۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

توحید 26 ادامه....تفسیر

با عرض سلام و تبریک به مناسبت لیالی قدر طبق معمول ادامهء تفسیر سورهء مبارکهء توحید اما قبل از ان در حدیثی آمده که لیله القدر یکی از علائمش این است که اگر هوا گرم باشد خنک میشود و اگر سرد باشد معتدل (و دل انگیز)میشود البته این یکی از علائم نقل شدهء ان است
اما ادامهء تفسیر سورهء توحید ایهء 4 ولم یکن له کفوا احد در ظاهر الکفو و الکفی و الکفاء به یک معنی هستند و معنای آن مثل و نظیر و مانند میباشد یعنی مثل و مشابه و مماثل او چه در صفات و چه در ذات وجود ندارد(تفسیر منهج الصادقین)و میگویند این آیه رد بر مشر کان و مجوسان(و بظاهر شیعیان بدتر از سنی ها و کفار"داخل پرانتز کلام خودمه")که گفتند خدای تعالی شریک دارد(جناب حلاج که قایل به شریک برای خدا نیستند ایشون افاضه نموده اند من ذات خدا هستم لیس فی جبتی غیر الله هم از جناب بایزید بسطامی روایت شده الهم العن هذه العرفا و امثال هم و محبهم و شیعتهم)(از تفسیر شریف لاهیجی جلد 4 صفحهء888).در باب و لم یکن له یعنی نبوده است و نیست و نخواهد بود برای ذات یگانهء او کفوا احد یعنی مِثل و مانند و مشابه یعنی اورا مثل و نظیر و مشابهی در ذات و صفات نیست.لم یکن له کفوا احد صفت سلبی است که ذاتو ساحت کبریایی واجب الوجود ،عدیل و نظیر و مشابه و مثل و مانند ندارد و فرض کفو ومثل و مانند لازمهء انست که واجب الوجود دیگری باشد که کفو و شئون صفات واجب الوجودی را داشته باشد و این ممتنع و محال است.زیرا فرض تعدد واجب الوجودی در این است که هر یک فاقد خصوصیات و تشخصات دیگری باشد تا تعدد واجب الوجودی تحقق بپذیرد ولازم میآید که موجود واجب،مرکب از وجود واجب و فقدان وجود واجب و شخصیت واجب دیگر باشد.که این هم محال است.در نتیجه ساحت کبریایی در ذات واجب خود مثل و کفو ومانند ندارد.و همینطور در ساحت افعال خود مثل و مانند ندارد یعنی وجود امکانی(ممکن الوجود )هر گز نمیتواند در تاثر در معلول خود استقلال داشته باشد و بدون در یافت فیض از جانب حضرت احدیت در معلول خود تاثیر بگذارد.زیرا رابطهء خداوند با مخلوق فقط افاضهء وجود و هستی است وهرگز مخلوق که کل وجود خود را از واجب دریافت کرده هرگز نمیتواند به خالق خود وجودی را اضافه کند(از هر حیث که تصور کنید)(تفسیر انوار درخشان جلد 18 صفحهء 342)شخصی از من ÷رسیده بود انسان میتواند مثل خودش را خلق کند چون علم داره پیشرفت میکنه و انسان هم میتواند خدا باشد... به او گفتم اولا که تابحال موفق به چنین چیزی نشده ثانیا اگرهم موفق بشود از چه ماده ای و با چه اسباب و عللی این کار را میخواهد انجام دهد؟مسلما با عناصر و موادی که خدا از قبل خلق کرده.اگر انسان میخواهد مستقل از خدا عمل کند باید تمام عناصر را خودش از عدم خلق کند و قوانین فزیکی و شیمیایی که خدا خلق نکرده از عدم خلق کند ثالثا با وجود خوش چه میخواهد بکند؟ چون تکوین و ... او توسط خدا بوده!پس اگر انسان زمانی بتواند از عدم (نه باروریها و مهندسیهای ژنتیکی و کار بر روی مخلوقات خدا چه از عناصر و ...)مو جود زنده ای خلق کند اونوقت من میگن آفرین برخدا (نه بر این انسان)چون موجودی خلق کرده و به او استعدادی داده که با بهره گیری از عواملی که خداوند به او اجاره داده(مثل عقل و سلامتی بدن و بینایی و توانایی و...)بتواند موجودی را خلق کند .تازه باز ظهور خدا اشکار تر میشود و احتیاج بشر بارز تر و روشن تر میشود ادامه دارد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.