این دومین مقالهء امروزه:روزی درخواب خدمت شخصی مشرف شدم(خواب حجت نیست و دلیل بر شرافت بینندهء خواب نیست. استدلال را توجه کنید) عرض کردم که: این منا جاتهای سجادیه علیه السلام و حضرت امیر علیه السلام آیا واقعا درسته؟یا اغراق آمیزه مثل شعارهای ما؟فرمودند در شان امام علیهم السلام نیست که چیزی بفرمایند که اغراق باشد. بلکه هر آنچه میفرمودند،میدیدند و با تمام وجود حس میکردند و فقط بخشی که در الفاظ میگنجید را بیان میکردند.عرض کردم پس این که میفرمودند خدایا گناهان مرا ببخش چه؟فرمودند: هرآنچه میگفتند درست بود اما با توجه به این که آنها معصوم از خطا و اشتباه و فکر اشتباه و ترک اولا هستند معنایی بجز معنای متداول گناه را در بر دارد.خدا را شکر که بنظر خودم سر سوزنی تو حید به بنده عطا نموده.امروز مخلوطی از توحید و عرفان را حضور شما عرض میکنم.خدا را شکر که صحیفهء سجادیه دردسترس ما است.ترجمهء بخشی از دعای 49 حضرت.(ببینید یک عارف در مقابل خداوند خود چگونه صحبت میکند تازه چه عارفی؟کسی که معصوم و مصون از گناه و خطا و اشتباه و فکر و اندیشهء اشتباه و ترک اولی است و اعمال بشریت با رفتار او سنجیده میشود که کلهم نور واحد و پادشاه عبادت کنندگان و سجده کنندگان به خداوند متعال که رضایت ایشان رضایت خدا و خشم او خشم خدا است. تجلی خداوند بر کل کائنات است و خودش اسم الله الاعظم است) خدمت خداوند عرض کرده اند که:الهی هدیتنی فلهوت.ای خدای من تو مرا راهنمایی کردی پس من (بجای استقبال از هدایت تو غفلت کردم) و به کارهای بیهوده مشغول شدم. ووعظت فقسوت. و تو مرا نصیحت کردی پس من(بجای پند گرفتن)قسی القلب شدم(یعنی نصیحت تو در دل سخت من تاثیر نکرد).(الفاظ عربی را حذف میکنم)و به من نعمتهای خوب(بدون رنج و سختی )عطا فرمودی اما من تورا نا فرمانی کردم.سپس به من شناساندی که کدامیک از رفتارهای من نا شایست بود.بعد از آن از تو معذرت خواستم(استغفار کردم) و از تو خواهش کردم من را ببخشی،وتو مرا بخشیدی.باز مجددا مشغول گناه شدم ولی تو مجددا آنرا پوشاندی(و من را نزد مردم رسوا نکردی) پس( ای صاحب اختیار من وقتی تو اینگونه ای)حمد و سپاس و تشکر فقط و فقط شایستهء تو است.2:( حالا با این همه محبت من چه کردم؟)من خود را در بیابانها و سرزمینهای نابودی و هلاکت انداختم و در راههای سخت و دره های نابودی فرود آمدم و خودم را دچار قهر تو کردم.(من خودم را مستحق قهر تو کردم با اینهمه محبت تو. یعنی من هستم که به اختیار خودم از کمالی که برای من قرار دادی دور شدم و به هلاکت دوری ازتو و طریقه ای که مورد رضایت تو است رسیدم حالا با چه بهانه ای بسوی تو بر گردم؟)3: (خدا یا یک بهانه برای آشتی با تو فراهم کرده ام که با تمام این کوتاهی هایم که مستحق بخشش نیستم،بازامیدوارم که من را ببخشی)(عربی) و وسیلتی الیک التوحید. و بهانهء من بسوی تو(و جلب محبت تو)توحید است(و یگانه دانسن تو.آنگونه که خودت معرفی نمودی)و بهانه ام این است که چیزی را با تو شریک نگرفتم(نه از ملائکه نه از پیامبران و امامان علیهم السلام ونه جواهر و اعراض و ابعاد و زمان و مکان و ...)و غیر تو را به خدائی نگرفتم.و با تمام وجود بسمت تو(از خودم و هر آنچه غیر تو است اعم از راههای و روشهایی که نفس من برای من میسازد و از کلام تو نیست)گریختم.(میدانی چرا؟چون)تنها و تنها پناهگاه کسی که گناه کرده و کارهای زشت انجام داده و همینطور کسی که ( به بخت خودش پشت پا زده و)سود خودش را نابود نموده تو هستی( این بهانه ها را خودت ایجاد کردی که یا ایها الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ان ّ الله یغفر الذنوب جمیعا انّه هو الغفور الرحیم پس توحید را وسیلهء آشتی با خودت برای من قرار بده .ببخشید).... بله این منا جات معصوم علیه الصلوه و السلام و این هم کلام جناب بایزید که لیس فی جبتی غیر الله در زیر این قبا جز ذات الله چیزی نیست. یا جناب خرقانی که :خدا یا اگر بخواهی من را رسوا کنی من هم آنقدر از خوبی تو میگویم که همه گناه کنند!!! یا کلام مولوی که :فاش بگویم این سخن شمس من و خدای من .یا جناب ابوالخیر که انی انا الله لا اله الا انا پس من خدا هستم و... یا جناب حلاج که انا الحق و ... . یا کلام فلانیهای دو آتیشه که خدایا من عاشقتم خیلی باهات حال میکنم و.... ببینم اگر دین ما را معصومین علیهم السلام تبیین نموده اند،که آنها اینگونه منا جات میکنند. اگر شما به میل خودتان چرندیات میگویید دیگر چرا این مزخرفات را منسوب به خدا و امام علیه السلام میدانید؟
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.