ادامهء تفسیر سورهء توحید آیهء آخر یعنی:روئیت نشده است لیکن بالذات اشیاء قابل روئیت را با مشابهات و مماثل خود تعریف و توصیف میکنند و چون خدای تعالی با هیچکس مماثل و مشابه و مشاکل(هم شکل)نیست شناساندن او به شما وو صف ذات مقدس او از روی حقیقت از محالات است.شناختن او به همان اوصاف که ذکر شده کفایت میکند.در باب ایهء ولم یکن له کفوا احد :تقدم ظرف له و خبر کفو بر اسم احد بیانی بسیار بلیغ است تا هر گونه همانندی و همتایی را از ذات و صفات مقدس الهی نفی نماید و اگر بصورت ترکیب متعارف" ولم یکن له کفو له "بود به این شکل نمی توانست نفی از ذات و حصر نماید.معنای بلیغ تر این جمله و آیه که اسرار توحیدی است این است که:ذات حقتعالی را کفو و قرینی نیست و او منفرد است بحقیقت ووجوب وجود و قدم ذاتی ووحدت حقه الحقیقه و الوهیت و ربوبیت و خالقیت که منفرد در صفات الهی است. و همینطور مثل و ضد و ندی برای وی نمیتوان متصور بود و احدی در صفات جلال و جمال موجودی پدیدار نمیشود که در مقابل او عرض اندام کند و نه در وجود ونه در صفات.زیرا وجود و صفات وجودی اگر چه مفهوم عامی است که شامل واجب و ممکن میگردد اما مصداقا و حقیقتا وجود ممکنی وواجبی بالمره از هم جدا و مباین(ضد)همدیگرند وو جود ممکنات نسبت به واجب متعال کلا شیء محض است.اصلا برای راحتتر شدن موضوع کلام اولم را تکرار میکنم وآن این است:هرچه به ذهن شما بیاید وهرچه وهم شما به او متوهم شود و تخیل شما بر آن عارض شود ویا هر گونه احساسی به شما از او راه یابد ،او غیر از خداست .بلکه آثار فعل اوست .پس خداوند را نه میتوان دید و نه میتوان احساس کرد(چون ذات اگر محسوس شود ،درنتیجه حس بر آن غالب شده است و به ذات درزمان مشخصی راه یافته پس او در زمان و مکان معنا میشود) نه قابل دیدن است نه قابل وصف ونه قابل تمثیل.تنها چیزی که میتوانیم در مورد او بیان کنیم همان کلماتی است که خودش ،خود را باآنها معرفی نموده است. وشیعه صریحا منع شده که خداوند را به چیزی تشبیه کند و حتی در مورد ذات غیر از آنچه که ائمه علیهم السلام نقل فرموده اند گفتگوی به اصطلاح عاشقانه و عرفانی داشته باشیم .در کتاب اصول کافی که از کتب اربعهء شیعه است صفحهء135 بابی است به این مضمون النهی عن الصفه بغیر ما وصف به نفسه تعالی یعنی مجموعهء احادیثی که نهی نمودهاند از توصیف خدا بغیر از انچه خود توصیف نموده است.وتا صفحهء 143 ادامه دارد.حالا هر کسی هر تشبیهی به خداوند داشته باشد از نظر اسلام مطرود است.آقایونی که با آوردن اشعار از مجتهدین منظورشان این است که آنها خدا را به می و مطرب و مغبچه و ... تعبیر کرده اند .اولا که این موارد استد لال نشده چون الان آنها وفات یافته اند و نمیتوان به این اراجیف آنها را متهم کرد اما اگر نظرشان چنین بوده و واقعا خداوند را اینگونه تشبیه کرده اند لعنتالله علیهم اجمعین.حالا هرکس و در هر مقامی میخواهد باشد.چون نص صریح از قرآن و معصوم علیهم السلام داریم بنا نیست مراعات کسی غیر از خدا بشه.(اما اول باید استدلال کنند که واقعا آنها منظورشان خدا بوده)ادامه دارد...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.