۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

ادامهء توحید 6

بحث عدم امکان اتحاد
خداوند نه در چیزی حلول می کند و نه با چیزی متحد میشود
نصرانیان می گویند خدا با حضرت عیسی علیه السلام متحد شده یعنی روحا نیت خدا با جسما نیت عیسی علیه السلام بهم آمیخته
نصیریه میگویند خداوند با علی علیه السلام متحد شده
صو فیان میگویند خدا با عارف متحد می شود
حال به بحث در این موارد میپردازیم
حلول یعنی وارد شدن در چیزی لازمهء مادی بودن است ومشابه داشتن
در اصل اتحاد معنا ندارد چون بین دو شیء 3 حالت می تواند وجود داشته باشد
1: یا هردو مو جود حلو لی وجود دارند که در این صورت چون هردو هستند اتحاد مع نا ندارد
2: یا هیچکدام نیستند که باز هم موجودی نیست که بتوان نظر داد
3:یا یکی هست و دیگری نیست که در این حالت هم با نبودن یک شیء اتحاد معنا ندارد


تا اینجا فعلا برای توحید بسه
اما چه زمانی انسان می تواند بخود اجازه دهد و نظری بدهد در مورد ابراز عقیدهء سازنده
1:از مشترکات بگوید اگر مشتر کاتی ندارد آنها را بیابد
2: معنا کردن لغات اعتباری مثل دل خدا حق عرفان و ...
3:از قصه گویی و روایات درو غین ومضحک خودداری کند
4:نظر خود را نگوید مگر با استدلال
5: جدل وسفسته نکند
یادگاری:آقا عقل میگوید اگر میخواهید نجاری یاد بگیرید پیش نجار بروید قصابی یاد بگیرید پیش قصاب بروید دین می خواهید یاد بگیرید پیش استادش بروید نه این که هرکی گفت دل من اینجوری می گه و چند تا شعر بی سرو ته بافت دنبال اون برید!!!!!
چند استدلال
اگر واجب الوجود ناظمه پس فعلش هم عین نظمه در غیر این صورت اصلا خدا نیست
پس بنا به نظم باید انسانها را از طریقی بسر منزل مقصودی موا فق با ممکن الوجودیشان در مرتبه ی ناسوتی، هدایت کند در غیر اینصورت خدا نیست
چون هدایت مردم دوچار هرج و مرج میشه و این از ذات ناظم به دوره چون دو حقیقت متضاد ذاتی به یک ذات تعیّن نمی پذیره. این لزوم هدایت خدا برای انسانها از طریق پیامبرانش معنا میشه.آنها باید معصومیت وجودی داشته باشند والا مقصود خدا حاصل نمیشه چه از لحاظ سنت و چه از لحاظ قول و افعال(تمام این گفتار ها مطابق قر آن هم هست اگر خواستید آدرس آیاتش رو بهتون میگم).حالا داستان جناب مولا نا را ببینید در مو رد موسی وشبان
حضرت موسی اگر غلط باشه و نفهمه چیکار کنه، خدا غلط میشه بنا به استد لالهای بالا
امر به معروف هم که منتفی میشه در حالی که واجب عینیه.
اگر بنا باشه پیغمبران مبشرا ونذیرا نباشند پس کی باید باشه آقای مولوی!!!!!!!
در ضمن اگر هر کی هرچه دل تنگش بخواد بگه این میشه دین یا هرج و مرج(استدلال بالا)
در زمان شکستن بتها توسط حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بعضی از کفار گفتند بابا لا اقل یکی از بتهای مارو نشکن بقول جناب حافظ
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت --------که گناه دگران برتو نخواهند نوشت--------من اگر نیکمو گر بد تو برو خود را باش-----------هر کسی آن درود عا قبت کار که کشت
به شما چه دینت رو آوردی بسه مگه گناه ما رو بگردن تو می اندازن
جواب و حر کت حضرت معلومه
تازه این آقای مو لوی می فرماید:مازقرآن مغز را برداشتیم--------پوست را بهر خران بگذاشتیم
طبق قانون جو هر و عرض جسمانیت هیچ حادثی سوای جو هرش نیست همه یک حقیقتند در عوالم مختلف پس ظا هر قرآن چطور از باطنش جداست چون در قرآن در آخر سورهء حشر اشاره به همین قرآن شده
که
لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیه الله و...
تازه من سوا لی از حضور جناب مو لا نا دارم
جناب مولا نا در مورد قصه ی کنیز زن بیوه و کدو و ...ر خر
قسمت آخرش کجای مغز قرآنه؟؟؟؟؟؟
در مورد جناب حلا ج عزیز که نمی دونم این قصه ها از کجا در اومده
یا ایشون راست گفته یا دروغ
اگر راست گفته چرا سر حق را به غیر فاش کرده هرچند که هم ایشون وهم مولانا وهم... اهل تسنن بودن اما این مقولا ت نه از حضرت امیر علیه السلام روایت شده نه از عمر لعنه الله علیه ودر ضمن اگر به خلاف بوده که وا جب اللعن است طبق آیه ی قرآنٍ(لعنهم الله و لعنهم اللاعنون)
تازه خودش هم تو قصه گفته هر کی منو لعنت میکنه 2 تا ثواب میبره
تازه این قصه مو سی و شبان را کی نقل کرده جناب موسی علیه آلاف التهیه یا شبان
با کدام اسناد تاریخی و روایی
شما قضاوت کنید آیا این قصه ها مال ذهن علیل خود ایشان نیست؟؟؟؟
پس عرفان چیه؟؟؟؟؟
آقا ما عر فان نداریم جز پیروی از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله و سلم و معصومین و پیامبران علیهم السلام و آن گونه که خودشان فر مودند نه کلمات قوا لان و سخن وران دل و...
حضرت امام محمد باقرالعلم بعد النبی علیهم السلام به خدمت خدا وند عرض کردند:اللهم اجعلنی من او لیا ئک یعنی خدا را مرا هم در زمرهء اولیائت قرار بده شما بگید اولیاء مد نظر حضرت یعنی جناب مولانا؟؟؟!!!!
ببین همه کار کردین مرشدی دلدادگی دلبری گلبانگ بستن رشته محبت شعر های مسخره گفتن سماع کردنو....
حالا بیا اونجوری بندگی کن که خدا و اهل بیت علیهم السلام فرمودندو آن پی روی از سنت حقیقی اثنی عشریه نه فرقه سازی و ... وبا تار و دنبک خدارو صدا کنین
چون امامتون از این حرکات انجام نداده این قرار استادم با من بوده 5 مقاله را بخونین و نظر بدین به همه سوا لاتتون هم پاسخ میدم غرض گفتن غلطها بود نه ارشاد
.نا نجيبان همه بي پرده به ما طعنه زدند.......ما حديث گله در پرده بگوييم چرا
اي جوهر جان تو گوهر ناب مني ...اندر شب بي ستاره مهتاب مني------مي گويم و صد بار دگر خواهم گفت.....من نوکر اين درم تو ارباب مني
بد و خوب رو حلال کنین والسلام

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.