۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

بحث آزاد 4( فرض تنافر مسیر مجتهدین با هم چه حکمی دارد؟)

به به چه روزهای خوبی سلام به همه ببخشید اگر کمی دیر به دیر مینوسیم.روزی از ایام ماه مبارک بود که تعریف جناب مکارم را در مورد کتاب علل الشرایع شنیدم .و در این چند روزه برروی آن تحقیق میکردم.باید عرض کنم واقعا کتاب خنده داریه و همین کتاب به تنهایی برای دین زدگی مجموعه ء مردم کافیه(نوشته جناب شیخ صدوق رحمه الله علیه).اما بحث آزاد امروز بنده بعلت سوالات بی جوابیه که دوستانی از بنده پرسیدند.قبلا عرض کنم قصد اهانت به هیچ مکتبی در بحثهای آزاد بنده نیست اما چون وب بنده به لطف شما پر بیننده است سوالاتی مطرح میکنم که شاید دوستان عالم و محقق پاسخگوباشند یا دوستانی که دسترسی به علما را دارند پاسخ این مطالب را بفر مایند.خواهشی که دارم اینه که میتوانند جواب بحثهای آزاد را فقط در کامنتهای مربوطه درج کنند اما بقیه نظرات را در آخرین مطلب بفرمایند.بعضیها میگویند""این آقا فکر کرده کیه؟؟یک آدم کافر و فلان.... باید از بین برود و .... "" دوستان فرضا بنده مشکل داشته باشم یا مثلا قبلا تدریس پیانو داشته باشم و ... .آمدیم و بنده اصلا کافر بودم و... .این اشکالات بنده اشکالات ریشه ای شماها است .با تکفیر یک نفر که اصل صورت مساله حل نمیشه!! بالاخره یک نفر از علما باید توان پاسخگویی به مطالب دینی را داشته باشد یا خیر؟بحث امروز ما بحثیه که هیچیک از دوستان عالم بنده جراءت طرحش را ندارند.فردی که این سوالهارا مطرح کرد اصلا مسلمان نبود .یا باور به اسلام نداشته. موضوع بحث اینه"تباین حکومت اسلامی ما با اسلام" از اینجا بحث او شروع شد.:آیا حلال رسول خدا صلی الله الی یوم القیامه حلال است و حرامش حرام؟؟ بله.آیا حکومت ایران اسلامی است؟جواب مثبت.حالا سوال ایشان:آیا ولایت فقیه مندراوردی جمهوری اسلامی است یا از قبل بوده جواب:بعلت نقص مطلق و نسبی دانش بشری الزام طریقی وحیانی برای هدایت بشر ایجاد میشود.در زمان ظهور و حضور معصومین علیهم السلام ،آنها هستند که سکاندار هدایت مردم هستند و در زمان غیبت راویان حدیث و کسانی که در حدیث تخصص دارند این مهم رابر عهده دارند.بر اساس قرآن،سنت و احادیث .(یعنی بر اساس برداشتهایی از معصوم علیهم السلام) و حجج ثانویه محسوب میشوند.پس این موضوع از زمان غیبت و حتی براساس اسنادی در زمان خود ائمه علیهم السلام هم بوده.بلکه در زمان حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم هم بوده.سوال:آیا امکان دارد یک فقیه در موضوعی اشتباه کند؟:بله.ممکنه اشتباه کند اما عرض کردم خداوند از ما تلاش در راه درک حقایق متناسب با وسع ما را میخواهد.نه اینکه از ما عمل .. ما لا طاقه لنا را... .سوال دیگر که تمام اشکالات از آنجا تراوش نموده این است که حدود و صغور این ولایت تا چه اندازه است؟وآیا مجتهد جامع الشرایط تصرف معصوم علیهم السلام را بر مردم دارد؟؟یعنی آیا یک فقیه اولی تر از انفس ما است؟(اگر چنین باشد امر مجتهد،امر امام علیه السلام و خدا تلقی میشود و بر جان و مال ناموس و...ی ما تصرف مطلق خواهد داشت و با توجه به عدم عصمت،این مساله بحث بر انگیز است (این سوال اول) مطلب بعد از این قرار است که فرضا اثبات چنین حدود اختیاراتی از مجتهد ثابت شود.بحث بعد در مورد این است که:مجتهد برداشتهای خاصی از دین دارد که بعلت تخصص،اطاعت او لازم است اما بحث بر این است که گاهی دو مجتهد بر مساله ای واحد نظری متضاد یکدیگر دارند.هرچقدر مستندات وحیانی مبدل به دستورات اجتماعی نو شود این چالش عمیقتر خواهد بود.بحث بر اینه .مقلدین هر آیت الهی موظف به اطاعت از مجتهد خود هستند.حال اگر جناب فرضا مکارم به حکومت رسید آیا اطاعت از او بر مقلدین خودش واجب است یا بر کل مسلمین جهان؟؟؟!!! فرضا جناب سیستانی در مساله ای با ایشان تضاد اعتقادی یا نظری داشته باشد(چون هر مجتهدی بر ساس تخصص خود در موردی نظری ارائه میفرماید)آیا وجوب ولایت جناب مکارم بر کلیه آحاد واجب میشود یا فقط بر مقلدین خود؟؟در اینصورت بفرمایید این موضوع که"اگر مجتهدی به حکومت یک ولایت یا کشور رسید،اطاعت او بر کل فرق،ملل،مکاتب و مذاهب اسلامی واجب میشود را از کدام مقیاس شرعی اتخاذ نموده اید؟؟" که تعبیر میشود به رهبریت کل مسلمین جهان(اعم از شیعه و سنی و دراویش و عرفا و ...؟؟؟).حال اگر یک سنی یا اصلا یک مجتهد دیگر درکشوری دیگر از بلاد اسلامی به حکومت رسید (مثلا آیت الله سیستانی در عراق)آیا میتوان ایشان را هم رهبر کل مسلمین جهان دانست؟؟؟اگر جواب مثبت است (که لازمهء آن داشتن سندی به این گونه است:اگر مجتهدی در غیبت کبری به حکومت رسید،اطاعت از او بر کل فرق و مذاهب اسلامی واجب است و احکام او به منزلهء حکم حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم است) سوال بر اینه اگر بعلت اجتهاد هردو مجتهد فوق،یکی دیگری را خارج از شریعت اسلام دانست،یا اصلا فقط تضاد فکری داشتند امت بیچاره و سر گردان اسلامی باید کدام را واجب الاطاعه بداند؟؟؟؟ فکر کنم کمی به حاشیه رفتیم نه؟یکبار دیگر سوال را ساده تر طرح میکنم"چنانچه اسنادی پیدا کنیم که مجتهدی به محض کسب حکومت واجب الاطاعه میشود( که چنین اسنادی بنده ندیدم اگر دارید برای اطلاعات بنده بفرمایید)چه چیزی ممیز بین این مجتهد و دیگر مجتهدین میشود و وجوب اطاعت او از کدام مصدر از مصادر اسلامی صادر شده؟؟وآیا این مجتهد میتواند خود را رهبر کل جهان اسلام بداند؟جهان اسلامی که در زمان خود حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله وسلم ازخود ایشان اطاعت نکرد.ما بیاییم به زور بگیم ما رهبر همه هستیم چه بخواهند و ما را قبول داشته باشند و چه نداشته باشند . مشکل خودشان است.به ما مربوط نیست. یک نکته عرض کنم"این چالش در زمان خود آقای خمینی هم مطرح بود.جناب محمد شیرازی خدا رحمتشان کند معتقد به حکومت فرد واحدی بر کشور اسلامی نبودند و معتقد به حکومت مجمع مراجع بودند.و بسیاری افراد دیگر مثلا آیت الله لنگرودی و ... .که بنده حضورا نظر ایشان را شنیدم.تازه اصلا مطلقه بودن این ولایت هم از دید ایشان مورد قبول نبود. و نظریه مجمع المراجه هم به همین دلیل ایجاد میشد.تازه اگر این مجمع از تمام مجتهدین شیعه اگرتشکیل میشد،تازه آنوقت نظر تمام مجتهدین شیعه برای خود آنها لحاظ میشد نه برای کل مذاهب و فرق و نحل اسلامی.(اگر تحقیق فرمودید و جوابی دادید بشرط رعایت ادب بدون هیچ سانسوری جواب شما در اینجا درج خواهد شد) اما بحث بعدی که کم اهمیت تر از اولی نیست این است.در حکومت اسلامی فعلی قوانینی درج شده که به دید فرد نادانی مثل من نه تنها مطابق بر اسلام نیست بلکه بر عکس است.مثلادر رسالهء آقای خمینی و تمامی رساله های موجود در کشور از دید تمام مراجع،مساله گنج کنی و فروش گنج و... تایید شده.چرا در حکومت ما مثل تمام کشورهای جهان گنج جزو گنجینه و آثار ملی کشور است و گنج کنان سارقان اموال وهویت ملی یک کشور محسوب میشوند؟ببینید در اسلام داریم بعلت نقص بشر از عوالم الهی وجوب اطاعت از پیامبر و به تبع از امام علیهم السلام و به تبع آنها از متجهد الزامی است.ما هم حق نداریم در دین از عقل خود استفاده کنیم چون حلال و حرام حضرت الی یوم القیامه حلال است.متخصصین باید در این باب نظر دهند.خوب سوال بر این است. آیاخود جناب خمینی که تشکیل حکومت داده که بقول شما بر جان و مال و ناموس مردم احاطهء عام دارد متخصص نیست؟ایشان در رسالهء خود گنج را حلال دانستند.حتی اگر تمام آثار تاریخی یک ملت هم به باد فنا رود اشکالی در حلیت گنج و فروختن آن به موزه های خارج ذکرنشده.سوال بنده اینه .این تباین در نظر مجتهد و رفتار افراد حکومتی (ولو بنظر من و کل جامعه جهانی رفتار حکومتی در این باب صحیح باشد )از کجا نشات گرفته؟؟ اگر گنج کنی بعلت نابودی آثار تاریخی و عدم تبحر گنج کنان در حفظ آثار حاشیه ای (غیر از اشیاء قیمتی) به نابودی تاریخ ملت می انجامد،چرا حتی محض رضای خدا یک مجتهد بلند نشده که بگوید(آقا گنج کنی بعلت منتج به معدوم شدن آثار تاریخی و فرهنگی یک ملت ،جز برای سازمان باستانشناسی کشور،حرام اندر حرام است؟؟؟)آنوقت در دید یک فرد عامی که دارد در دین تحقیق میکند این مساله نمود پیدا نمیکند که:با با شما اینجوری میخواهید رهبریت اسلامی داشته باشید؟رفتار حکومتی شما با رسالهء خودتون در تضاده؟؟(جوابها را بفر مایید). مطلب بعدی.مگر نه اینکه مواد مخدر و فروشندگان آنرا مصداق مفسد فی الارض میدانید و آنهارا به دار مجازات میآویزید؟چرا یک نفر صریحا نمیگوید که مصرف مواد مخدر حرام است؟؟بنده در رسالهء آیت الله بروجردی مطلبی را خواندم که عینا درج میکنم.از ایشان در مورد ترقه در کردن پرسیده بودند.ایشان فرمودند:ترقه در کردن حرام است(حتی اگر موجب ایذای افراد نشود.یعنی اگر در بیابان هم ترقه بیندازید باز حرام است)پرسیدند چرا؟فرمودند:چون باعث حیف مال میشود عمل لهو به حساب میآید و گناه است.حالا با اینکه جامعه جهانی،این کفار ملعون که انشاء الله همه به جهنم میروند و فقط من هستم که به بهشت میروم،آمده و محدودیتهای جدی برای دخانیات در نظر گرفته،آیا شایسته است ما با این تصورات غنی ،سیگاری را که مضرات آن بر همه یقینی شده و سالیانه دهها هزار نفر تلفات مصرف کنندگان این مواد در کشورداریم،را حتی عمل لهو ندانیم ؟(جواب بفرمایید)مطلب دیگر در مورد تبعات مبارزه با بد حجابی است.میدانیم که در زمان خود حضرات علیهم السلام حجاب نبوده،اگر هم بوده به وجه امروزی لا اقل نبوده،فرضا اگر هم بوده اجباری برای همه مسلمین نبوده،اگر یک هزارم درصد هم برای مسلمین اجباری بوده،برای اهل کتاب که بیچاره ها جزیه میدادند نبوده.علمای ما فرموده اند که حجاب درست این است که برجستگیهای بدن فرد روئیت نشود.می خواستم اگر ممکنه در مورد برخورد اخیر نیروی انتظامی با کفر و لجنزاری بنام چکمه پرسشی داشته باشم.چون چکمه هیچ برجستگی خاصی راقابل رویت نمیکند بفرمایند که وجه شرعی حرمت پوشیدن چکمه در کدام مکتب شرعی یا در کدام رساله آمده که پوشیدن چکمه بعنوان نمادی از فساد اخلاقی محسوب شده و افراد چکمه پوش را در ون ها هل میدهند و دستگیر میکنند که مبادا یک فرد مومن با دیدن چکمه های این خانمها خدای ناکرده تحریک شود؟؟؟ببینم ...خداییش این دین برای یک فرد خارجیی که دین ندارد چه جاذبه ای دارد؟؟اگر حجاب اینگونه ای به این دلیله که ممکنه افرادی دلشان متمایل به فلان موضوع شود است،که در اینصورت اغذیه فروشیها و شیرینی فروشیها هم باید ویترین خود را جمع کنند چون ممکنه فرد بیبضاعتی این صحنه را ببیند واشتهای او تحریک شود وبرود برای خومردن شیرینی دست به فساد و قتل و جنایت بزند(چون تمایل به غذا هم غریزی است و تمایل به جنس مخالف هم غریزی).اگر خیر این موضوع دراسلام قید شده و حضرت امیر علیه السلام بیحجابها را به زور سرنیزه به دارالحکومه میبردند،یا علمای دین ما در رسائل خود چنین چیزی فرمودند که "من لبس الچکمه (عربها چ ندارند چیکار کنیم) فانّه فاسد و تفسد فی الارض ...که بفرمایید در کجای دین این موضوع درج شده.آیا این تباین رفتار در کشوری که داعیه داری لیدری کل مسلمانان را دارد،نیست؟؟یا از عدم اطلاعات کافی بنده وجهل مرکب بنده نشات گرفته؟(در صورتی که عدم اطلاعات بنده موجب این سوالات شده لطف بفر مایید و پاسخ خود را بفرمایید و بنده و خوانندگان وب را از گمراهی خارج بفرمایید بشرطی که احساسی و خنده دار بحث نکنید. کلمات شما ملتزم به احکام تمام مجتهدین جامع الشرایط باشد.چون تبعیت از هر مجتهدی فقط و فقط مربوط به مقلدین خودش است نه کل جهان اسلام.در صورتکه غیر از این عقیده ای دارید با استدلال کافی بفرمایید. به خدا قصد ما توهین یا ... نیست.ما هم ظاهرا مسلمانیم.سوال در ذهن ما ایجاد شده که جوابی برای آن نه تنها نیافتم بلکه بر عکس ادله ای جمع شده که ....تا همینجا دیگه بسه.من فکر میکنم خیلی وقتها مردم هرچقدر احمق تر باشند امنیتشون بیشتره.
سبحانک یا من لا یخفی علیه انباء المتضلمین.و یا من لایحتاج فی قصصهم الی شهادت الشاهدین.و یا من قربت نصرته من المظلو مین.و یا من بَعُدَ عونه عن الظالمین.الهم خذ ظالم و عدو بدینک و اعصمنا من افعالهم .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.