۱۳۸۸ فروردین ۲۴, دوشنبه

جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء

برای مطالعه بیشتر می توانید به کتب اسفار و نهایه الحکمه و ... مراجعه ‏کنید
و در باب جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا کاملا این مسئله شرح داده شده ‏وحل شده که ما به همین اندازه بسنده میکنیم
وپس از اثبات حرکت جو هری به نتایج آن می پردازیم
‏1:اثبات ذات خدا:با استفاده از حرکت جو هری میبینیم تمام عوارض بعلت ‏حرکت در جوهراست پس همه چیز در حال حرکت است وهر حرکتی نیاز ‏به محرک و فاعل دارد و این محرک نباید از سنخ همین تحرک ها ودارای ‏جو هر و عرض باشد.بعبارت علمی:این حرکت دهنده مجردی است که ‏خود علت نهایی حرکت است.‏
‏2:نهایت تمام حرکتها (معاد):هر حرکتی ناگزیر جهت دار است و رو به ‏غایت و نهایتی حرکت می کند که در غالب ادیان ابراهیمی به معاد نا میده ‏شده
البته جزئییات اواز حیطه ئ عقل انسان خارج است اما حد اقل می توان ‏استدلال کرد که هر حرکتی در جوهر جهت وغایتی دارد ما اسم آن را معاد ‏می گذاریم.که البته در بحث عرفان این جزئییات را هم شرح میدهیم.‏
حال می رویم سراغ استدلال های خودمان.اگر بنا باشدجوهر و حرکت آن ‏ایجاد عوارض و تحرکات عوارض را داشته باشد من فقط یک حقیقت ‏هستم یعنی یک جسم و یک روح
‏ می توانم داشته باشم چون روح از جایی خارج از من نیا مده .یعنی ‏اینطور نبوده که ارواحی منتظر باشند تا جسمی خلق شود و در آن حلول ‏کنند.بلکه ایجاد و تکوین روح وابسته به جسم است وتکامل سیر روح هم ‏وابسته به جسم است و مجموع روح و جسم و سایر عوارض من ، میشود ‏من حقیقی.حال اگر بعد از من این روح بخواهد در جسمی حلول کند فقط ‏می تواند در جسم خود من حلول کند چون فقط این جسم استحقاق این روح ‏را دارد.مثل اینکه یک سیب نمی تواند در سیب دیگری حلول کند وباز هم ‏سیب اولیه نامیده شود.چون هر ماهیت قائم به یک ذات است که در غیر ‏این صورت مبحث باطل اتحاد را بوجود می آورد که شرح میدهم
اتحاد و ابطال آن:اتحاد بین یک یا چند شیئ ایجاد می شود. بین دو شئ 3 ‏حالت می تواند‏
‏ مو جود باشد 1:هیچ شیئی مو جود نباشد اگر چنین چیزی باشد اتحاد دو ‏معدوم معنا ندارد مثل اینکه بگوییم هیچی لیوان با هیچی لیوان چند تا لیوان ‏میشود
‏2:شیء اول موجود باشد و بخواهد باشیئ دوم اتحاد حا صل کند
‏3:شیئ دومی موجود باشد و بخواهد در اولی حلول کند و با او اتحاد ‏حاصل کند
اگر دو حقیقت جدای از هم بنا باشد درهم حلول کنند شیئ حاصل نه اولی ‏است و نه دومی به عبارت دیگر شیئ جدیدی متولد شده که نه اولی است و ‏نه دومی پس دو شیئ نمی توانند به قسمی در هم حلول کنند که باز وجود ‏خود را مستقلا داشته باشند.مثلانمکی در شکری حلول کند باز به آن لفظ ‏نمک اطلاق شودیا به آن تر کیب. شکر اطلاق شود چون این محال عقل ‏است.‏
درضمن اگر دو شیئ در هم حلول کنند چگونه ممکن است بعد از حلول ‏جدای ازترکیب هم نیز موجود باشند ؟؟؟؟
این هم محال است.‏
خوب اگر بنا باشد روح من در 100 جسم حلول کند . من یک حقیقتم دارای ‏یک جسم و یک روح حال شما بگویید من کدام یک از این 100 نفرم؟؟؟؟‏
اگر همه اشان باشم که با حرکت جو هری فرق دارد.اگر یکی باشم پس بقیه ‏کی هستند؟؟؟‏
حال استدلال های اینها را می بینیم. این بزعم خود شان عقلا چندین دلیل ‏برای وجود تناسخ میآورند.‏
‏1:عدل خدا :میگویند:چرا یک نفر فلج خلق میشود بعلت زندگی قبلی یا ‏کارما ی او بوده مثلا کسی را فلج کرده حال باید فلج خلق بشه
‏2:بعلت موارد بسیار بسیار نادر در خواب مغناطیسی و...که داستانشان ‏اینطوری بوده:فردی در خواب مغناطیسی دیده که 100 سال قبل از تولد ‏فردی عرب بوده در فلا ن منطقه پس از تحقیق متوجه شده واقعا چنین ‏چیزی واقعیت داشته
مورد دیگری هم دیده شده که بچهء چند ساله ای با گریه به پدر و مادرش ‏می گوید من نگران فر زندانمم و اسم دیگری برای خودش می گذارد.پدر و ‏مادر او را به آن محل میبرند او مپل کسی که 1000 بار در آن محل رفت ‏و آمد داشته کو چه ها را طی کرده زنگ دری را میزند و مردی مسن که ‏‏10 برابر سن این دختر کوچک را دارد در را باز میکند .بچه او را پسرم ‏خطاب می کند و او را به اسم صدا میکند و ...بعد معلوم میشود مثلا اگر ‏دختر 5 ساله بوده مادر این مرد 5 سال پیش فوت کرده و...‏
‏3:میگویند کودکانی که فوت می شوند در کجا به حساب آنها رسیده میشود ‏که باز به عدالت خدا بر می گردد.اگر جهنم میروند چرا باید بروند. اگر به ‏بهشت. چرا به بهشت باید بروند پس باید تناسخ صحیح باشد یعنی اینا ‏دوباره در جسم دیگری متولد شوند.‏
پاسخ اول و سوم
ما ابتدا باید عدل را معنا کنیم
عدل به معنای یکسان بودن نیست یعنی مثلا اگر من برای بچه 20 ساله ‏ماشین میخرم و بخواهم بین او و برادر 5 ساله او مسا وات برقرار کانم ‏نباید برای 5ساله هم ماشین بخرم
هرکدام در شان خودشان بایدبهره مند شوند یعنی برای بچه کوچک اسباب ‏بازی باید خرید
که غیر از این کار حرکت من احمقانه تلقی می شود‏
حال اگر کسی فلج متولد شود بی عدالتی نیست
چون خدا به اندرازه استعداد او از او محاسبه میکند که به آن وسع ‏میگوینددر غیر آن صورت اگر کسی به فردی مثلا مشت زده و بخواهد در ‏خلقت بعد تاوان پس دهد باید هر دو در خلقت بعد در همان سن در مقابل هم ‏قرار گیرند و با همان شدت و زاویه گنهکار ضر به بخورد
که این هم محال است چون اگر مسا وات به معنای یکسان بودن باشد باید ‏به همان جسم قبلی او در همان زمان قبل ضربه زده شود با همان احساس و ‏مکان و سن و سال و ...‏
و چون زمان به عقب بر نمی گردد این امر محال است.‏
در مورد کودکان
می دانیم هر موجودی به اندازه استطاعتش محاسبه میشود یعنی محاسبه ‏اختیار جما دات بسته به قابلیتهای آنان است و نباتات در شان خودشان‏
پس بچه ای که در 1 روزگی در رحم مادر سقط میشود مثل انسان بالغ و ‏عاقل محاسبه نمی شود‏
بلکه مطابق دینی که برای وجود او مناسبت دارد مورد سوال قرار می ‏گیرد
شاید مانند محاسبه جما دات و ...‏
تازه شما که می گویید تناسخ وجود دارد بگویید زمانی که بچه هنوز دردی ‏را احساس نمی کند تا کار مایش محاسبه شود مگر نه این است که برای ‏پاک شدن آمده تا با درد و رنج پاک شود.پس او که درد نمی فهمد .پس چه ‏حکمتی برای خلق شدن اوست؟؟؟؟؟؟؟؟؟‏
بعضی می گویند برای امتحال والدین اوست در حالی که هیچ مو جودی ‏تفیلی وجود دیگری نیست.چون . جوهر و عرض هر مو جود جدای موجود ‏دیگری و مستقل از او وجود دارد‏
جواب مسئله دوم:این موارد بقدری نادرند که یک اتفاق واحد در چندین ‏کتاب نوشته شده حال چند بحث و جود دارد.‏
اول اینکه خود من در کلاسهای هیپنو تیزم به چشمم چنین افرادی را صد ‏ها بار دیدم
تما مشان دوچار توهم بودند و تمام روءیتهایشان دروغین بود
پس اول باید صحت دیدارشان ثابت شود.تازه اگر صحیح باشد میتواند عامل ‏ارواحی و ضمیر نا خود آگاه و ...باشد ‏
من خودم جن زده ای را دیدم که به محض ورود اسم و فامیل من را گفت و ‏خود را به نام کس دیگری معرفی کرد و به چند زبان شروع به صحبت ‏کرد در حالی که این فرد فقط یک زبان بلد بود و مشخصاتی که از خودش ‏میداد متعلق به فرد دیگری بود که واقعا مو جود بود و زنده.بعد از ساعتها ‏بالا خره اعتراف کرد که جن آزار دهندهای هست واز وجود مصروع ‏خارج شد.پس ‏
تمام این حرفها هم با استد لال هم با روءیت و ... دروغی بیش نیست
وما امروز باید پا سخ گوی سوالاتی باشیم که صد ها سال پیش به آنها ‏پاسخ داده شده



‏ ‏

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دوستان عزیز بیایید گفتگو کنیم....

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.