۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

توحید 29 ادامه...تفسیر

ادامهء تفسیر سورهء توحید در باب ولا یکن له کفوا احد همانطور که در باب این سوره تفسیرها را مرور کردیم به اینجا رسیدیم که افعال خدا جدای ذات اوست چند مدت قبل حضور استاد رسیده بودم و چون از اساتید بسار زیاد و مجتهدین متعددی این جله را در درسهای توحیدی شنیده بودم که فعل هر فاعل،متناسب با وجود ذاتی آن فاعل است بحث جدیدی را آغاز کرده بودم تو ضیح در باب ای جمله:
بعضیها این اندیشهء غلط را اشاعه میدهند که فعل هر فاعل متناسب با کیفیت عقلانی و وجود آن فاعل است یعنی اگر یک انسانی کاری منظم را ایجاد کرد معلوم میشود خود او هم فردی منظم است یا اگر کسی علمی را اشاعه داد معلوم میشود خودش عالم به آن علم بوده و جزو خصوصیات او بوده از همین دست آویز این به اصطلاح حدیث را باب کرده اند که من عرف نفسه فقد عرف ربه و من عرف ربه فقد عرف نفسه یعنی هرکه عرفان (که باید عرفان معنا بشه)به نفس خود داشته باشد پس پرورش دهندهء خودش (رب خودش ) را شناخته بعضیها هم قایلند که این حدیث جعلی معکوس هم دارد که پس کسی خدای خود را میتواند بشناسد که خودش را شناخته است.اولا در تحقیقات دوست عزیزم امیر در باب این حدیث جعلی چنین فرموده:" این حدیث در هیچ یک از کتب معتبر حدیثی شیعه دیده نشده است و مهمترین منبعش کتاب مزخرف مصباح الشریعه است که در علم حدیث ضرب المثل ضعف سند هست حتی محدثین خوشبینی مثل مرحوم حر عاملی صاحب وسائل هم اون رو ضعیف دونسته و انتسابش به معصوم علیه السلام رو زیر سوال برده جالبه بدونید علامه طباطبایی هم در جلد5 المیزان این کتاب رو مسخره کرده از نظر اتقان سندی "اما همانطوری که گفتم بنا نیست در همهء موارد همه عارف به اسناد باشند. در این به اصطلاح حدیث امده که با شناخت خود میتوانید خدای خود را بشناسید ببینم مگر ممکن است که با شناخت آثار فعل خداوند ذات را بشناسیم؟اگر چنین باشد پس وجه اشتراک بین شناخت مخلوق و خالق وجود دارد.اگر بین شناخت خالق و مخلوق اشتراک باشد پس باید بین خالق و مخلوق از جهت یا جهاتی اشتراک وجود داشته باشد.اگر جنین باشد که ولم یکن له کفوا احد معنا ندارد!چون کفو خدا در شناخت ذات، شناخت انسان بیان شده و این کفر است.ببینیدهر نو ع تشبیهی که بر ذات تعیّن بپذرید کفر است و دروغ و باطل.گاهی ممکنه در قرآن فعل هدایت به نور تشبیه شود الله نور السموات والارض منظور این است که خدا وند هادی اهل آسمانها و زمین است در تمامی تفاسیر از معصومین علیهم السلام همین وارد شده.ممکنه یدالله فوق ایدیکم تعبیری از قدرتنمایی خداوند بر کائنات باشد.که هر ذهن علیلی هم میتواند این را درک کند.اما ممکن نیست خداوند به کوه،دریا،گنج،عدد،حروف ابجدی یا امثال اینها تعبیر شود.از بحث جدا نیفتیم.در باب تناسب افعال هر فاعل با ذات بحث میکردیم.حضرت استاد فرمودند مبادا این عقیده را شایع کنی.این عقیده کفر آمیز است .عرض کردم همه به این اعتقاد دارند فرمودند پس همه در گمراهی هستند.عرض کردم چرا؟فرمودند:اولا این که اگر فاعل با فعل خود سنخیت داشته باشد باید با دیدن فعل،ذات رویت شود .یا بخشی از ذات روئیت شود.ممکن است برای ممکن الوجود چنین باشد اما برای واجب الوجود چنین نیست.چون اگر چنین باشد ذات جزء پذیر میشود که شما بخشی از ذات را درک کرده اید.ثانیا اگر شما با فعل ذات فاعل را درک کنید شما به ذات خدا راه یافته اید در این حالت او از صورت واجبیت خلع شده و لباس امکانیت میپوشد.ثالثا چون فعل خدا با ذاتش شریک دارد(که چنین نیست)در این صورت یکی از مشخصا تی که بر تمام وجود ممکن الوجود عارض است،محدودیت در حیطهء زمان و مکانه.حال اگر خدا به هر نحوی متناسب با فعلش بلشد از همان جهت محدود شده و دیگر علت العلل نیست.رابعااگر خدا با هر شیئ یا فعل یا حادثی اشتراک تناسب داشته باشد از هر جنبه ای ان فعل باید مثل خدا باشد یعنی نه روئیت شود نه اتفاق بیفتد نه اتفاق نیفتد ،نه سکون داشته باشد،نه حرکت،نه ابتدا داشته باشد نه انتها،نه حس شود ونه...خب حالا این فعل چجوری با این مشخصات قابل درکه؟مگر ممکنه چنین وجودی را حس کرد چه برسه به این که در موردش نظر بدهیم؟
خامسا:بر فرض که این اشکال آخر هم رفع شود چطور ممکنه در ساحتی که زمان و مکان و اولیت و آخریت معنا ندارد دو واجب معنا پیدا کند؟چون وجه تمیز بین اعداد تفرقهء آنها از همه.حال اگر زمان و مکان نباشد،عدد یک معنا ندارد(چون قابل شمارش نیست)چه برسه به دو حقیقت!
سادسا:فرضا که از اینهم بگذریم چطور میشود یک حقیقت ثنویت داشته باشد؟یعنی هم فعل خدا کل خدا باشد و هم خدا؟در اینصورت خدا خالق خود هم هست یعنی قبل از این که خودش را خلق کند خودش بوده بعد دوباره خودش را خلق کرده؟!!!!!!این محال ممکنه اسم غلطش هم هست حدوث شیء قبل از حدوث خودش.
سابعا :تازه از این هم که بگذریم در نهایت چون خدا خالق خود است پس حادث است .پس در زمان و مکان خاصی خلق شده .این هم محال ممکنه.چون دوباره باید دنبال خالق زمان و مکان بگردیم
و......
تمام این مطالب در ولم یکن له کفوا احد است.یعنی هیچ چیزِ هیچ چیزِ هیچ چیز مثل و مانند خدا نیست.اگر مطالب سنگینه باید آرشیو ها رو بخوانید هر کجا ایراد داشتید سوال کنید.چون داریم مشترکات را زیاد میکنیم. ادامه دارد....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.