ادامهء تفسیر ایهء 4سورهء توحید در تفسیر های مختلف آمده که این آیه رد بر مجوس است ومشرکان عرب که بتان و اهرمن را همتای او گرفته اند.
البته در تحقیقاتی که در دین زردشتیت داشتم دیدم که بسیار شبیه اسلام ما می باشد حتی در دین آنها پل صراط هم و جود دارد که بعدا در مورد تحقیقات دینی آنها شرح خواهم داد.اما اینکه آنها معتقدند که در جهان دو نیرو و جود دارد اهورا مزدا و اهرمن که یکی نیروی نیکی و دیگری نیروی بدی است اگر به این معنا باشد که خداوند یک نیرو هست و شیطان یا اهریمن نیروی دیگر این جمله باطل است چون تمام نیروها از آن خدا و از جانب اوست .در بحث واجب الوجود مطرح کردیم که واجب علت العلله یعنی هرآنچه در جهان طبیعت یا در ابعاد ناشناخته وجود دارد مخلوق و مصنوع خداست حتی زمان و ابعاد آن چون هر شیئی یا حقیقتی حال در هر بُعدی از ابعاد که وجود داشته باشد لا جرم باید از قوانین آن بُعد پیروی کند و محصور در قوانین خاصی خواهد بود پس در نتیجه اینجا این پرسش پیش می آید که خالق این قوانین برای این ابعد فرضی کیست؟و ساحت این ابعاد را که خلق کرده؟و حقیقتی که در این ابعاد مثلا در بعد چهارم(که فرضی است)قرار دارد باید سنخیتی با بعد مورد نظر داشته باشد(مثلا اگر جسمی در بعد سوم واقع شود باید طول و عرض و ارتفاع داشته باشد و مقداری داشته باشد چون این بعد دارای اِلِمانهایی تحت عنوان طول و عرض و ارتفاع میباشد )در حالی که خداوند لم یلد و لم یولد است یعنی هیچ حقیقتی نیست که از وجود ذاتی خدا نشات بگیرد یعنی قسمت جدا شده ای از خدا باشد و همینطور هیچ حقیقتی نبوده که خدا از او خارج شود چون لازمهء تمام این اتفاقات جزء پذیر بودن خداونده حالا چه خدا از چیزی خارج بشود یا شیئی یا حقیقتی از خدا خارج بشه.چون لازمهء جزء پذیر بودن نیاز آن موجود به اجزائه که این ضد حقیقت خداوند و بینیازی مطلق است و هم لزوم مکان و زمان یا بعدی که خداوند متعلق به آن بُعد باشد است و آن زمان پای خالق آن بعد به میان میآید.پس اشیائی که در خلقت میبینیم از ذات خدا خارج نشده اند بلکه تجلی فعل خدا هستند و غیر از خدا هستند.خالق آنها خداوند است اما اگر من از ذات خدا خلق شده باشم باید من هم ذره ای از خدا باشم و در اینصورت خود من باید کل خدا باشم(چون خدا جزء پذیر نیست)پس نباید در زمان و مکان باشم. نباید اجزا داشته باشم.نباید قبل و بعد داشته باشم ونباید سکون داشته باشم چه برسه به حرکت.نبایدبیدار باشم چه برسه به خواب(خواب و بیداری دو حالت متضاد هستند برای ممکن الوجود و مانند سکون و حرکت در چارچوب ماده معنا دارد نه در ساحت لا زمانی ولا مکانی) ادامه دارد...
۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه
توحید 27
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.