۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

بحث آزاد 7(ایام خرافات و سنج و دهل)

با عرض سلام خدمت دوستان عزیز.فرارسیدن ایام محرم-ایام سنج و دهل و روضه های جعلی را به حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف و تمام عقلا تسلیت عرض میکنم.برای درک بعضی حقایق عاشورا توصیه میکنم کتاب حماسهء حسینی مطهری را بخوانید .هرچند که در آن هم متاسفانه تحریفات وارد شده.اما آقای مطهری با اینکه اصلا خوش آیند بنده نیستند بعلت تفسیر های شاخداری که از اشعار حافظ داشتند،مع الوصف جملهء زیبایی دارند که:اگر دروغ بستن به زبان خدا و پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام گناه کبیره است،پای سخنان اینگونه ای نشستن هم گناه کبیره است.در این ایام اسنادی چند را خدمت شما با استدلالات خاصی ارائه میدهم.البته اگر موافق باشید در این ایام بیشتر در مورد این وقایع صحبت شود... علی ای حال افسانه سراهای ایرانی همیشه ماشاء الله اهل حقه بازی – دروغ پردازی- داستانهای عشقی تخیلی و ... بودند.منتها با این تفاوت که اگر داستانهای ژول ورن و ... را میخوانیم،نویسنده یک حرمت کوچکی برای عقل خوانندگان در نظر میگیرد.اما در وقایعی که پای یکی از ائمه مظلوم ما علیهم السلام باشد،با پررویی و پرده دری و بیشرفی ،به خود اجازه میدهند هر مزخرفی را به ائمه علیهم السلام بچسبانند(چون ائمه علیهم السلام را افرادی غیر زمینی و دائم المعجزه نشان دهد).و خود این افراد غالبا لباس روضه خوانها را بپوشند و تا حرف بزنید که آقا این مزخرفات چیه؟ با پررویی بگوید!!!"به نوکر امام حسین علیه السلام توهین کردید!!!).بقول آقای مطهری در کتاب حماسه حسینی خود نقل قول نموده ازکتاب لوء لوء و مرجان آقای میرزا حسین نوری که استاد آقای علی اکبر نهاوندی و شیخ عباس قمی و ... بوده که گفته:امروز باید عزای حسین(علیه السلام )را گرفت اما برای حسین (علیه السلام) یک عزای جدیدی است که در گذشته نبوده و آن عزای جدید اینهمه دروغ هایی است که در باره کربلا گفته میشود.امروز بر این مصیبت باید گریست نه بر آن شمشیر ها و نیزه هایی که آنروز بر پیکر شریفش وارد شده.یکی از دوستان مطمئن و در حد اجتهادم از استاد خود در باره داستان عاشورا پرسیده بود که :چقدر این واقعه یقینی است؟ایشان فرموده بود این که در فلان سال و روز...حضرت و تعدادی از یارانشان(که معلوم نیست چند نفرند،چون در بعضی تذکره ها تا 170-80 نفر هم ذکر شده اند) شهید شدند همین و بس.!!!خوب اگر این وقایع بخواهد باب شود،روضه خوانهایی که در این دهه گاه تا میلیونها تومان به جیب میزنند،سهمیه حج و کربلا میگیرند و تنها آموزشی که در راه خدا به مردم میدهند نحوه شمشیر زدن و چاقو کشی و آتش زدن خیمه ها و ... بدون توحید و امام شناسی است ،از کجا ارتزاق کنند؟؟ بگذریم بحث زیاده بپردازیم به بعضی از جعلیات: یکی از این داستانها (قبل از اینکه به جزئیات واقعه کربلا بپردازیم) داستان مربوط به ولادت حضرت سجاد علیه السلامه.همانطور که میدانید غالبا مردم به طرف قطب قدرت غش میکنند.در زمان شاه بسیاری از افراد بظاهر روحانی ،برای دوام ملک و سلطنت شاه دعا و ثنا میکردند،بعد از عوض شدن رژیم همینها شدند سردمدار بسیاری از کارها در شلم شوربای اول انقلاب.همانهایی که میگفتند السلطان ظل الله،امروز دیگه مومن دو آتیشه شدند .داستانهایی که در متبرک بودن سادات و ... گفته شده که مخالف با نص قرآن درباب داستان نوح علیه السلا م و... است بماند.و بماند که از حضرت امیر علیه السلام نقل شده که خداوند به جهنم میبرد حتی اگر سید قرشی باشد و به بهشت میبرد حتی اگر غلام حبشی باشد و اعمال و ایمان و تقوا محک خداونده نه از سلسهءسادات آنهم سلسله جعلی بودن و ... .و آیه مودت فقط در شان معصومین علیهم السلامه نه تمام تخم و ترکه سادات... به هر حال بگذریم.این تحریف کنندگان آمدند و برای اینکه یک جوری خود را به عربها بچسبانند گفتند خوب... بهتره که یک نسبت شاهی هم به ائمه علیهم السلام بدیم به همین خاطر داستان خنده دار شهر بانورا به امام حسین علیه السلام چسباندند بنحوی که حضرت فبرمایند من فرزند دو پادشاه هستم حضرت امیر علیه السلام(خلیفه مسلمین) و کسری!!!همین پدرسوخته بازی را نسبت به حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف در آوردند که بله ایشان نمیدونم با پسر عمویشان یا... میخواستند ازدواج کنند یک منبری بوده که 40 تا پله داشته(این عدد خنده دار 40 کی میخواد دست از سر کچل ما برداره خدا میدونه)که اگر ارتفاع هر پله را فقط 30 سانت در نظر بگیریم میشه 12 متر و داماد بالای آن مینشسته و موقع خواندن عقد زلزله میشده و قندیلها میافتاده و ناقوسها و صلیبها منفجر میشده و ... که به بحث آنهم شاید برسیم.جالب اینه که هر مزخرفی را که عقل در آن حیران میشود را تحت عنوان معجزه به خورد ما میدهند و ما مجبوریم ساکت بشینیم که مظنون به کفر و الحاد نباشیم.یک روز یکی از دوستان نزد آقای مکارم رفته بود که:آقا چرا شما جلوی این روضه خوانها و این مزخرفات را نمیگیرید در حالت مطایبه گفتند:بابا این روضه خونها ما رو از مرجعیت ساقط میکنند. وراست هم میگفتند.با این مردمی که من تو کوچه و خیابانها میبینم، اگر معاذ الله خود حضرت هم بیاید و بگوید بابا اینها دروغه، میگویند نه اینها درسته حضرت معاذ الله نمیفهمن.کما اینکه در مورد جفر-طی الارض آقای قاضی و ... اسناد را خدمتشما عرض کردم.ببینید ما چقدر خاک بر سر شدیم که در مملکت شیعه،اسناد را از علما و مجتهدین ارائه میدهیم(نه از تخیل خود) و صد ها بار تهدید به مرگ شدیم.واقعا به به از این تعصبات حسینی گرا(علیه السلام)در مورد داستان حضرت شهر بانو میخواستم مطالبی را نقل کنمبه این تر تیب که: شهربانو می گوید: "من قبل از ورود لشکر مسلمین به ایران مسلمان شدم! شبی خواب دیدم( که قبلا گفتم در شیعه خواب حجیت و سندیت نداره) که حضرت محمد (ص) و امام حسین (ع) به خانه ی من (کاخ یزدگرد) آمدند و او در خواب مرا با امام عقد کرد. شب دیگر فاطمه (س) آمد و مرا به اسلام خواند و مسلمان شدم." نکته ی جالب در این روایت اینجاست که اول محمد (ص)، حسین (ع) را با شهربانو عقد می کند (ازدواج یک مسلمان و یک غیر مسلمان) و شب بعد فاطمه (س) او را به اسلام دعوت می‌کند. ( و مزخرف تر از این افسانه اینه که همین مهملات را به جناب نرجس خاتون یعنی مادر حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف میبندند)
باور بسیاری از مسلمانان این است که شهربانو دختر یزدگرد ساسانی همسر امام حسین (ع) بوده و گاه حتی به این مسئله افتخار هم می ورزند که حسین (ع) داماد ایرانیان بوده است و بنابراین بعد از کشته شدنش ایرانیان بسیار غمگین شده اند و هر سال مراسم عزاداری برپا می کرده اند. و اما حقیقت چیست ؟ آیا واقعا حسین (ع) شوهر شهربانو بوده و یا این داستان ساخته و پرداخته ی ذهن "شعوبیون"(۱) است ؟
علامه مجلسی در بحار الانوار (ج۱۱-ص۴) می گوید: "مادر امام سجاد(ع)، شهربانو دختر یزدگرد ساسانی بوده است که در زمان عمر و در جنگ های ایران و اعراب اسیر و به مدینه آورده شد. از او تنها یک پسر به دنیا آمد که سجاد (ع) است."
در این قصه تصریح شده است که شهربانو از اسرای مدائن است و عمر قصد داشت او را بکشد و حضرت امیر (ع) نجاتش داد. پیداست سازندگان این داستان که ایران پرستان بوده‌اند خواسته اند علی را در برابر عمر که دشمن ساسانیان و شکست دهنده‌ی سپاه یزدگرد است، طرفدار ساسانیان جلوه دهند ولی متوجه نشده اند که اگر سجاد (ع) نوه‌ی یزدگرد است و دختر شهربانو، پس باید حسین (ع) در سال ۱۸ ازدواج کرده باشد (در سن 15 سالگی) در حالی که سجاد (ع) در سال ۳۸ متولد شده است.
حال اگر هر دو اشتباه بالا را تایید کنیم اشکال دیگری پدید می‌آید و آن اینکه میان شکست یزدگرد و اسیر شدن خانواده‌اش ۲۰ سال فاصله می‌افتد. و تصریح هم شده که شهربانو جز سجاد (ع) فرزندی نیاورده است.
علامه‌ی مجلسی که متوجه عیب کار شده، راه حلی به نظرش می‌رسد و می‌گوید: "بعید نیست که در این روایت کلمه‌ی عمر تصحیف کلمه‌ی عثمان باشد. یعنی قضیه در زمان عثمان اتفاق افتاده اما اشتباهی بجای عثمان، عمر نوشته اند.
دنباله‌ی روایت که از امام صادق (ع) نقل می‌شود این چنین است:
علی فقال: چه نام داری ای کنیزک ؟ دختر یزدگرد قالت: جهانشاه فقال:بل شهربانو یه قالت:تلک اختی قال: راست گفتی!
راوی نمی‌دانسته بر فرض که علی (ع) با دختر یزدگرد فارسی هم حرف بزند، با این فارسی ای که علی حرف می‌زند شهربانو اصلا نمی‌فهمد، چرا که حضرت به فارسی دری صحبت می‌کند که چند قرن بعد از اسلام زبان ایرانیان شد و بلا گویش محلی مردم خراسان بود و دختر یزدگرد به زبان پهلوی ساسانی حرف می‌زده. از همه جالب تر اینکه علی (ع) به فارسی دری با شهربانو حرف می‌زند و شهربانو عربی جواب می‌دهد.
و جالب تر توجیه مجلسی است از اینکه چرا وی نامش جهان شاه است و علی آن را تغییر می‌دهد، مجلسی می گوید: "برای اینکه شاه از اسامی خدا است! چنان که در خبر آمده علت نهی از بازی شطرنج این است که می‌گویند: "شاه مات شد". به خدا قسم که شاه مات نمی‌شود!
حدیثی از سجاد (ع) نقل شده که می گوید: "من پسر دو برگزیده‌ی برترم.(جدش رسول خدا و مادرش دختر یزدگرد پادشاه) : و ان غلاما بین کسری و هاشم / لا کرم من ینطت علیه التمائم (پسر بچه ای در میان خسرو و هاشم / گرامی ترین کسی که بر او حزر های چشم زخم بسته اند) تفاخر امام به نواده‌ی شاه ساسانی با روح شیعه مغایر است که برتری نژادی و قومی با روح اسلام متضاد است. از پیامبر هم این وسط نقل شده که: "از میان بندگان خدا، دو نژاد برتر برگزیده است، از عرب قریش و از عجم فارس (یعنی ایرانی ها، قوم پارس که ساسانیان از آنهایند) شهربانو می گوید: "من قبل از ورود لشکر مسلمین به ایران مسلمان شدم! شبی خواب دیدم که حضرت محمد (ص) و امام حسین (ع) به خانه ی من (کاخ یزدگرد) آمدند و او در خواب مرا با امام عقد کرد. شب دیگر فاطمه (س) آمد و مرا به اسلام خواند و مسلمان شدم."
نکته ی جالب در این روایت اینجاست که اول محمد (ص)، حسین (ع) را با شهربانو عقد می کند (ازدواج یک مسلمان و یک غیر مسلمان) و شب بعد فاطمه (س) او را به اسلام دعوت می‌کند. راوی از بس عجله داشته اول مراسم ازدواج را می‌سازد و بعد مراسم مذهبی ورود او را به اسلام!
و این گونه مرد هاشمی با دختر ساسانی ازدواج می کند (پیش از آنکه مسلمان شود و نه به عنوان یک مرد مسلمان و یک زن مسلمان) قومیت رفته در اسلام آمده پنهان می‌شود، سلطنت ساسانی با نبوت اسلامی پیوند می‌خورد و فر ایزدی با نور محمدی در‌می آمیزد. غالب اسلام شناسان و ایران شناسان بزرگی که به این گونه روایات ایرانی مآب هم گرایش دارند تا اصالت نهضت اسلام را خدشه دار کنند، آنرا مجعول دانسته اند. مثل هرمان آته، ادوارد براون و کریستینسن. همچنین این دو روایت از ۱- ابراهیم بن اسحاق احمری نهاوندی که از نظر اعتقاد دینی مشکوک و متهم است و ۲- عمروبن شمر که از نظر علم الرجال شیعه کذاب و جعال وصف گردیده نقل شده است.
شعوبیان به این هم اکتفا نکردند و شخصیت مجعول دیگری ساختند با عنوان"کیهان بانو" خواهر شهربانو! و این چنین کیهان بانو می شود مادر مادربزرگ امام صادق (ع). در حالی که در منابع عربی هیچ نشانی از او نیست.(۲) در خصوص شهربانو هم، با همان سرعتی که وارد تاریخ می‌شود، با همان سرعت هم خارج می‌شود و دیگر اثری از او در هیچ یک از ماجراهای مربوط به حسین (ع) نمی‌بینیم. این گونه با یک بازی ماهرانه قومیت ایرانی و سلطنت رو به زوال رفته‌ی ساسانی احیا می‌شود و شهربانو با همکاری محمد (ص) و فاطمه (س) (۱۸ سال پس از مرگش!) و علی (ع) و حسین (ع) وارد خاندان اهل بیت (س) می‌شود و به ازدواج حسین (ع) در می آید که سلسله‌ی امامت از نسل اوست و همسر حسن (ع) نمی‌شود که فرزندان او امام نیستند!
همسر پیغمبر هم نمی‌شود که اگر می‌شد یک همسر عادی مثل بقیه همسران او به حساب می‌آمد. این گونه شهربانو با تنها فرزندی که به دنیا می‌آورد (و اتفاقا آن هم پسر است!) ‌و باز هم اتفاقا اسمش سجاد، نسل امامت را ادامه می‌دهد.
و اینکه چرا این دروغ آشکار توسط "نهضت شعوبیه" ساخته و پرداخته شد، می‌توان به اختصار به علل زیر اشاره کرد:
۱- عمر که منقرض کننده‌ی حکومت ساسانی است در اینجا در مقابل علی (ع) مظهر اسلام و سرسلسله‌ی اهل بیت قرار می‌گیرد و محکوم می‌شود. ۲- انقراض ساسانیان به عمر نسبت داده می‌شود نه اسلام. ۳- خلافت با سلطنت ساسانی مخالف است اما امامت مدافع آن است. ۴- تسنن (عمر) دشمن سلطنت ساسانی و تشیع (علی) دوستدار آن است. ۵- ورود ایران به اسلام پس از فتح مدائن به وسیله‌ی عمر و نتیجه‌ی ورود مسلمین به ایران نیست، نتیجه‌ی ورود پیغمبر اسلام و دخترش فاطمه (س) به مدائن و آمدن به کاخ یزدگرد و عقد دخترش و دعوت او به اسلام است. ۶- یزدگرد، آخرین پادشاه ساسانی که به وسیله‌ی عمر رانده می‌شود و از برابر سپاه خلیفه می‌گریزد، به وسیله‌ی شخص پیغمبر بر‌می‌گردد و وارد اهل بیتش می‌شود و در کنار پیغمبر یکی از دو سرسلسله‌ای می‌شود که دودمان نبوت را می‌سازد. ۷- همه‌ی فضائل و مناقب ائمه‌ی اهل بیت بین تبار پیغمبر اسلام و تبار یزدگرد ساسانی تقسیم می‌شود. ۸- تداوم امامت سجاد (ع) تا مهدی موعود (عج) تداوم سلطنت ساسانی را در بر می‌گیرد. ۹- نور محمدی که از نور الهی منشعب شده با فره ایزدی که در تبار ساسانی است و از اهورامزدا سر زده به هم می‌آمیزد. ۱۰- در ولایت ائمه که حکومت حقیقی شان تا پایان خلقت بر زمین و آسمان جاری است، سلطنت ساسانی نیز وجود دارد.(۳)
پاورقی ها:
۱- نهضت شعوبیه نهضتی بود که در دو قرن اول ورود اعراب به ایران شکل گرفت و پایه کاری خود را بر احیای فرهنگ ایرانی و سلطنت شاهنشاهی گذاشت. در اول کار به آنها "اهل تسویه" می گفتند که خواهان برابری عرب و عجم بودند و شعارشان این آیه‌ی قرآن که: "یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و الانثی و جعلناکم شعوبا.." اما به فاصله‌ی مدت کمی اهل تفضیل شدند و رای به برتری عجم به عرب دادند و احیای ارزش های قومی و مفاخر تاریخی را دنبال کردند. آنها با داشتن روحیه ی پان ایرانیستی، هر گونه دخالت اعراب در ایران را محکوم می کردند و شروع به کار فرهنگی و جعل داستان ها و نسبت دادن گفته های قومی – ملیتی ایرانی به افراد بزرگ کردند. از جمله همین داستان و اظهار نظرهای عجیب از قول امام صادق (ع) درباره‌ی عید نوروز!
2- مغز متفکر جهان شیعه، ذبیح الله منصوری تا اینجا اسناد کتاب ارائه شد و الاّ بنده هیچوقت در مقابل اسماء ائمه علیهم السلام از حرف (ع) استفاده نمیکنم.اما چند نکته ای که ایشان جا انداخته اند اینه که نام شهر بانو لفظ ایرانی –عربی است.شهر به معنای ماه است و در عربستان بکار میرفت و در آنروز ایران تسخیر عربها نشده بود که مثل امروز از اسماء عربی برای فرزندان خود وام بگیرند.و بنده خودم در حرم امامزاده قاسم دربند،دیدم نوشته که:بللله شهر بانو سوار ذوالجناح شد و از دست دشمنان فرار میکرد و اسب به آرامی راه میرفت.هروقت دشمنان نزدیک میشدند اسب،بال در میآورد و پرواز میکرد و وقتی که به کوه بی بی شهر بانو رسید،کوه شکاف خورد و حضرت بی بی شهر بانو در داخل کوه رفت و (معکوس قصه شتر صالح)کوه بسته شد.و...
یاد مرحوم میرزاده عشقی بخیر. که شعر زیبایی بنام عشق وطن دارد که فعلا چند سیری را برای شما درج میکنم که زبان حال بنده است...
هرچه من ز اظهار راز دل تحاشی میکنم
بهر احساسات خود مشکل تراشی میکنم
زاشک خود بر آتش دل آبپاشی میکنم
باز طبعم بیشتر مشکل تراشی میکند
زانزلی تا بلخ و بم را اشک من گِل کرده است
غسل بر نعش وطن ،خونابهء دل کرده است
دل دگر پیرامن دلدار را ول کرده است
برزوال ملک دارا نوحه خوانی میکند
....
نهِ بحال خویشتن،این مردم افسرده را
مرده اند این مردم ،آگه کن دِل ِ آزرده را
به که تقسیمش کنند این مُلکِ صاحب مرده را
تا بردش آنکس که بهتر پاسبانی میکند
ای عجب دندان زاستقلال ایران کنده اید!
زنده ای ملت! سوی گور از چه بخرامیده اید؟
دست از تابوت ،بیرون آورید ار زنده اید
گفته شد کاین نیم مرده سخت جانی میکند
اینکه بینی آید از گفتار (عشقی ) بوی خون
از دل خونین این گفتار میآید برون
چشم بُد مجرای این سرچشمهء خون تا کنون
زین سپس ریزِش زمجرای زبانی میکند.
روحش شاد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.