۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

راه سعادت 4

با سلام خدمت همه دوستان عزیز و به به از این دنیای عالی که یک تار ‏موی آن به کلّ بهشت می ارزه...در ادامهء گفتگو ها و صحبتها به این ‏موضوع رسیدیم که نه توسل نه ذکر و دعا نه جن و غول نمیتوانند ‏مشکل ما را حل کنند مگر اینکه ذات و حقیقت درونی ما متحوّل ‏بشود.برای همین موضوع زندگی من درست عین شایستگیهای خود من ‏است. در مورد اجحافهای اجتماع و... میشود این را گفت که بسیاری از ‏کسانی که در خانواده های فقیر بودند به درجات علمی بسیار بالایی ‏رسیده اند اما اینهمه افرادی که همه چیز داشتند به هیچ جا ‏نرسیدند.پس عامل خوشبختی و موفقیت"من هستم" نه زمانه و ‏معجزات و ....!! معجزه یعنی "من" خواست خدا یعنی "من" شانس – ‏قسمت و ... تمام اینها معنای این را میدهد که اختیار بنده چگونه توسط ‏موجودات مختار دیگر برش خورده و من در قبال این محرکهای خارجی ‏چه حرکتی را اتخاذ نمودم. در مورد سعادت و خوشبختی که داشتیم ‏صحبت میکردیم باید به این نکات توجه داشته باشیم که توقعی که ما از ‏خودمان داریم باید متناسب با ساحت وسع و استطاعت ما باشد. مثلا ‏فردی که پا ندارد نمیتواند در دوی ماراتن قهرمان شود اما میتواند در ‏ساحتهای پارا المپیک شرکت کند.منتها یک نکته مهم این است که ‏ساحت استطاعت خود را با قاطعیت برای خود تعیین کنیم و خود را ‏مجبور کنیم در آن ساحت موفق باشیم.مهمترین ساحتی که همه از آن ‏بهره مند هستند و با ارزش ترین چیز جهان به حساب می آید و خدا ‏بهتر از آن خلق نفرموده( در صورتی که قدرش دانسته شود) وقت شما ‏است. مهم نیست چقدر پول دارید- چقدر با هوشید- زمانی که افراد ‏کالیو در امریکا به راحتی انگلیسی صحبت میکنند معلوم میشود رشته ‏ای مثل زبان اصلا نیاز به هوش ندارد فقط مهم این است که شما ذهن ‏خود را در یک فورس زبان قرار دهید یعنی تعداد تکرار لغات و الفاظ را ‏با تکنیکهای خاص آن و یاد گیری جملات افزایش دهید.خب چه ‏کسانی وقت کم میآورند؟؟؟؟ اگر گفتید؟؟؟ من برای شما عرض ‏میکنم.این اوباشهای خیابان گرد سیگاری- عشّاق سینه چاک که روزی ‏‏800 میلیون ساعت غنج و دلال برای همدیگر مینمایند- افسردگان ‏پوسیده ای که تمام زحمتهای جهان را میکشند تا خود را واجب ‏التیمارستان نمایند و مومنینی که روزی هزار ها صلوات پوچ و بیمعنی و ‏توخالی و بدون توجه و .... میگویند یا ساعتها تمرین دنبک و سنج و ‏دهل زدن و بر سرو کله کوبیدن میکنند. و کلا افرادی که از همه بیکار ‏تر و بیعار تر هستند از همه بیشتر وقت کم میآورند. یادمه مدتی قبل در ‏مناجات خود به خداوند عرض میکردم:خدا یا به وقت من برکت ‏بده.استفاده از وقت هیچ ربطی به پولداری شما نداره شما میتوانید با ‏یک بلیط اتوبوس خود را به تجریش و دربند عزیز برسانید. میتوانید در ‏پارک روزانه لا اقل یک ساعت تمرین کنید. میتوانید از کتابخانه های ‏عمومی استفاده کنید و خوشبختانه مشکل ترافیک تهران باعث میشود ‏که از زمانی که در مسیر هستید هم با مطالعه یا گوش دادن ام پی تری ‏زبانهای خارجی استفاده ببرید.اگر شما 6 صبح سر کار میروید و5 بعد از ‏ظهر میآیید خانه لا اقل 3-4 ساعت وقت آزاد در مسیر رفت و برگشت ‏به منزل یا موقع غذا خوردن دارید.یکی از آشنا یان بنده کارمند ساده ‏ای بود و فقط هرروز در مسیر رفت و برگشت به سر کار سی دی های ‏زبان گوش میداد(بجای آهنگهای احمقانهء ژیگو لو ها یادمه داشتم ‏جایی میرفتم آهنگ کامران و هومن را راننده گذاشته بود که: نمرهء ‏بیست کلاسو نمیخوام بهترین هوش و هواسو نمیخوام- بعدش یک ‏آهنگ دیگه گذاشت که : کلاس ملاسو بی خیال -لیسانس میسانسو بی ‏خیال- به به ایشان درست میفرمایند.قر دادن و افکار خاک بر سر عاقانه ‏بهتر از تحصیله البته تا زمانی که بابای بدبخت ایشون پول حقه ‏بازیهایش را پرداخت میکنه.درس و کار و ... بدرد نمیخوره. اما زمانی که ‏پای شما بشکنه یا طلبکار بیاد جلوی در خیلی دوست دارم ببینم با قر ‏دادن میشه چکت رو پاس کنی؟؟؟؟!!!) من نمیدونم به سر این مردم چه ‏بلایی آمده... یکی از دوستان بنام افشین پیش یک روحانی رفته بود و ‏گفت:حاج آقا مگر نه اینکه دعا مشکل آدم رو حل میکنه!!! خب من چه ‏دعایی بخوانم!؟حقه باز قصهء ما گفت: علوی مصری.گفت خواندم.گفت ‏جوشن کبیر.گفت :آن را هم خواندم. گفت خب با دعای تنها که نمیشود ‏باید کار کنی.گفت: حاج آقا هرکاری که فکر کنید اعم از نجاری و ... و ‏ذلک انجام دادم مدتی هم هست که در کار پوشاکم که سرور عالمیان و ‏آدمیان حضرت احمدی نژاد محبت فرمودند و در راه بهبود زندگی مردم ‏تمهیداتی اندیشیدند که یکی از انها واردات بیرویه جنسهای چینی بوده ‏که جمع زیادی از صنف ما از جمله بنده ورشکست شدیم.آقای محترم ‏کمی به آسمان نگاه کرد و در خلسهء هپروتی که مخصوص چهره های ‏پوسیده و کریه این آقایا ن است فرو رفت و سرش را بلند کرد و گفت ‏صبر کن پسرم. این امتحان تو است و روحت با این فشار ها بالا میرود!!! ‏گفت حاج آقا جلب بنده را گرفته اند فردا که طلبکار با دستبند آمد و ‏گفت:پول من چی شد من خدمتشان عرض کنم ای طلبکار عزیز ناراحت ‏نباش چون روح ِ من داره بالا میره؟؟؟ مگر بنده روضه خوان هستم که ‏قصه حسین کرد بخوانم و پول از مردم بگیرم؟ حاج آقا گفت: به من ‏الهام شده به زودی مشکل شما حل میشود. اما بقیه قصه از کلام ‏بنده.نتیجهء الهام خاک بر سر ایشان را حضور شما عرض میکنم یکی دو ‏ماه بعد ایشان فراری شد و از شهرستان تشریف آورد تهران بقدری ‏بدبخت شد که حتی نان شب هم نداشت و دوستان کمکش میکردند.و ‏امروز که حدود 2 سال از آن موقع میگذرد هنوز چک برگشتی و سفتهء ‏واخواستی از سرو کول این بدبخت با لا میرود.من نمیفهمم مگر خداوند ‏معاذالله و نستجیر بالله مرض داره که آرزوی فقر و بیچارگی و افلاس ‏مخلوقش را داشته باشه؟؟؟ یک کس دیگری بیعرضه و بیلیاقته و زندگی ‏دیگران را نابود میکنه ما زورمان به خدا میرسه؟؟؟ من عرضعه ندارم ‏زندگی خودم را درست کنم یقهء خدا را میگیرم که یاللا یکی را مامور ‏کن به من پول بده!!! بریده باد دستی که برای قرض گرفتن پیش این و ‏آن دراز بشه! یک لفظ ابلهانه ای باب شده که هر آنکس که دندان دهد ‏نان دهد!!!! پس اینهمه قحطی زدهء اتیوپی چرا از گرسنگی میمیرند؟؟؟ ‏وقتی خط فقر د ر تهران 780 هزار تومان در ماه در همشهری اعلام ‏میشود مشکل خدا است؟؟؟؟ آیا تمام حوائج یک انسان فقط در یک تکه ‏نان خلاصه میشود؟؟؟این هم شد استدلال؟؟؟ یک روز دیدم از قول ‏حضرت امیر علیه السلام یک ملعون لعنتی نقل نموده: حضرت فرمودند ‏در تورات خداوند فرموده :ای بندهء من ! من عمل فردا را از تو نمیخواهم ‏تو هم روزی فردا را از من نخواه!!!! یعنی چی؟؟؟ این حقه باز محترم ‏گویا فراموش کرده بود که حقوق فردی مثل مهندس پیمان-ق مسئول ‏یکی از بخشهای کلیدی شرکت نیو پایپ با چندین سال سابقه در ایران ‏خوردو فقط ماهی 500 هزار تومان است و این در حالی است که بنده ‏یک واحد 58 متری خود را 4 میلیون ماهی 500 هزار تومان اجاره داده ‏ام در حالی که امروز رهن آنجا لا اقل 30 میلیون تومانه!!! اینهمه لجنی ‏که در ذهن ما پر شده باعث شده که وضع ما اینجوری باشد.توسلات ‏هوایی بدون تفکر!! زندگی ما شده توسل و گریه کردن و جیغ و ضجه ‏کشیدن که حضرات علیهم السلام تشریف بیاورند و به ما صدقه ‏بدهند!آنهم باز اگر با توحید و امام شناسی بود یک ارزش کوچکی ‏داشت!قصه تکراری تیر سه شعبه و نی خیزران و آقای ذوالجناح و الاغ ‏نخودکی و شر و ور های دیگه که ماحصلش پر شدن جیب خوانندگان و ‏نوازندگان این مجالس محترمه!! حتی انتظار داریم در بازیهای فوتبال هم ‏خدا وند تشریف بیاورد برای تیم از هم گسیختهء ما در وازه بانی کند!! ‏وای از اینهمه خرافات!!!!.بنده به شما روشهایی را در ادامهء بحثها ارائه ‏میدهم که سر کوری بتواند موفقیتهای مالی به نسبت خودش داشته ‏باشد. چون وسع شما تغییر میکند.وسع یک حقیقت ثابت نیست که!! ‏اول باید لجن کشیها از ذهن شما صورت بگیرد بعد بتوانید نتیجه ‏بگیرید.پس حل شدن مشکل مالی با خواندن توسل و نذر و نیاز و ... ‏نیست.خدا با شما هیچ کاری نداره حتی اگر پولی از آسمان بیفته باز هم ‏شما آن را میخورید و نابود میکنید.کاری که خدا با شما دارد این است ‏که ذهن شما را توسط مشکلات و ... به جهتی سوق میدهد که باعث ‏موفقیت شما میشود. همین!اگر مشکل درسی داری توسل را کنار بگذار ‏تکنیکهای آموزشی خودت را تقویت کن حالا اگر خواستی روزانه 5 ‏دقیقه هم دعا کنی صحیفه را بخوان که آن هم خوب است.اما برکت ‏خدا به فعل تو تعیّین میپذیره!همین!در بخش نظرات یک آقای شوتی ‏تشریف میآورد و هر روز علامت چک مارک را روی این گزینه میگذارد ‏که:برای علوم غریبه خدا باید از آسمان به ما الهام کنه!! در حالی که ‏بنده نوشتم بعد از خواندن وب نظر بدید!! آقای محترم انتظار داری خدا ‏تشریف بیاورد و روش جنگ با غول دوشاخ را به تو از آسمان تعلیم ‏بده؟؟؟ که 4 تا پری لپ گلی به تو برسه؟؟؟ من نمیفهمم توی کلّهء ‏اینها چی چی پر شده!!! مسلما هر چه هست بدرد فرایند بیو لوژیکی ‏رشد گیاهان بیشتر میخوره تا برای انسان!مطلب مهم بعدی اینه که ‏خیلی ها مشکلات و شکستهایی در زندگی خود داشتند. ببینید مهم ‏نیست مشکلات شما چی هستند اما اگر شما در زندگی در هر زمینه ای ‏ناموفق هستید حتی اگر نمیتوانید ورزش کنید ،مشکل شما مشکلی ‏نیست که رو در روی شما است، مشکل شما عقل و قوهء ادراک شما ‏است. همین!مشکل شما خرافات یا بی بندو باری – یا نداشتن برنامهء ‏صحیح شما است چون هزار نفر بی دست و پا تر از شما با دو گوش و ‏یک سر به همه جا رسیدند. اول باید کاسهء سر از مواد رشد دهندهء ‏گیاهان خالی وشد تا بیتواند یک حققت بدرد خور جایش را بگیرد ‏یانه؟؟؟ پس مدام تکرار نکنید مشکل مادی چجوری حل میشه و ... ‏چشم.همه را برای شما شرح خواهم داد اما اول باید تمام مشکلات شما ‏را حل کنم بعد.مشکلات بسیاری از شما مشکلات عشقیه. بنده ساحت ‏انسانی عشق را برای شما ترسیم میکنم .دوست دارید آن را انجام بدید ‏‏–دوست ندارید کار خود را ادامه دهید و نتیجه اش را ببینید.اول از همه ‏شما باید در خودتان احساس شخصیت کنید.دلتان برای خودتان بسوزد ‏که یک عمر در همه جا در کنار خود هستید و تمام مشکلات شما با ‏دست خودتان حل شده.مثلا وقتی دست شما بریده میشود شما هستید ‏که مرهم روی دست خودتان میگذارید.پس قدر خود را بدانید و گوهر ‏انسانیت خود رابا کنار جوب نشستن و متلک به دیگران در جوی آب ‏نریزید.دوم اینکه مهم نیست شما بد قیافه هستید یا مدرک تحصیلی بالا ‏ندارید.... مهم این است که قیمت خودتان را خودتان تعیین میکند.اگر ‏یک دختر یا بلعکس پسری به شما توهین میکند مشکل شما نیست اما ‏اگر شما با رفتار و محبتهای مسخرهء خود با الفاظی تحت عنوان عشق ‏یعنی فدا کردن همه چیز و ... روح خود را به او باختید ببخشید ببخشید ‏شما دیگه اصلا آدم نیستید و بنده به فرد مقابل شما اجازه میدهم که ‏هر بلایی دوست دارد سر شما بیاورد.چون دوستی- عشق- محبت و... ‏بقول الاغ نخودکی در شهر قصه مثل دستهء چپق باید دوسره باشه چون ‏عشق یک سره مایهء دردسره.عشق یک تعامل بین دو انسان است .و ‏اولین چیزی که در عشق باید یاد بگیرید این است که شما آدم هستید ‏نه زالو! پس نباید بچسبید به طرف که...فلانی چون من تورا دوست ‏دارم...تو باید مثل من فکر کنی...تو باید همانجوری که من میخواهم ‏لباس بپوشی...تو نباید با دیگران حرف بزنی چرا؟چون من نمیخواهم!این ‏یعنی زالو و انگل بودن.شما به وجود سرف مقابل میچسبی که از خون او ‏برای آرامش ذهن کثیفت استفاده کنی عین ضحاک مار دوش.درحالی ‏که اگر شما انسان باشی فرد مقابلت را همانگونه که دیدی میپذیری و ‏قبل از اینکه عشق و عاشقی را یاد بگیری، گذت شکدن از فرد مقابل را ‏برای سعادت او یاد میگیری! یک آقای چاقو کش محترمی از قم با بنده ‏تماس گرفت که: من فلان مقدار اسید تهیه کردم که بریزم روی صورت ‏فلان دختری که من را رها کرده!! بی شرف رفته با یکی دیگه قرار ‏نامزدی گذاشته!! گفتم:میشه بپرسم طرف کیه؟فرمودند: یک مهندس ‏سوسول ! شب توی خیابان یقش رو گرفتم تا چاقو کشیدم که بزنم ‏ترسید و به گریه افتاد.حالا یا شما دختره رو با طلسم عاشق من کن اگر ‏هم نمیتونی الان بگو تا با اسید این ننگ رو پاک کنم!!! من هم همین ‏قصه را برایش شرح دادم که خدا را شکر از این ذهنیت ابلهانه در ‏آمد.دوستان با چماق که نمیشود جذابیتهای نداشتهء خودتان را در مغز ‏دختران یا پسران بدبخت فرو کنید.با جن و غول و لاقیس و هام بن هیم ‏بن لاقیس بن شیطان که نمیشود محبت و توجه واقعی یک انسان را به ‏سمت خود جذب کنید!!!! هرکسی میخواهد ازدواج کند تشریف میبرد ‏حدم حضرت رضا علیه السلام!!! بابا مگر حضرت معاذ الله دلال محبت ‏هستند!!!؟ خودت رو عوض کن بگذار آن همسر یا دوست بیچاره یک ‏آرامش ذهنی از وجود شما پیدا کنه!! آن بیچاره هایی که میگویند: تا ‏من پولدار نشوم زنم با من زندگی نمیکنه متوجه نیستند که کسی که ‏این حرف را میزنه شما را اصلا آدم نمیداند!کسی که به مشا بگوید اگر ‏من را میخواهی باید لباس فلان بپوشی- وبه رفتار های متعارف شما گیر ‏بدهد اصلا شما را آدم حساب نکرده!!! و حقی برای شما قائل نیست.مگر ‏اینکه رفتار های نا درستی مثل سیگار کشیدن و ... که کار بشر نیست ‏داشته باشید .یا رفتارهای جانورانه !هر کس که گفت بهر تو مردم دروغ ‏گفت.... من راست گفتم که برای تو زنده ام . شما بجای اینکه دختر ها ‏یا پسرها را بخواهید برای خودتان حفظ کنید ، وجود خودتان را حفظ ‏کنید-شخصیت خودتان را حفظ کنید .این یعنی جذابیت نه چاقو کشی ‏و پول خرج کردن و .... .انسانیت ایجاد جذابیت میکند. نکتهء دیگر اگر ‏کسی را دوست دارید به محض دیدن خیانت باور کنید که او فردی ‏خائن است .نه اینکه خیالات شما قصه خائنانه برای شما طراحی کند.لا ‏اقل دهها نفر از دوستان من اینگونه از همسر خود جدا شدند میدانید ‏چرا؟؟؟ برای اینکه همسر محترم ایشان به ایشان اعتماد نداشته.آقا ‏میرفته میوه بخره همسرش میگفته با کی بودی؟؟ مهمترین سرمایهء ‏بشریت مغزو آسایش اوست من نمیفهمم شما دوست میگیرد که آرامش ‏داشته باشید؟همسر میگیرد که آرامش داشته باشید یانه، دنبال کسی ‏میگردید که مغز شما را شبانه روز بخوره؟؟؟به یک داستان گوش کنید ‏یک روز منزل یکی از دوستان بودیم خانمش به بنده گفت: فلانی اصلا ‏به من توجه نمیکنه.دوست من جواب داد:چرا من به شما توجه ‏نمیکنم؟من که تمام زندگیم تو و بچه ام هستی؟گفت:چرا دیروز من را ‏خرید نبردی؟چرا امروز به من نگفتی بیا برویم بیرون؟حتما کسی ‏دیگری را دوست داری!!!! دوست بدبخت من گفت: خب من کار داشتم ‏حواسم نبود خب حالا در خدمتم بریم بیرون!گفت: نه دیگه فایده نداره ‏تو باید خودت میفهمیدی تو ذهن من چی میگذره!! دوست بیچاره ‏گفت:بابا من که نوستر اداموس نیست که ! حسّ شامهء من هم آنقدر ‏نیست که با بو کردن دست به خواسته ء شما پی ببرم! خب الان بیا ‏بریم.گفت: دیگه من غلط بکنم با تو بیام بیرون!! دوستم گفت: بابا من ‏اصلا نفهم- من اصلا هرچی تو میگی .تو بگو چی خوبه همان کار را ‏انجام میدهم.یکدفعه زنه شروع کرد به گریه که من از روز اول ‏میدونستم تو مرد زندگی نیستی و ...!!!!دوستم گفت ببین من یک ‏خواهشی دارم تو هر کاری میکنی انجام بده اما فقط این مغز بیچارهء ‏من رو راهت بگذار .بقول سعدی:تو بگو زنبور قرمز بیمروت را/حال اگر ‏عسل ندهی نیش مزن.آدمی دارد امید به خیر کسان- ما را به خیر تو ‏امید نیست شر مرسان!! خلاصه...این محبت نیست که شما مثل ‏خرچنگ به دوست یا همسر خود بچسبید یا مثل خفاش چنگالهای تیر ‏خود را در مغز بیچاره فرو کنید.شما باید در انتخابتان دقت کنید.آدمی ‏که با یک نظر عاشق شما شده چون تصویر شما چه چیزی او را به شما ‏جذب نموده؟؟ از یک اوباش خیابانی انتظار چه فهم و درکی را دارید؟ ‏در هر حال فرد خائن چه مرد باشد چه زن خائن است و اگر با او مرتبط ‏باشید قیمت خود را متناسب با انتخاب خود تعیین نمودید... ادامه ‏دارد.... ‏

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.