۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

توحید 40

با سلام ادامه... در اصول کافی از زراره از حمران از ابی جعفر علیه السلام نقل شده که فرمودند:هنگامی که خداوند خلق را می آفرید اول آبی گوارا و آبی تلخ و شور را آفرید و آندو را به هم آمیخت و از زمین خاکی را برگرفت و.... سپس به اصحاب یمین که در آنروز بصورت جاندارانی در جنبش بودند فرمود :بسوی جنت شوید و.... به اصحاب شمال فرمود : بسوی آتش شوید و....آنگاه فرمود آیا من پروردگار شما نیستم؟قالوا بلی شهد نا ان تقولوا ... .(تذکر این مقوله که این خاک و آب و ... داستانش چه بوده بحث جدایی دارد اما مسلما امر خدا بر فعل ذرات تعیّن پذیرفته یعنی در آن عالم هم شایستگیهای ذرات باعث تعیین رتبه های آنان شده نه جبر که عرض میکنم) و همینطور از عبدا لله بن سنان روایتشده است که گفت:از آنحضرت پرسیدم این کدام فطرت است که خداوند فرموده:فطره الله التی فطر الناس علیها ؟فرمودند : اسلام است که خداوند بشر را در موقعی که از او بر توحید خود میثاق میگرفت به کافر و مومن فرمود الست بربکم .بشر را بر فطرت اسلام خلق نمود. اما بحث دیگر در این آیه ظاهرا ذر منظور ذریه است که در بعضی روایات آمده به معنای فهماندن ذریه است نه ذره بودن آنها نسبت به حجم.در بعضی معانی به مورچه اطلاق نموده اند که ذراتی مانند مورچه و ... که این هم باطل است و وجهی ندارد پس منظور از عالم ذر عالم ذریه بنی آدم است نه مزخرفاتی که این دانشمندان الهیات در تلویزیون تلا وت میکنند که...بله منظور ژنهای بشر است که آن را هم بعدا بررسی میکنیم.مفهوم روایت هم میرساند که سوال و جواب گفتگوی حقیقی بوده نه زبان حال و نیز دلالت دارد بر اینکه عهد مزبور تنها به ربو بیت پروردگار نیست بلکه اقرار به نبوت انبیا ء علیهم السلام و سایر عقاید حقه هم جزو این پیمان بودهو تمام اینها موید کلام ما است.اما نکته(این که:بعضی ها هدایت تکوینی را مصداق این عهد میدانند تکوین یعنی تکامل مادی موجودات . یعنی این که چون موجودات در حالت هدایت تکوین خود مشمول رحمت خدا قرار میگیرند ظاهرا همگی به خداوند وابسته و همینکه مجبورند در مسیری که حقتعالی برای آنها تعیین فرموده ،مشی کنند ،خب قهرا ÷اسخی ضمنی به الست بربکم میباشد.اما قسمت دوم آیه است که صریحا میگوید محال است چنین چیزی باشد چون این عهد برای این است که روز قیامت از ما حساب و کتاب کشیده شود نه بحث هدایت تکوینی!پس سوال و جواب حقیقی بوده.اشکال بعد این که :اگر این ار تباط وا قعی بوده طبق توحید،خدا که صدا ندارد،جسم ندارد تغییر ندارد و ... پس چگونه این مکالمه حقیقی بوده ؟یا این که آن ذریه آیا جسم و روح داشتند یا خیر؟اگر جسم و روح داشتند که مفهوم تناسخه که عقلا و استدلالا باطله
خب اگر روح فقط داشتند هم همین اشکال موجوده.اما اگر جسم و روح را لازمهء تکوین همدیگر بدانیم،پس آن ذریه بدون روح و جسد چه معنا دارند؟؟؟ببینید اولا که خداوند حتی ظاهرا و مادیتا هم میتواند صحبت کند بدون آنکه متغیر شود.چون صدای منسوب به خدا که عین ذات خدا نیست بلکه فعل خدا است .یعنی چه؟؟؟؟ یعنی صدا ار تعاش هوا یا اشیاء است خب چه ایرادی دارد که خداوند با قدرت فاعلهء خود ار تعاشی ایجاد کند که فعل اوست نه تغییر ذات خدا مثل باز. بسته شدن دهان و تحرک تار های صوتی،و با آن ار تعاش با خلق خود به زبان او صحبت کند؟مثل تکلم او با موسی علیه و علی نبینا آلاف التهیه و السلام.چون اگر صدا از ذات خدا خارج شود قهرا قسمتی از وجود خداوند از او خارج شده ،پس خدا قسمت پذیر میشود و در تصرف مکان و زمان.در این صورت خالق زمان و مکان کیست؟؟؟ اما در باب سوال دوم قهرا در آن عالم نه روح انسانی بوده و نه جسد انسانی چون بنا بوده که از تک تک انسانها عهد گرفته شود پس قهرا اگر جسم ما موجود بوده و روح ماهم مو جود بوده که محال ممکن است که قبل از این افعال مادی با همین اعمال قبل از انجام فعل از ما تعهد گرفته شود و ما همین فرد امروزی باشیم .اگر چنین موضوعی رابشود باور نمود پس بنده در آن عالم در آن اوان مشغول تایپ کامپیوتری و درس توحید بودم چون این تدریس است که بر آوردی در روح من باقی میگذارد و... و این خلاف حسه.اما بعضی معتقدند که بله آن عالم ،عالم ارواح بوده یعنی یک عدع روح علاّف و بیکار بودند که عهد را پذیرفتند و همچنان در علاّفی بسر میبرند تا انسانی خلق شوند و از آسمان در وجود او حلول کنند!!!!این اعتقاد غالب فرزانگان غربی است و عرفای نا کجا آبادی ما در حالی که اگر قایل باشیم که روحفعلی نمیتواند انجام دهد مگر توسط جسم این اندیشه باطل است و اگر روح مجرد از جسم بتواند به تعالی برسد که اصلا نیازی به جسم ندارد وا گر روح توسط جسم و وابسته به او تکوین مییابد که جناب ملا صدرا هم آن را اثبات فرموده،همان موضوع نظر ما است و وجود ارواح در آن عالم را مردود مینماید. و اگر این مسئله مردود شود ارتباط ما با مردگان هم محال ممکن مشود چون هر روحی بعلت ارتباط با ما یا پیامی میدهد یا ... در نهایت فعلی مرتکب میشود و این فعل در وجود او تاثیر میگذارد نه در جسم او .خب با این وجود تعالی روحی بدون نیاز با واسطهء جسمانی صورت پذیرفته و در نتیجه روح برای تعالی اصلا نیازی به جسم ندارد. که این هم خلاف واقعه چون اعمال مادی ما مستقیما بر روح تاثیر میگذارد و اگر روحی دارای جسم نباشد ،معاد جسمانی پس چیه؟در ضمن روح چگونه و برای چه علتی ممکنه دزدی کند.مال مردم را بدزدد و قتل انجام دهد و به نا محرم نگاه کند یا نکند و ...؟یعنی دیگر حکم انسانی بر روح عارض نمیشود چون جسمی ندارد که وضو بگیرد و ... پس در آن صورت تمام احکام الهی و به تبع آن بهشت و دوزخ و ... کشک است در نتیجه در دنیا عدل و نظم معنا ندارد یعنی خدا معنا ندارد یعنی خلقت خالق ندارد و این هم محال ممکن است. پس آقایانی که امین آباد هنوز موفق به دستگیری شما نشده و ادعای ارتباط با ارواح را دارید.اگر با امتحاناتی که من از شما میگیرم نیروی ما فوق طبیعه و ار تباط با ارواح داشتید،جن زده اید.اگر روئیتهای شما غلط بود که یا دیوانه اید یا شارلا تان.در نهایت هر گونه کرامتهای اینچنینی بیش از 999 هزارم مخصوص دیوانگان اسکیزوفرنی است در غیر اینصورت هر کس دارای چنین کراماتی است جن زده است و این مشمول سیر برزخیها هم میشود.که در این باب در علوم غریبه بحث میکنیم.کسانی که اینگونه ارتباط ها را کرامت الهی و اثرات اسلام میدانند بد نیست که لا اقل یک حدیث مستند بیاورند که رعایت معنویات،احضار ارواح میآورد.این بحث را هر چند بار که میتوانید بخوانید اگر ذره ای توحید بفهمید،متوجه میشوید که این کرامتها بفرض وجود وحی شیاطین است که یوحون الی اولیائهم .البته بعضی کرامتها هست که ممکن است فرد صاحب آن آدم ملعون و کثیفی نباشد شاید فرد معمولی یا هالویی باشد مثل شفای بیماران.اما مسلما این فرد بعلت این فعل آدم خوبی بحساب نمیآید اما هزار دلیل بر خباثت او وجود دارد که قبلا ذکر کردم. نکته ای که هزار بار گفتم و 10 هزار بار دیگر تکرار میکنم . اگر خوبی و بدی وحدود آن را امام علیه السلام باید تعیین بفرمایند،روش دینداری ما را هم باید ایشان بفر مایند . ما مجاز نیستیم نزد هر حقه بازی گردن کج کنیم که بله... چون کرامت دارد حتما آدم خوبیه(بفرض داشتن) فردا خداوند میگوید تو این یقین را از کجا کسب کردی؟؟؟از هوا؟از الاغ فلان عارف؟ آیا حتی یک حدیث دیده ای تحت این عنوان که" نشانهء تدیّن و قرب به خدا،کرامت و خوارق عادت است؟؟"آیا عقلت را باد برده بود؟ ندیدی که موسی علیه السلام ،حتی حضرت خضر نبی علیه السلام را نشناخت؟باز در دکان یک مشت حقه باز نشستی که بله چشم برزخی دارند؟ آیا این عرفای پوشالی از موسای نبی او لوالعزم علیه السلام با لاترند؟؟؟؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.