باسلام میخواستم دربارهء تفسیر سورهء توحید بنویسم اما چند روزیه مشغول کتب اسفار و فلسفه و حکمت اشراق هستم تا رسیدم به این جمله از کتاب مقالات فلسفی جناب مطهری ص 199که"به عقیدهء فلاسفهتوصیف ذات حق به این گونه صفات(صفات ممکن الوجودی)چون از محدودیت ناشی میشود،روا نیست و به اصطلاح تشبیه است.یعنی تشبیه حق به خلق
که از ان در دین نهی شده است.ولی عارف چه میگوید؟ آیا عارف که او معتقد به وحدت وجود است.و برای حق شریکی در موجودیت قایل نیست.
همه عوارض ممکن الوجودی را (محدودیت.کثرت .مخلوقیت.حدوث و جوهریت و عرضیت)را از قاموس خویش میزداید یا انها بکار میبرد؟...عارف که معتقد به وحدت الوجود است اشیاء را به اینگونه نفی میکند و وجود آنها را اولا (وجود ظلی و ظهوری)نه(وجود حقیقی)میداند.پس نفی وجود حقیقی میکند بدون آنکه و جود ظلی را نفی کرده باشد. ثانیا اشیا یعنی وجودات ظلیه را همه یکجا ظهو رات حق و تجلیات حق و شئون و اسماء حق میداند.بنابراین به یک اعتبار ذات حق در مرتبهء ذات، همهء صفات صفات مخصوص مخلوقین از او سلب میشود. و در اینجا تنزیه کامل حکمفرماست. و در مرتبهء دیگر شئون و اسما و صفات حق،ثانی حق نیست بلکه خود حق است در مرتبهء اسماء و صفات.از این نظر حق در مرتبهء اسماء و صفات خود به همهء شئون مخلوقات از قبیل مخلوقیت و سایر عوارض ممکنالوجودی متصف میشود.و در این مرتبه تشبیه حکمفرماست . این است که عرفا خلق را (حق مقید میگویند)...عرفا قایل به تشبیه در عین تنزیه و تنزیه در عین تشبیه هستند.و از دید آنان نزاع معروف میان متکلمان که آیا تنزیه صحیح است یا تشبیه و لازمهء تنزیه مطلق عدم امکان معرفت است از بین رفته
"و مزخرفات دیگه .بدی فلسفه و عرفان اینجوری اینه که مسایل ساده و یقینی رو بقدری میپیچونه که انسان دچار اشفتگی فکر میشه.من هم تو این فکر افتادم که ایا شناخت افعال خدا خداشناسی و دسترسی به ذات نیست؟اگر صفات خدا عین ذاتند پس رحمانیت صفت فعلی خداست که وابسته به ذات است. حالا ایا با درک افعال،ذات فاعل یا ادراک به ذات فاعل هویدا نمیشود؟خلاصه استدلال این که ذات با فعل مقارن یا مباین است چیست؟امشب ساعت حدود 11.30 بود که سعادت پا بوسی استاد برای من حاصل شد. و خدمت ایشون مشرف شدم.ایشون فرمودند:پسرم اولا این که شما ها نیازی نیست وارد فلسفه و عرفان بشید من شما را نهی میکنم چون دین شما لوازم سعادت شما رو به اندازهء کافی در اختیارتون قرار داده .(پس متوجه شدم در نتیجه این مسایل ضد دینه).اما در مورد سوال شما که در ذهنت پرسیدی.ایا خداوند در ساحت زمان و مکان معنا میشه و قرار میگیره؟عرض کردم خیر. اما سوال من اینه که صفات فعلی به چه دلایلی عین ذات نیستند.مثلا غفاریّت خدا آیا از ذات جداست؟اگر جداست پس کی ما رو عفو میکنه.اگر رزاقیت جدای ذات خداست پس این فعل از کی صادر میشه.اگر صفاتیه که عارض به ذاته ذات موصوف میشه و توصیف میشه و حقیقت قابل وصف در حیطهء ادراک تخته بند شده در نتیجه واجبیت خودش را از دست میده؟فرمودند:تا اینجا پذیرفتی که خدا در چار چوب زمان و مکان محصور نمیشه چون خودش خالق زمان و مکانه درسته؟عرض کردم بله فرمودند:پس خدا قطعا با هیچ موجودی مشابه نمیشه.گفتم اخه بعضی از عرفا و بقول دوستم امیرکه راوی کلام آیت الله شیرازی بود از قول ایشان گفت که ملایکو موجودات عالم ملکوت در چار چوب زمان و مکان نیستند!فرمودند خودت این جواب رو میدونی به چند دلیل این جمله غلطه.1:اگر ملایک در چارچوب زمان و مکان نباشند در عالمی تحت عنوان ملکوت هم نمی توانند حضور داشته باشند چون مجبور به پیروی از قوانین آن بعد و الزامات انند
2:اگر زمان بر آنها عارض نشود پس قدیم بالذات میشوند و همقدمت خداوند پس خدا در قدم زمانی شریک پیدا میکنه
3:زمانی که ملایک جسم میگیرند در چارچوب ماده هستند پس هم زمان بر آنها عارض میشه 4: و هم جهت و سمت پیدا میکنند 5:و هم مکان بر انها عارض میشه یعنی درجایی که هستند قهرا در جای دیگر خلقت وجود ندارند 6:هر مخلوقی به محض خلق شدن اگر متحرک باشد یا اجزا داشته باشد در محدودهء زمانی معنا میشه.مصداق زمانها در هر کره یا عالمی یا موجودی متفاوتند اما بُعد و حرکت و اجزاء از مختصات آنان است0(انشاء الله خدا ما رو از دست این حقه بازیا نجات بده عجب حکمتی در کلام حضرت استاد موجوده!!!!!)
اما در باب عدم تشابه بعد از 12 سال تدریس توحید که باور داری خدا شبیه و اجزا و صفات مخلوقات رو نداره؟حضورشون عرض کردم بله
فرمودند خب حالا به من جواب بده.آیا هر صفت فعلی خداوند در زمان یا مکان خاصی بر مخلوق عارض نمیشه؟(مثلا غفرانیت بعد از توبه و پشیمانی از گناه.رزاقیت موقع روزی دادن. و...)عرض کردم حضورشان بله.فرمودند:اگر افعال عین ذاته پس چرا مشمول زمان و مکان میشه؟در نتیجه خدا مشمول زمان و مکان میشه!عرض کردم حقیقتا درست میفرمایید.بله.فرمودند:آیا ذات قابل ادراکه؟گفتم خیر چون در آنصورت ممکن تصرف به ذات واجب پیدا میکنه از نظر شعور و درک ذات
فرمودند پس اگر افعال عین ذاته چطور اونها رو درک میکنی؟عرض کردم صحیحه.فرمودند افعال درسته که از ذاته اما ما هیچ درکی از ذات نمیتونیم داشته باشیم و افعال او نمادهایی برای ما ایجاد میکنند که توسط پیامبران بر اوردی در ذهن ما خلق میشه و خدا همین اندازه توحید را صلاح میدونه.چگونه ذاتی که منتشر نشده قابل درک ممکنه باشه؟عرض کردم ممکن نیست.فرمودند:خودت در مورد حی بودن که صفت ذاتیه مگر ننوشتی که زندگیی و حی بودن ذات ضد حی بودن ممکن الوجوده اسم زنده بوده ما با خدا مشابه شده اما ذات حیات او ضد حیات ماست و... عرض کردم بله فرمودند همینقدر فعلا برای خلجان فکرت کافیه.
البته این مطالب مفهومی از کلام حضرت استاد بودند نه لغت به لغت چون نیم ساعت بعد از رفتن ایشان من این ها رو نوشتم
تذکر :بدون خواندن آرشیو های توحیدی اینها رو درک نمیکنید
که از ان در دین نهی شده است.ولی عارف چه میگوید؟ آیا عارف که او معتقد به وحدت وجود است.و برای حق شریکی در موجودیت قایل نیست.
همه عوارض ممکن الوجودی را (محدودیت.کثرت .مخلوقیت.حدوث و جوهریت و عرضیت)را از قاموس خویش میزداید یا انها بکار میبرد؟...عارف که معتقد به وحدت الوجود است اشیاء را به اینگونه نفی میکند و وجود آنها را اولا (وجود ظلی و ظهوری)نه(وجود حقیقی)میداند.پس نفی وجود حقیقی میکند بدون آنکه و جود ظلی را نفی کرده باشد. ثانیا اشیا یعنی وجودات ظلیه را همه یکجا ظهو رات حق و تجلیات حق و شئون و اسماء حق میداند.بنابراین به یک اعتبار ذات حق در مرتبهء ذات، همهء صفات صفات مخصوص مخلوقین از او سلب میشود. و در اینجا تنزیه کامل حکمفرماست. و در مرتبهء دیگر شئون و اسما و صفات حق،ثانی حق نیست بلکه خود حق است در مرتبهء اسماء و صفات.از این نظر حق در مرتبهء اسماء و صفات خود به همهء شئون مخلوقات از قبیل مخلوقیت و سایر عوارض ممکنالوجودی متصف میشود.و در این مرتبه تشبیه حکمفرماست . این است که عرفا خلق را (حق مقید میگویند)...عرفا قایل به تشبیه در عین تنزیه و تنزیه در عین تشبیه هستند.و از دید آنان نزاع معروف میان متکلمان که آیا تنزیه صحیح است یا تشبیه و لازمهء تنزیه مطلق عدم امکان معرفت است از بین رفته
"و مزخرفات دیگه .بدی فلسفه و عرفان اینجوری اینه که مسایل ساده و یقینی رو بقدری میپیچونه که انسان دچار اشفتگی فکر میشه.من هم تو این فکر افتادم که ایا شناخت افعال خدا خداشناسی و دسترسی به ذات نیست؟اگر صفات خدا عین ذاتند پس رحمانیت صفت فعلی خداست که وابسته به ذات است. حالا ایا با درک افعال،ذات فاعل یا ادراک به ذات فاعل هویدا نمیشود؟خلاصه استدلال این که ذات با فعل مقارن یا مباین است چیست؟امشب ساعت حدود 11.30 بود که سعادت پا بوسی استاد برای من حاصل شد. و خدمت ایشون مشرف شدم.ایشون فرمودند:پسرم اولا این که شما ها نیازی نیست وارد فلسفه و عرفان بشید من شما را نهی میکنم چون دین شما لوازم سعادت شما رو به اندازهء کافی در اختیارتون قرار داده .(پس متوجه شدم در نتیجه این مسایل ضد دینه).اما در مورد سوال شما که در ذهنت پرسیدی.ایا خداوند در ساحت زمان و مکان معنا میشه و قرار میگیره؟عرض کردم خیر. اما سوال من اینه که صفات فعلی به چه دلایلی عین ذات نیستند.مثلا غفاریّت خدا آیا از ذات جداست؟اگر جداست پس کی ما رو عفو میکنه.اگر رزاقیت جدای ذات خداست پس این فعل از کی صادر میشه.اگر صفاتیه که عارض به ذاته ذات موصوف میشه و توصیف میشه و حقیقت قابل وصف در حیطهء ادراک تخته بند شده در نتیجه واجبیت خودش را از دست میده؟فرمودند:تا اینجا پذیرفتی که خدا در چار چوب زمان و مکان محصور نمیشه چون خودش خالق زمان و مکانه درسته؟عرض کردم بله فرمودند:پس خدا قطعا با هیچ موجودی مشابه نمیشه.گفتم اخه بعضی از عرفا و بقول دوستم امیرکه راوی کلام آیت الله شیرازی بود از قول ایشان گفت که ملایکو موجودات عالم ملکوت در چار چوب زمان و مکان نیستند!فرمودند خودت این جواب رو میدونی به چند دلیل این جمله غلطه.1:اگر ملایک در چارچوب زمان و مکان نباشند در عالمی تحت عنوان ملکوت هم نمی توانند حضور داشته باشند چون مجبور به پیروی از قوانین آن بعد و الزامات انند
2:اگر زمان بر آنها عارض نشود پس قدیم بالذات میشوند و همقدمت خداوند پس خدا در قدم زمانی شریک پیدا میکنه
3:زمانی که ملایک جسم میگیرند در چارچوب ماده هستند پس هم زمان بر آنها عارض میشه 4: و هم جهت و سمت پیدا میکنند 5:و هم مکان بر انها عارض میشه یعنی درجایی که هستند قهرا در جای دیگر خلقت وجود ندارند 6:هر مخلوقی به محض خلق شدن اگر متحرک باشد یا اجزا داشته باشد در محدودهء زمانی معنا میشه.مصداق زمانها در هر کره یا عالمی یا موجودی متفاوتند اما بُعد و حرکت و اجزاء از مختصات آنان است0(انشاء الله خدا ما رو از دست این حقه بازیا نجات بده عجب حکمتی در کلام حضرت استاد موجوده!!!!!)
اما در باب عدم تشابه بعد از 12 سال تدریس توحید که باور داری خدا شبیه و اجزا و صفات مخلوقات رو نداره؟حضورشون عرض کردم بله
فرمودند خب حالا به من جواب بده.آیا هر صفت فعلی خداوند در زمان یا مکان خاصی بر مخلوق عارض نمیشه؟(مثلا غفرانیت بعد از توبه و پشیمانی از گناه.رزاقیت موقع روزی دادن. و...)عرض کردم حضورشان بله.فرمودند:اگر افعال عین ذاته پس چرا مشمول زمان و مکان میشه؟در نتیجه خدا مشمول زمان و مکان میشه!عرض کردم حقیقتا درست میفرمایید.بله.فرمودند:آیا ذات قابل ادراکه؟گفتم خیر چون در آنصورت ممکن تصرف به ذات واجب پیدا میکنه از نظر شعور و درک ذات
فرمودند پس اگر افعال عین ذاته چطور اونها رو درک میکنی؟عرض کردم صحیحه.فرمودند افعال درسته که از ذاته اما ما هیچ درکی از ذات نمیتونیم داشته باشیم و افعال او نمادهایی برای ما ایجاد میکنند که توسط پیامبران بر اوردی در ذهن ما خلق میشه و خدا همین اندازه توحید را صلاح میدونه.چگونه ذاتی که منتشر نشده قابل درک ممکنه باشه؟عرض کردم ممکن نیست.فرمودند:خودت در مورد حی بودن که صفت ذاتیه مگر ننوشتی که زندگیی و حی بودن ذات ضد حی بودن ممکن الوجوده اسم زنده بوده ما با خدا مشابه شده اما ذات حیات او ضد حیات ماست و... عرض کردم بله فرمودند همینقدر فعلا برای خلجان فکرت کافیه.
البته این مطالب مفهومی از کلام حضرت استاد بودند نه لغت به لغت چون نیم ساعت بعد از رفتن ایشان من این ها رو نوشتم
تذکر :بدون خواندن آرشیو های توحیدی اینها رو درک نمیکنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.