بد نیست مشتر کاتی رو که تاحالا تو ارشیو توحید بوده برسی کنیم.گفتیم خدا خالق زمان و مکانه.اگر خودش در زمان . مکان قرار بگیرد این دو بر او غلبه میکنند و او دوچار تحول خواهد شد در آنوقت از کمال مطلق ساقط شده و ممکن الوجود میشود
توضیح:گفتیم تمام موجوداتی که در چار چوب زمان و مکان قرار میگیرند را ممکن الوجود مینامیم و خدا را خالق زمان و مکان و فضا چون هر مادهای دارای حرکت و اندازه است و زمان بر او گذر میکند خداوند از این مقوله بری است
در ساحتی که ابعاد را نداشته باشیم شمارش معنا نداره چون فراتر از مکانه.پس یکی بودن به معنای شمردن معنا نداره چه برسه به دویّت و ثنویّت
چون خدا تمام اسبابو علل را از عدم یعنی هیچی و نابودی محض خلق کرده(منظور ممکن الوجود بودن اسباب و علله چون دنبال هر علتی بگردیم در نهایت وجود حقیقتی فرای زمان و مکان واجب میشه)پس خودش بران احاطهء کامل داره مثل مانیست که کمی از علم را بدانیم اما ابعاد دیگر علم که در ید قدرت مانیست باعث اشتباه ما بشه بلکه تمام افعال و خواص فزیکی و شیمیایی و حتی قوا نین شیمیایی و یا ... را خودش خلق کرده
حتی احساسات ما را .محبت یکی از مخلوقات خداست چون احساسه .عشق یکی از مخلوقات خداست چون حقیقتی است که بر انسان عارض میشه
اگر سر سوزنی احساسات ما بر خدا عارض بشه تسلط مخلوق خودش بر ذات ایجاد میشه که در زمان معینی صورت میپذیره
پس باز هم خدا متغیر در چار چوب زمان و مکان میشه و از خدائیت خلع میشه
حالا مفصلا تعابیری که در شرع داریم را بشرط بقای عمر بیان میکنم.فعلا قرب را معنا کردم و در آرشیو توحیده حتما آرشیو توحید رو بخونید
حالا میریم سر مشترکات
1:خدا مرکب نیست.چون ترکیب مخصوص جسمه جسم هم در حیطهء زمان و مکان قرار داره
2:جسم .عرض . جوهر نیستبه دلیل بالا
3:در مکان و سمت و جهت نیست.چون خالق جهات و مکان و زمانه اینها خصوصیات جسمانی ودر چار چوب زمان و مکانه
4:دارای طبع نیست که از چیزی لذت ببرد یا بدش بیاید این رو کاملا تو ضیح دادم
5:با چیزی متحد نشده و در چیزی حلول نمیکندچون چیزی حلول میکند که در ظرف مکان و زمان باشد و بر او احاطه داشته باشند
6:محل حوادث نیست و دیده نمیشودمحل حوادث یعنی اتفاقاتو تغییرات بر او عارض نمیشوند چون در چار چوب مکان و زمان هستند
7:شریک .وشبیه و مانند ندارد چون اگر در دنیا بخواهد مثل و مانند داشته باشد خب مو جودی که در دنیا باشد وابسته به جسم و اجزاءوتغییر حالتو زمان و مکان و کیفیت است پس چنین موجودی در چنگ زمان و مکان و اجزاء خود اسیر است و نمی تواند خدا باشد . اگر هم در فرای زمان و مکان دو خدا داشته باشیم در ساحتی که زمان و مکان نیست .یک معنا ندارد چه برسه به دو. و سکون معنا ندارد چه برسه به حرکت
8:خدا به معانی تکیه ندارد.یعنی نمی شود گفت چون خدا خوبی میکند پس خوب است بلکه خدا ذات تمام صفات کمال است یعنی صفت خوبی یا علم جایی نبوده که خدا با کسب ان عالم یا خوب شود بلکه اینها عین ذات هستند و صفات عارض بر ذات نیستند یعنی بر خدا اضافه نشده اند
9:محتاج نیست و غنی بالذات است.چون خدا دارای تمام صفات کامل باید باشد تا خدا نامیده شود تمام معایب از او دورند چون کل فعل و انفعالات عالم را از قوانین کمالیه گرفته تا عصمت وجودی خودش از عدم خلق کرده.چون بدون خدا چیزی وجود نداشته قانون علمیی نبوده ماده و زمانی نبودهو خدا نهایت هر علتیه که به او علت العلل میگویند.وقتی همهء اشیا حتی ارواح و ملایک در چنگ زمان و مکان اسیرند حالا این عقلانی است که خود خالق مطلق در چنگ مخلوق ناقص باشه؟
شاید بگید خود دانشمندان گاهی اشتباه میکنند.حالا جواب من رو بدید .چرا اشتباه میکنند؟چون تمام جهان در دست اونها نیست و بر تمام زوایای اختراعی که کردند تصرف ندارند.مثلا ماشین ساختند اما قوا نین اصطکاک داخل موتور که مخلوق انها نیست
اما همهء قوانین از عدم یعنی نابودی کامل و مطلق توسط عقل کل آفریده شده.اگر علم کسی و عقل کسی برتر از او باشه پس ذات لطمه پذیر شده در نتیجه او هم ممکن الوجود میشه پس باز باید دنبال خدایی گشت که زمان و مکان بر او عارض نباشه
ادامه دارد
توضیح:گفتیم تمام موجوداتی که در چار چوب زمان و مکان قرار میگیرند را ممکن الوجود مینامیم و خدا را خالق زمان و مکان و فضا چون هر مادهای دارای حرکت و اندازه است و زمان بر او گذر میکند خداوند از این مقوله بری است
در ساحتی که ابعاد را نداشته باشیم شمارش معنا نداره چون فراتر از مکانه.پس یکی بودن به معنای شمردن معنا نداره چه برسه به دویّت و ثنویّت
چون خدا تمام اسبابو علل را از عدم یعنی هیچی و نابودی محض خلق کرده(منظور ممکن الوجود بودن اسباب و علله چون دنبال هر علتی بگردیم در نهایت وجود حقیقتی فرای زمان و مکان واجب میشه)پس خودش بران احاطهء کامل داره مثل مانیست که کمی از علم را بدانیم اما ابعاد دیگر علم که در ید قدرت مانیست باعث اشتباه ما بشه بلکه تمام افعال و خواص فزیکی و شیمیایی و حتی قوا نین شیمیایی و یا ... را خودش خلق کرده
حتی احساسات ما را .محبت یکی از مخلوقات خداست چون احساسه .عشق یکی از مخلوقات خداست چون حقیقتی است که بر انسان عارض میشه
اگر سر سوزنی احساسات ما بر خدا عارض بشه تسلط مخلوق خودش بر ذات ایجاد میشه که در زمان معینی صورت میپذیره
پس باز هم خدا متغیر در چار چوب زمان و مکان میشه و از خدائیت خلع میشه
حالا مفصلا تعابیری که در شرع داریم را بشرط بقای عمر بیان میکنم.فعلا قرب را معنا کردم و در آرشیو توحیده حتما آرشیو توحید رو بخونید
حالا میریم سر مشترکات
1:خدا مرکب نیست.چون ترکیب مخصوص جسمه جسم هم در حیطهء زمان و مکان قرار داره
2:جسم .عرض . جوهر نیستبه دلیل بالا
3:در مکان و سمت و جهت نیست.چون خالق جهات و مکان و زمانه اینها خصوصیات جسمانی ودر چار چوب زمان و مکانه
4:دارای طبع نیست که از چیزی لذت ببرد یا بدش بیاید این رو کاملا تو ضیح دادم
5:با چیزی متحد نشده و در چیزی حلول نمیکندچون چیزی حلول میکند که در ظرف مکان و زمان باشد و بر او احاطه داشته باشند
6:محل حوادث نیست و دیده نمیشودمحل حوادث یعنی اتفاقاتو تغییرات بر او عارض نمیشوند چون در چار چوب مکان و زمان هستند
7:شریک .وشبیه و مانند ندارد چون اگر در دنیا بخواهد مثل و مانند داشته باشد خب مو جودی که در دنیا باشد وابسته به جسم و اجزاءوتغییر حالتو زمان و مکان و کیفیت است پس چنین موجودی در چنگ زمان و مکان و اجزاء خود اسیر است و نمی تواند خدا باشد . اگر هم در فرای زمان و مکان دو خدا داشته باشیم در ساحتی که زمان و مکان نیست .یک معنا ندارد چه برسه به دو. و سکون معنا ندارد چه برسه به حرکت
8:خدا به معانی تکیه ندارد.یعنی نمی شود گفت چون خدا خوبی میکند پس خوب است بلکه خدا ذات تمام صفات کمال است یعنی صفت خوبی یا علم جایی نبوده که خدا با کسب ان عالم یا خوب شود بلکه اینها عین ذات هستند و صفات عارض بر ذات نیستند یعنی بر خدا اضافه نشده اند
9:محتاج نیست و غنی بالذات است.چون خدا دارای تمام صفات کامل باید باشد تا خدا نامیده شود تمام معایب از او دورند چون کل فعل و انفعالات عالم را از قوانین کمالیه گرفته تا عصمت وجودی خودش از عدم خلق کرده.چون بدون خدا چیزی وجود نداشته قانون علمیی نبوده ماده و زمانی نبودهو خدا نهایت هر علتیه که به او علت العلل میگویند.وقتی همهء اشیا حتی ارواح و ملایک در چنگ زمان و مکان اسیرند حالا این عقلانی است که خود خالق مطلق در چنگ مخلوق ناقص باشه؟
شاید بگید خود دانشمندان گاهی اشتباه میکنند.حالا جواب من رو بدید .چرا اشتباه میکنند؟چون تمام جهان در دست اونها نیست و بر تمام زوایای اختراعی که کردند تصرف ندارند.مثلا ماشین ساختند اما قوا نین اصطکاک داخل موتور که مخلوق انها نیست
اما همهء قوانین از عدم یعنی نابودی کامل و مطلق توسط عقل کل آفریده شده.اگر علم کسی و عقل کسی برتر از او باشه پس ذات لطمه پذیر شده در نتیجه او هم ممکن الوجود میشه پس باز باید دنبال خدایی گشت که زمان و مکان بر او عارض نباشه
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.