۱۳۸۸ فروردین ۲۴, دوشنبه

جوهر و عرض

تناسخ شاخه های متعددی دارد که مجموعا به فسخ رسخ و مسخ و نسخ تقسیم ‏میشود
البته بعدا اینها را شرح میدهم اما بطور کلی تناسخ صعودی و نزولی است ‏
نزولی :در این تناسخ روح موجود به مراتب نازلتر نزول می کند مثلا ‏از غالب حیوانی به نبات نزول میکند
در صعودی بر عکس است وبه در جات عالی تر صعود میکند
نوع دیگر که بیشتر در مورد آن صحبت میشود حرکت روح از بدنی به ‏بدن دیگر در رتبه ء خودش است مثلا از انسانی به بدن انسانی دیگر پس ‏از مرگ انسان اول
تذکر مهم:این عقاید تما ما غلط و مزحک هستند و قرنها قبل توسط مشائیون ‏پاسخ داده شده اما امروز عده ای بیخبر با دلایل خنده دار این نظریه را ‏انتشار داده اند که ما به این عده پاسخ میگوییم و قویا بنده اعتقاد دارم ‏چنین چیزی وجود ندارد‏
اعتقاد کلی وپایه ای تناسخیون:روح جدای از بدن است و بدن فقط حکم ‏قفس را برای پرندهی روح دارد .‏
خوب پس وجود پرنده فقط قایم به خودش میباشد نه به قفس.‏
اگر این نظر درست باشد نتایج آن عبارتند از:1:انکار معاد چون یک روح ‏در چندین وچند بدن استقرار نمی یابد مثل حضور پرنده فقط در یک قفس
دوم پاک شدن تمامی انسانها درنهایت
سوم تکراری بودن کار خلقت‏
چهارم عدم نیاز به پیامبران معصوم
پنجم:انکار بهشت و دوزخ مادی
ششم:انکار بهشت و دوزخ بر زخی و ....‏
حال متوجه اهمیت موضوع شدید
لازم است اول یک مقدمه ای را برایتان بگویم در باب جو هر وعرض
ذات هر مو جودی را جوهر میگویند
عَرَض عبارت است از چیزی که وجو دش همان مو ضوع است یا چیزی ‏که در بیرون از ذهن وجود دارد ‏
ویکسره در چیز دیگری حلول داردوجوهر موجودی عینی است و در ‏چیزی حلول نداردویا وجودش همان موضوع نیست
مثلا یک سیب را در نظر بگیرید رنگ و مزه و شیرینی و کیفیتهای آن ‏قائم به خود ذات او هستند
واگر سیبی نباشد آنها هم وجود ندارند
ذات سیب جوهر وکیفیات و صفاتش عرض های او یا اعراض او هستند
پس این صفات وجودی مستقل ندارند بلکه وجودشان وابسته به جوهر است ‏که تکیه گاه و محل قیام عوارض است
حال که این ها را درک کردید موضوع دیگری در بین است و این سوالها ‏مطرح میشود
علت تحول عوارض چیست؟؟؟
با این که هرشیئی محکم و تحول ناپذیر بنظر می آید پس چرا تغییر ‏میکند؟؟
مگر نه این که اعراض وجود مستقلی ندارندو وجودشان به موضوع و ‏ظهور و بروز جلوه ء
مو ضوع است؟؟؟؟
پس با فرض ثبات موضوع یعنی گوهر یا جوهرذات علت دگر گونیها در ‏چیست؟؟؟
آیا می شود پذیرفت که عوارض شیئی مثل سیب تغییر کند یعنی رنگ و بو ‏و مزه و.... آن ولی خود جسم همچنان در زیر این اعراض ثابت بماند و ‏تغییر نکند؟؟؟
آیا میشود نمود ومظهر تغییر کند اما خود شیء ثابت باشد؟؟؟
مگر این تغییرات مانند لباس انسان است که پاره یا عوض شود و بدن ‏انسان همانطور بماند!!!‏
بدیهی است که پاسخ تمام این سوالات منفی است یعنی وقتی اعراض وجود ‏مستقلی ندارند بلکه ظهور وبروز جوهرند باید تحول و حرکت آنها به ‏حرکت موضوع یا جوهری که تکیه گاه بلکه علت وجودی آنهاست مرتبط ‏باشد.به این استدلال حرکت جوهری می گویند.‏
البته بحثش زیاده من کوتاه کردم
طبق نظر ملا صدراحرکت در جوهر وجود تحقق دارد چون وجود اعراض ‏سراسر تابع وجود جوهر است.و چون عرض که تابع است حرکت دارد ‏باید بپذیریم که جوهر که متبوع وتکیه گاه عرض است حرکت دارد که ‏علت حرکت عرض شده است.‏
اگر جوهر مادی ثابت بود آفرینش مسدود میشد.وهرچه بود همانطور باقی ‏میماند وچیز تازه ای ایجاد نمی شد.زیرا موجود سیال(عرض در حال ‏حرکت)چگونه ممکن بود با جوهر ثابت متصور شود؟؟؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.