوخته ها چه مربوطه ناگهان خاخامهای یهود را به باد کتک گرفت به حدی که با پاهای برهنه فرار کردند.کلام آخر انتظار ظهور مقدماتی دارد و اولین مقدمه آن ظهور انسانیت بدوی نهادینه شده در فطرت ما است و آخرین تجلی آن اِعمال رفتارهایی متناسب با مذهبی که داریم.بار ها گفتم .ما موش مسلمان و مارمولک مسلمان نداریم که.... پس اول رفتاری شایستهء آدمیزاد داشته باشیم بعد با اعمال دینی بگوییم ما آدمی هستیم که فلان دین و مذهب را باور داریم.پس ظهور حضرت اول در وجود ما،رفتار ما ایجاد میشود.یکی از اولین سنتهای اسلام اینه که مومن همیشه مرتب،متبسم است(در سنن ائمه علیهم السلام درج شده)این دین امروز ما همیشه گریه و زاری و غم و اندوه و ... شده!!بجای آموختن علم توحید و معنای امامت،خدا رو شکر توی این روضه ها(یی که بنده سعادت داشتم و حدود 20 ساله در هیچ مجلسی حاضر نشدم)،همش صحبت از گرز و نیزه و تیر سه شعبه و.. هست!!من نمیدونم این روضه خونی حضرت علیه السلام،شرح امامته یا سالن تشریح؟؟یک روز خدمت حضرت استاد مشرف شدم و عرض کردم کمی در مورد نحوهء شهادت حضرت برای من توضیح دهید میدانید چه فرمودند؟؟؟فرمودند پسرم:نوع کشته شدن دلیل فضیلت افراد نیست.فضیلت امام علیه السلام مربوط به نحوهء اطاعت او از خداوند است نه نحوهء تیر خوردن.و بنده اضافه میکنم که حدیثی دیدم از حضرت سید الساجدین علیه السلام که فرمودند:هرکس ادعای محبت ما را داشته باشد و خلاف سنت ورفتار ما عمل کند دروغگو است... و این از عجایب زمانه است که کسی ادعای محبت ما را داشته باشد و خلاف سنت ما عمل نماید.خدایا !!در دنیایی که گریه کردن،غم و بدبختی،هوار کشیدن در خیابانها ، سیه پوش بودن و مزاحمت برای مردم در قالب نهی از منکر تبلورهایی از محبت به خداوند و ائمه علیهم السلامه،ما را با حکمت الهی خودت آشنا کن تا کمی انسان بودن را درک کنیم.دین اسلام پیشکش.اجازه بده به خانمها به شکل یک انسان نگاه کنیم نه به شکل یک زن... بجای مزخرفات و چرندیات ،اجازه بده با ظهور حکمت عُلوی تو درجان ما،در مسیری قرار بگیریم که خود و دنیایما نرا متحول کنیم.چند تاسف... قراره یک مسلمان دنیا را متحول کنه نه؟؟
بقول جناب حافظ(فقط وجه شعری ایشون مد نظر بنده است):مرید پر مغانم زمن مرنج ای شیخ... چرا که وعده تو کردیّ و او بجا آورد البته منظور بنده اساتید بزرگوار و روحانیون نیستند .فکر کنم این شعر ازجناب صائب است که فرموده:کار با عمامه و قطر شکم افتاده است/خم دراین مجلس بزرگیها به افلاطون کند . مثل جناب ا.ب که عمامه را وسیلهء دعانویسی قرار داده .در آخر الهم اهدنی من عندک و افض علیّ من فضلک و انشر علیّ من رحمتک و انزل علیّ من برکاتک الهم صل علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم بعدد ما احاط به علمک و العن اعداء ظالمیهم من الاولین والاخرین و شایعت و بایعت و تابعت لهم
هرزمانی در طول تاریخ هرکسی خواسته برای مقاصد خود چندین نفر فدایی داشته باشد میگوید:حسینی باشید !! گریه کنید برای ایشان(بدون تغییر درون)خدا همه گناهان شما را میبخشد!!!در باب ظهور حضرت هم همینطور .بله انتظار ظهور افضل اعمال است اما معنای آن را چرا کسی به ما نمیگوید؟؟؟آیا معنای انتظار ظهور فقط در خواندن دعای عظم البلاء که در سندش اشکالات زیادی است خلاصه میشود؟؟ یک قصه:یک روز یهودیان دیدند که حواریون و مریدان آنها افراد جن زده را با این الفاظ به حال طبیعی باز میگردانند که:خارج شو ای شیطان پلید باذن عیسی علیه السلام و قدرت روح القدس علیه السلام و...فرد روح زده خوب میشد.یهودیها هم آمدند ادای اینها را در بیاورند رفتند پیش یک فرد روح زده واقعی و گفتند:باذن روح القدس و عیسی علیهما السلام خارج شو:ناگهان فرد روح زده تحت تصرف نیروی آن موجود گفت:من عیسی علیه السلام را میشناسم و روح القدس علیه السلام را هم میشناسم و مطیع آنها هستم.اما همه اینها به شما پدر سوخته ها چه مربوطه ناگهان خاخامهای یهود را به باد کتک گرفت به حدی که با پاهای برهنه فرار کردند.کلام آخر انتظار ظهور مقدماتی دارد و اولین مقدمه آن ظهور انسانیت بدوی نهادینه شده در فطرت ما است و آخرین تجلی آن اِعمال رفتارهایی متناسب با مذهبی که داریم.بار ها گفتم .ما موش مسلمان و مارمولک مسلمان نداریم که.... پس اول رفتاری شایستهء آدمیزاد داشته باشیم بعد با اعمال دینی بگوییم ما آدمی هستیم که فلان دین و مذهب را باور داریم.پس ظهور حضرت اول در وجود ما،رفتار ما ایجاد میشود.یکی از اولین سنتهای اسلام اینه که مومن همیشه مرتب،متبسم است(در سنن ائمه علیهم السلام درج شده)این دین امروز ما همیشه گریه و زاری و غم و اندوه و ... شده!!بجای آموختن علم توحید و معنای امامت،خدا رو شکر توی این روضه ها(یی که بنده سعادت داشتم و حدود 20 ساله در هیچ مجلسی حاضر نشدم)،همش صحبت از گرز و نیزه و تیر سه شعبه و.. هست!!من نمیدونم این روضه خونی حضرت علیه السلام،شرح امامته یا سالن تشریح؟؟یک روز خدمت حضرت استاد مشرف شدم و عرض کردم کمی در مورد نحوهء شهادت حضرت برای من توضیح دهید میدانید چه فرمودند؟؟؟فرمودند پسرم:نوع کشته شدن دلیل فضیلت افراد نیست.فضیلت امام علیه السلام مربوط به نحوهء اطاعت او از خداوند است نه نحوهء تیر خوردن.و بنده اضافه میکنم که حدیثی دیدم از حضرت سید الساجدین علیه السلام که فرمودند:هرکس ادعای محبت ما را داشته باشد و خلاف سنت ورفتار ما عمل کند دروغگو است... و این از عجایب زمانه است که کسی ادعای محبت ما را داشته باشد و خلاف سنت ما عمل نماید.خدایا !!در دنیایی که گریه کردن،غم و بدبختی،هوار کشیدن در خیابانها ، سیه پوش بودن و مزاحمت برای مردم در قالب نهی از منکر تبلورهایی از محبت به خداوند و ائمه علیهم السلامه،ما را با حکمت الهی خودت آشنا کن تا کمی انسان بودن را درک کنیم.دین اسلام پیشکش.اجازه بده به خانمها به شکل یک انسان نگاه کنیم نه به شکل یک زن... بجای مزخرفات و چرندیات ،اجازه بده با ظهور حکمت عُلوی تو درجان ما،در مسیری قرار بگیریم که خود و دنیایما نرا متحول کنیم.چند تاسف... قراره یک مسلمان دنیا را متحول کنه نه؟؟
بقول جناب حافظ(فقط وجه شعری ایشون مد نظر بنده است):مرید پر مغانم زمن مرنج ای شیخ... چرا که وعده تو کردیّ و او بجا آورد البته منظور بنده اساتید بزرگوار و روحانیون نیستند .فکر کنم این شعر ازجناب صائب است که فرموده:کار با عمامه و قطر شکم افتاده است/خم دراین مجلس بزرگیها به افلاطون کند . مثل جناب ا.ب که عمامه را وسیلهء دعانویسی قرار داده .در آخر الهم اهدنی من عندک و افض علیّ من فضلک و انشر علیّ من رحمتک و انزل علیّ من برکاتک الهم صل علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم بعدد ما احاط به علمک و العن اعداء ظالمیهم من الاولین والاخرین و شایعت و بایعت و تابعت لهم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.