۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

توحید 41

با سلام مدتی بود که بعلت داستان شرف شمس مطلبی ننوشتم چون دوست داشتم مدتی این موضوع در صدر مطالب باشه.اما امروز ادامهء درسهای توحیدی و عالم ذر را میخواهم بنویسم....در مورد عالم ذر به اینجا رسیدیم که... این عالم قبل از خلقت جسمانی ما بوده و عالم ارواح نبوده و فلسفه بافی برای یک معنی نبوده بلکه کاملا مادی بوده و در این عالم خداوند از تمام بشریت یعنی من و شما و ... تعهد گرفته به اقرار به الو هیت خود و نبوت پیامبران و امامت ائمه علیهم السلام و تعهد گرفته که غیر از راهی که او برای تکامل ما قرار داده که با الفاظی تحت عنوان :محبت اهل بیت علیهم السلام،معرفت قلبی،قرب به خدا،شهود خدا،خیر،ثواب،خشنودی خدا و .... نا میده شده ... راه دیگری اتخاذ ننمائیم.و تمام ملائکه را شاهد این عهد قرار داده که مبا دا روز قیامت بگوییم: ما که متوجه این مفاهیم نبودیم!!!!در آیات مکرری هم به این موضوع اشاره شده مثل الم اعهد ایکم یا بنی آدم ان لا تعبدو الشیطان انه لکم عدو مبین؟آیه 59 یس و 172 اعراف و... خب با توجه به این موضوع باید این شناخت و حجت بالفعل باشد و بطوری ظاهر و آشکار باشد که شرایط خانوادگی . اجتماعی و ... قادر به از بین بردن آن نباشد.در باب معرفت فطری آیه ای تحت این عنوان و جود دارد در سورهء روم آیهء 30 که:فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق اللع ذلک دین القیّم و لفظ فطر به چندین معنا آمده منجمله معنای آغاز و ابتداء اما در معنای حنیف در حدیثی در المحاسن ج 1 ص 241 آمده که:حنیفیت یعنی همان فطرتی که بندگان را برآن سرشته است یعنی خداوند بندگان را بر معرفت خویش آفریده.جناب زراره رحمه الله علیه از امام صادق علیه السلام در بارهء تفسیر فطره الله التی فطر الناس علیها سوال نموده که حضرت فرمودند:فطرهم علی التوحید عند المیثاق علی معرفه انه ربهم (توحید صدوق ص 330) یعنی :خداوند در میثاق بندگان را بر اساس توحید و با معرفت به ربو بیت خویش آفریده است و حدیثی در المحاسن ج 1 ص241 آمده که:حضرت باقر العلوم علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند:آنها را با معرفت به ربوبیت خود آفرید و اگر چنین نبود وقتی از ایشان سوال میشدنمی دانستند خدا و رازقشان کیست.در همین در تفسیر آیهء انک لا تهتدی من احببت ...(56 سوره قصص) به این معنا که (ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم) در حقیقت تو هر که را دوست داری نمیتوانی هدایت کنی لیکن خدا است که هر که را بخواهد هدایت میکند .امام صادق علیه السلام فرمودند(اصول کافی ج 1 ص 163)حق خدا بر بندگان نیست که او را بشناسند بلکه حق بندگان بر خدا است که خود را به آنها بشناساند.حق خدا بر بندگان این است که وقتی خودش را به آنها شناساند،آنها بپذیرند.وقتی از حضرت امیر علیه السلام میپرسند:خدای خودت را چگونه شناختی؟میفرمایند:بما عرفنی نفسه یعنی:با آن شناختی که خود را به من نشان شناسانده ... که البته این شناخت از عالم ذر شروع میشود تا براهین عقلانی و فطری و.... .بعضی ها دیدن خداوند را یا همان ادراک قلبی را،معنای دیگر فطری بودن شناخت میدانند و تبلور فطرت انسانی و بعضی ها آن را جزو عرفان عملی میدانند که با دور شدن از ما سوی الله(یعنی هر فعل که باعث دوری انسان از راه کمالی که خداوند بر اساس تشریع و فطرت برای ما قرار داده) انسان خدارا شهود میکند که باز معنای آن منطبق بر مطلب قبل میباشد و این شهود یعنی درک توحید و حقایقی که تحت عنوان دین و برای تعارلی بشر از طرف خداوند بوسیلهء پیامبران علیهم السلام بر ما نازل شده است و درک فطری و تبلور فطرت خدا گرایانهء انسان است.نه دیدار مادی خدا یا کرامات و جادوگری و ... .حالا سوال این است که: اگر چنین عالمی وجود داشته و این عهود از انسان گرفته شده که حجت الهی در روز قیامت باشد،خب چه فایده!!من که الان آن روز گاران را بخاطر ندارم؟این موضوعیه که در مطلب بعد به آن میپردازیم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.