بالا خره رسیدیم به عدل الهی
تقریبا از نیمهء قرت اول هجری متکلمین اعم از شیعه و سنی دو دسته شدند
دسته ای طرفدار عدل که عدلیه خوانده شدند و دسته ای دیگر بر ضد انها که اشاعره نامیده شدند.
یکی از این دوستا تو نظراتش گفته بود من فکر میکنم شما از اشا عره ای حالا از کجا به این نتیجه رسیده بود خدا داند مثل یک فرد بینام و نشان بنام مهدی که هرز گاهی ظاهر میشه و کلمات بچه گانه میگه.
خلاصه.باید در نظر داشت که اشاعره منکر عدل الهی نیستند لا اقل بطور صریح آن را رد نمی کنند. اما در حسن و قبح ذاتی و عقلی.ودر مورد جبر و اختیار مطالبی گفته اند که لازمهء ان نفی عدالت از خداست.
عدلیه میگویند:عدل حقیقتی است در مقابل ظلم و خدا وند چون دانا و عادل است کار های خود را بر اساس عدل انجام میدهد.و چون افعال در ذات خود با هم متفاوتند مثل خوبی و بدی خداوند اعمال خود را براساس عدل انتخاب میکند.
اما اشاعره میگن:عدل چیزی نیست که قبلا بشه ان را توصیف کرد و اساسا نمیشه برای افعال خدا معیار و مقیاس قرار داد.بلکه فعل خدا مقیاس عدل است.اگر خداکافران و جنایتکاران را به بهشت و خوبان را به جهنم ببره باز هم عادله.
به خاطرهمین بحث ها هست که در اصول دین معیار عدل را هم جدا گانه داریم.
چون عدل را هر کس به نوعی معنا میکنه اول باید این کلام اعتباری را معنا کرد
عدل به چند معنی بکار میرود
1:هما هنگ بودن و ضد آن نا هماهنگی وبی تناسبی است
2:عدل به معنای تساوی و رفع هر گونه تبعیضه
3: رعایت حقوق افراد وظلم یعنی عدم رعایت حقوق افراد که این بخش سوم مورد مناقشهء عدلیه و اشاعره هست
سوال:ایاکسی به گردن خدا حقی دارد تا معنای رعایت حقوق از طرف خدا معنا پیدا کند؟
ج:درست است که کسی ذاتا بر گردن خدا حقی ندارد اما خود خداوند بر مخلوقات خود حقوقی قایل شده و انها را توسط پیامبران برای انسانها بیان کرده
پس چون خدا به بندگان خوب وعدهء بهشت و به گنهکاران وعدهء جهنم داده ،پس به وعدهء خود وفا میکند.
معنی 4:گاهی عدل اینگونه معنا میشود:قرار دادن هرچیزی در جای خودش
پس اقسام عدالت عبارتند از عدالت در قانونگذاری. و حکم و عدالت در قضاوت و عدالت در جزا و پاداش
5:که به نظر من از همه مهمتره:رعایت استحقاق هر مو جودی مطابق آنچه که در حد اوست ونیاز اوست
عدل در اینجا به معنی یکی بودن نیست .
مثلا این عدالت نیست که برای بچه یک روزه آدم ماشین بخره و برای بچهء 20 سالش هم همون ماشینو بخره .این عین حماقته.چون بچه یک روزه استحقاق در یافت و استفاده از آن ماشین را نداره.پس عدالت معنای یک لطف واحد را نمیده بلکه به این معنیه که مطابق شان و استطاعت ولیاقت و نیاز هر کس با او رفتار بشه.
پس با این حساب یه موش نمیتونه به خدا بگه چرا خدایا من رو ادم خلق نکردی پس عادل نیستی.چون خدا مطابق شان او برای او حساب و کتابی موافق حد او در نظر گرفته.
پس شما هم نمیتونم بگم چرا پدر و مادری به من دادی که من را در دین خدا تشویق نمیکردند.اما فلانی دارای چنین پدر و مادری بوده.چرا من جای او نبودمو....چون خدا از او مطابق دارایی و تواناییو استطاعتش حساب میگشه و از شما به اندازهء تواناییهای شما.خوب این عین عدله دیگه.چون در دین فقط ظاهر اعمال مهم نیست.این اعمال محکی داره که تعبیر شده به عدل خدا و حکمت او که به هیچ کسی ظلم نمیگند و تبعیض برای احدی قایل نمیشود.
حالا چرا خدا و واجب الوجود ظالم نمیتونه باشه؟
1:ظلم یا بعلت جهله یا به علت نیاز چون این صفا صفات نقص و سلبیه هستند دارندهء این صفات ناقصه و ممکن الوجود پس خدا نیست.خب حالا باید دوباره دنبال یه خدای دیگه بگردیم که میشه تسلسل که باطله.
2:ظلم به همهء معانی در مقابل یک عقل سلیم زشت و قبیحه و با کمال خوبی که خدا باشد جور در نمیآد
این بحث ادامه دارد
تقریبا از نیمهء قرت اول هجری متکلمین اعم از شیعه و سنی دو دسته شدند
دسته ای طرفدار عدل که عدلیه خوانده شدند و دسته ای دیگر بر ضد انها که اشاعره نامیده شدند.
یکی از این دوستا تو نظراتش گفته بود من فکر میکنم شما از اشا عره ای حالا از کجا به این نتیجه رسیده بود خدا داند مثل یک فرد بینام و نشان بنام مهدی که هرز گاهی ظاهر میشه و کلمات بچه گانه میگه.
خلاصه.باید در نظر داشت که اشاعره منکر عدل الهی نیستند لا اقل بطور صریح آن را رد نمی کنند. اما در حسن و قبح ذاتی و عقلی.ودر مورد جبر و اختیار مطالبی گفته اند که لازمهء ان نفی عدالت از خداست.
عدلیه میگویند:عدل حقیقتی است در مقابل ظلم و خدا وند چون دانا و عادل است کار های خود را بر اساس عدل انجام میدهد.و چون افعال در ذات خود با هم متفاوتند مثل خوبی و بدی خداوند اعمال خود را براساس عدل انتخاب میکند.
اما اشاعره میگن:عدل چیزی نیست که قبلا بشه ان را توصیف کرد و اساسا نمیشه برای افعال خدا معیار و مقیاس قرار داد.بلکه فعل خدا مقیاس عدل است.اگر خداکافران و جنایتکاران را به بهشت و خوبان را به جهنم ببره باز هم عادله.
به خاطرهمین بحث ها هست که در اصول دین معیار عدل را هم جدا گانه داریم.
چون عدل را هر کس به نوعی معنا میکنه اول باید این کلام اعتباری را معنا کرد
عدل به چند معنی بکار میرود
1:هما هنگ بودن و ضد آن نا هماهنگی وبی تناسبی است
2:عدل به معنای تساوی و رفع هر گونه تبعیضه
3: رعایت حقوق افراد وظلم یعنی عدم رعایت حقوق افراد که این بخش سوم مورد مناقشهء عدلیه و اشاعره هست
سوال:ایاکسی به گردن خدا حقی دارد تا معنای رعایت حقوق از طرف خدا معنا پیدا کند؟
ج:درست است که کسی ذاتا بر گردن خدا حقی ندارد اما خود خداوند بر مخلوقات خود حقوقی قایل شده و انها را توسط پیامبران برای انسانها بیان کرده
پس چون خدا به بندگان خوب وعدهء بهشت و به گنهکاران وعدهء جهنم داده ،پس به وعدهء خود وفا میکند.
معنی 4:گاهی عدل اینگونه معنا میشود:قرار دادن هرچیزی در جای خودش
پس اقسام عدالت عبارتند از عدالت در قانونگذاری. و حکم و عدالت در قضاوت و عدالت در جزا و پاداش
5:که به نظر من از همه مهمتره:رعایت استحقاق هر مو جودی مطابق آنچه که در حد اوست ونیاز اوست
عدل در اینجا به معنی یکی بودن نیست .
مثلا این عدالت نیست که برای بچه یک روزه آدم ماشین بخره و برای بچهء 20 سالش هم همون ماشینو بخره .این عین حماقته.چون بچه یک روزه استحقاق در یافت و استفاده از آن ماشین را نداره.پس عدالت معنای یک لطف واحد را نمیده بلکه به این معنیه که مطابق شان و استطاعت ولیاقت و نیاز هر کس با او رفتار بشه.
پس با این حساب یه موش نمیتونه به خدا بگه چرا خدایا من رو ادم خلق نکردی پس عادل نیستی.چون خدا مطابق شان او برای او حساب و کتابی موافق حد او در نظر گرفته.
پس شما هم نمیتونم بگم چرا پدر و مادری به من دادی که من را در دین خدا تشویق نمیکردند.اما فلانی دارای چنین پدر و مادری بوده.چرا من جای او نبودمو....چون خدا از او مطابق دارایی و تواناییو استطاعتش حساب میگشه و از شما به اندازهء تواناییهای شما.خوب این عین عدله دیگه.چون در دین فقط ظاهر اعمال مهم نیست.این اعمال محکی داره که تعبیر شده به عدل خدا و حکمت او که به هیچ کسی ظلم نمیگند و تبعیض برای احدی قایل نمیشود.
حالا چرا خدا و واجب الوجود ظالم نمیتونه باشه؟
1:ظلم یا بعلت جهله یا به علت نیاز چون این صفا صفات نقص و سلبیه هستند دارندهء این صفات ناقصه و ممکن الوجود پس خدا نیست.خب حالا باید دوباره دنبال یه خدای دیگه بگردیم که میشه تسلسل که باطله.
2:ظلم به همهء معانی در مقابل یک عقل سلیم زشت و قبیحه و با کمال خوبی که خدا باشد جور در نمیآد
این بحث ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.